نامه سرگشاده خطاب به اشخاص و نهادهای ارزشی دانشگاه رازی
حجتالاسلام والمسلیمن جواد افشارنجفی، سرپرست محترم دفتر نمایندگی مقام معظّم رهبری در دانشگاه رازی؛
جناب آقای دکتر نامدار یوسفوند، رئیس محترم سازمان بسیج اساتید استان کرمانشاه؛
جناب آقای دکتر محمد مهدی معینی، مسئول محترم بسیج اساتید دانشگاه رازی؛
جناب آقای دکتر سجاد دادفر، مدیر محترم حراست دانشگاه رازی؛
استادان محترم عضو بسیج اساتید دانشگاه رازی؛
استادان روحانی دانشگاه رازی؛
استادان محترم گروههای آموزشی الهیات و معارف اسلامی دانشگاه رازی؛
با سلام و احترام، چندیست که با پرسشهای مهمّی مواجه شدهام که به نظرم، شما بزرگواران بهتر از هر شخص دیگری میتوانید به آنها پاسخ دهید و چه بسا بنا بر سمتها و موقعیتهایتان، پاسخدادن به چنین پرسشهایی جزء وظایف رسمی یا لااقل اخلاقی شما هم محسوب شود. از آنجا که این پرسشها احتمالاً برای بسیاری دیگر از اعضای خانوادۀ بزرگ دانشگاه رازی نیز پیش آمدهاند، آنها را در این نامۀ سرگشاده شرح دادهام؛ خواهشمندم دقایقی از وقت شریف خود را به مطالعۀ این متن اختصاص داده و من و سایرین را روشن بفرمایید.
اخیراً در فضای مجازی و در کانالها و گروههای مرتبط با دانشگاه متنهای تندی علیه شخص و عملکرد رئیس دانشگاه و معاون و مدیرانش منتشر شد که هزاران بار هم دیده شدند. همانطور که احتمالاً میدانید، یکی از اعتراضها نسبت به همکاری اینجانب و چندتن دیگر با دانشگاه در قالب نیروی شرکتی بود که آنچه را به خود و همکارانم مربوط میشد طی یادداشت جداگانهای با عنوان «تقصیر ما علیالبدلهاست» پاسخ دادم و قصد تکرار مکرّرات ندارم.
ممکن است تمامی، بیشتر یا لااقل بخشی از شما گرامیان نقدهای مطرح شده در متنهای مورد نظر را کاملاً وارد و بهجا بدانید یا حتّی نقدهای بسیار بیشتری داشتهباشید؛ حرفی نیست، امّا آیا احساس وظیفه نکردهاید و نمیکنید که نسبت به «نحوۀ بیان نقدها» امر به معروف و نهی از منکر کنید؟!
راستش، بهعنوان یک بچه مسلمان و بر اساس آموختههای دینیام پای منبر علمای اسلام، بخشهایی از متنهای مورد نظر را مصداق واضح و صریح «تهمت»، «توهین»، «فاصلهگرفتن از ادب»، «لطمهزدن به آبروی مسلمان» و حتّی «عملکردن بر خلاف مصالح نظام» یافتم و تعجّب کردم که چرا با تکرار نگارش و انتشار چنین متنهایی، هیچیک از شما اشخاص و نهادهای محترم ارزشی دانشگاه نسبت به نهی از این گناهان کبیره و امر به رعایت اصول اخلاقیِ نقد و گفتگو اقدام نکردید. تا این که به لطف پروردگار، یکی از چیزهایی که پای منبر مساجد آموختهبودم بهخاطرم آمد و موجب شد در خصوص ذهنیّتی که نسبت به شما بزرگواران پیدا کردهبودم دچار تردید شوم که البته سردرگمی، ابهام و پرسشهایی نیز بهدنبال داشت.
آنچه به خاطر آوردم، ماجرای علّامۀ حلّی است هنگامی که میخواست مسئلۀ «چگونگی رفع نجاست از چاهی که حیوانی در آن مرده باشد» را بررسی و حُکم شرعی خود را اعلام کند. تا آنجا که در خاطر دارم، گویا پیش از علامه، فقها معتقد بودهاند آب چنین چاهی کلاً نجس و غیرقابل استفاده است. علّامۀ حلّی که میخواست با مطالعۀ روایات و مباحث فقهی مربوطه فتوای خود را صادر کند، ابتدا چاه آب منزل خود را با سنگ پر میکند تا احیاناً از نتیجۀ اجتهاد خود نفع یا ضرری شامل حالش نشود (حتماً شما گرانقدران ماجرا را بهتر و کاملتر میدانید و امیدوارم اشتباهات احتمالیام در نقل آن را اصلاح بفرمایید).
وقتی به خاطر آوردم که مجتهد وارسته و شناختهشدهای چون علّامۀ حلّی این احتمال را میداده که ممکن است تحت تأثیر منافع و مضرّات احتمالی ناشی از قضاوتش قرار بگیرد، با خود گفتم «نکند من نیز به این خاطر متنهای مورد نظر را حاوی بیاخلاقی میبینم که خودم نیز در آنها مورد گلایه و اتّهام قرار گرفتهام؛ شاید اگر در این موضع نبودم و این متنها با منافعام نسبتی نداشتند، آنها را کاملاً اخلاقی و اسلامی مییافتم». این بود که چارهای ندیدم جز اینکه مزاحم شما بزرگواران شوم.
با اجازه، میخواهم بخشهایی از متنهای مورد نظر را که در نگاهم مصداق «فاصله گرفتن از اخلاق» جلوه میکنند مطرح کرده و از شما دینشناسان و نگهبانان ارزشهای دینی درخواست کنم که ضمن توضیح معنای دقیق «تهمت» و «توهین»، این بندۀ خدا و سایرین را روش بفرمایید که بالاخره این موارد مصداق گناهان کبیرۀ نامبرده محسوب میشوند یا نه:
«هفت نفر از دانشجویان همین آقایون و منتسبین به آنها»؛
نگارنده ۴ نفر از هفت نفر مورد اشاره را نمیشناسم، امّا لااقل در مورد خودم میدانم که نه دانشجوی مسئولان دانشگاه بودهام و نه نسبت و آشناییای با آنها داشتهام. بنابراین، در نظر من چنین نمودار میشود که این سخن مصداق دروغبستن و تهمت است، لطفاً راهنمایی بفرمایید، آیا اشتباه میکنم؟
«مگر غیراز این است که … آقای احسانی همسر یکی از کارمندان دانشکده کشاورزی و از بستگان نزدیک یکی از اساتید هیات علمی دانشکده کشاورزی هستند؟! پس چه دروغ و تهمتی انجام شده؟!»؛
به نظرم میرسد که نگارندگان با ذکر نسبت خانوادگیام با دو تن از دانشگاهیان در میان متنی سراسر اعتراض و گلایه، تلاش کردهاند در ذهن مخاطب چنین القاء کنند که همکاریام با معاونت فرهنگی ناشی از پارتیبازی و اعمال نفوذ بستگان و آشنایان بودهاست، در حالیکه خودم چنین تصوّر میکنم این که با وجودِ داشتن بستگان و آشنایان ذینفوذ فراوان در ادارات مختلف و نیز با وجود داشتن رزومهای که در یادداشت پیشین شرح دادهشد، تا این سن بیکار ماندهام، اتّفاقاً سندی بر مبرّابودنم از پارتیبازی است. آیا در دانشگاه رازی هیچ کس دیگری فامیل و آشنا ندارد؟! آیا این که دو یا چند نفر فامیل در یک سازمان کار کنند، جرم است؟! لطفاً توضیح بدهید که آیا نگارندگان با درج این جمله بدون آوردن هر گونه دلیل و شاهد، صرفاً با آبروی ما بازی و لذا مرتکب کاری غیراخلاقی شدهاند یا نفس امّارۀ من است که جملهای اخلاقی را چون در متنی علیه خودم آمده، در نظرم غیراخلاقی جلوهگر میکند؟
«[خطاب به دکتر علیپوریانی:] شما بارها در کلاس درس، سپاه و روحانیت و نظام را مورد تهمت قرار دادید و تایمی که باید به تدریس اختصاص میدادید به انتقادات همراه با تهمت اختصاص داده میشد»؛
«[خطاب به یکی دیگر از مدیران دانشگاه:] چطور [در مدیریت شما] هر دو نفر خانوم استخدام شده اند؟!! هر چند از قبل هم فقط دانشجویان خانوم با شما همکاری کرده اند که آن هم خود داستانی دارد که اگر لازم شد اطلاع رسانی خواهد شد!!!»؛
«برخی مشکلات اخلاقی پیش آمده در حوزه های هیأت علمی و کارکنان اطلاع رسانی می شود»؛
به نظرم، نسبت دادن چنین چیزهایی به اشخاص بدون آوردن سند و مدرک، مصداق «تهمت زدن» و «بازی با آبروی انسانها» است و متولّیان دین و اخلاق باید افراد را از چنین کارهایی نهی کنند. فهمم چنین میگوید که حتّی اگر با اطمینان کامل از عمل غیراخلاقی و جرم کسی مطّلع شدیم، یا شاهد و مدرک داریم و موظّفیم آن را با سند و مدرک مطرح کنیم یا اگر سندی نداریم اجازه نداریم مطرح کنیم. همچنین و مهمتر از آن، حتّی اگر شخصی مرتکب جرمی شد و سند و مدرک هم داشتیم، اجازه نداریم آبروی او را پیش خلقالله ببریم، بلکه باید اسناد مربوطه را به مراجع قضائی ذیصلاح تحویل دهیم. افشاگری علنی و عمومی فقط زمانی توجیهپذیر است که مراجع قضایی را نیز فاسد و همدست مجرمان بدانیم. علاوه بر اینها، اگر از جرمی مطّلع شدیم، مدرک هم داشتیم و به هر دلیل، لازم بود که اطّلاعرسانی کنیم، خب، باید این کار را انجام دهیم، تهدید به اطّلاعرسانی دیگر چه صیغهای است؟! لطفا شما توضیح دهید، آیا چنین نسبتدادنها و تهدیدهایی صحیح و جایز است؟
«[خطاب به دکتر علیپوریانی:] تمام توان و امکانات معاونت را صرف نشریه ( نامه فرهنگ رازی) کردید که بزرگترین افتخار شماست!»
«معاونت های تشریفاتی شما غیر از آمارهای بیهوده از کارهای بیهوده تر و استخدام های غیر قانونی که فقط یکی از آنها بکارگیری هفت نفر در معاونت فرهنگی آنهم فقط برای انتشار مقالات غیر مفید در یک نشریه غیر مفید و پرداخت میلیون ها تومان در ماه به آنها می باشد! دقیقا چه اقداماتی انجام داده اند؟! و چه مشکلی از دانشگاه حل کرده اند؟!»
وقتی به ذهن خودم رجوع میکنم میبینم اوّلاً، خودم و ۲ نفر دیگر در معاونت فرهنگی مشغول شدهایم و ثانیاً، مجموعۀ معاونت فرهنگی فعالیتهای بسیار متنوّع و متعدّدی انجام داده و میدهد که در سرمقالۀ دکتر علیپوریانی با عنوان «نکاتی پیرامون دانشگاه اخلاقمحور و پرسشگری» نیز مورد اشاره قرار گرفتهاند و نامۀ فرهنگ رازی یکی از آنهاست. لااقل خودم مسئول مستقیم پیگیری و اجرای ۱۴ نشست هماندیشی، ۵ گفتگوی عمومی استادان دربارۀ مسائل داخلی دانشگاه، ۵ نشست کتابخوانی، ۶ نشست جامعهمحور و نشستهای هفتگی متنخوانی ادبی (مثنویخوانی و حافظخوانی) بودهام! یعنی نفس امّارهام این قدر بر من تسلّط دارد که میتواند بهدروغ به من وانمود کند که چنین کارهایی انجام دادهام در حالی که چنین نبودهاست؟! با توجه به اینکه هر یک از سایر کارشناسان حوزۀ فرهنگی نیز رزومۀ کاری مشابهی دارند، لطفا شما قضاوت کنید؛ آیا عبارت بالا مصداق «دروغبستن» و «تهمتزدن» هست یا نیست؟ همچنین، آیا کسب ۹ مقام بینالمللی در جشنوارۀ حرکت و پنج مقام در جشنوارۀ رویش و نیز کسب رتبۀ سوّم آموزشهای مهارتی در کنار دانشگاه شریف و بسیاری دستارودهای دیگر آن هم فقط طی یک سال، بهمثابه «آمارهای بیهوده» هستند؟ آیا این دستاوردها واقعاً بیهوده هستند و این نفس امّارۀ من است که آنها در نظرم ارزشمند جلوهگر میکند؟
«باید بگوییم ما … [نمیتوانیم] با کلمات و جملات زیبا، مودبانه، فریبنده و در عین حال توخالی نگارش و فرافکنی کنیم!».
در ذهنم چنین نقش میبندد که نگارندگان در این جمله بهوضوح اذعان کردهاند که «ما مؤدبانه نمینویسیم!». البته آنها گفتهاند که «بلد نیستیم مؤدبانه بنویسیم»، امّا مگر مؤدبانه نوشتن مهارت خاصّی است که شخصی بلد نباشد؟! ممکن است شخصی بگوید «من نمیتوانم ادیبانه یا حتّی با املای صحیح بنویسم» امّا هر کسی در همان سطح گفتاری و نوشتاری خودش میتواند مؤدبانه یا غیرمؤدبانه صحبت کند و بنویسد. از این اعتراف بیمبالات که بگذریم، به نظرم متنهای این افراد در مجموع مؤدبانه نیست و رعایت ادب شرط اخلاق است. لطفا شما در مورد مؤدبانه بودن یا نبودن متنهای مورد نظر قضاوت بفرمایید.
«البته استفاده از برخی کلمات که به گفته شما مناسب محیط دانشگاهی نیست و انتقادات تند که بی اخلاقی توصیف کرده اید را از رییس جمهور محبوبتان یادگرفته ایم که در این هشت سال گذشته همه ارزشها را زیر پا گذاشتند … و اینکه دوباره با انتشار مقاله ای ما را محکوم به بی اخلاقی نکنید چون ما دانشجویان درس اخلاق را از اساتید و مسؤلین یاد می گیریم».
در اینجا نیز نگارندگان بهشکل دیگری «بیاخلاقی» خود را پذیرفته امّا گفتهاند این بیاخلاقی ما ناشی از بیاخلاقی آقای روحانی و شما استادان و مسئولانمان بودهاست. چنین به نظرم میرسد که فارغ از علّت بداخلاقشدن نگارندگان این متنها، وظیفۀ شما اشخاص و نهادهای ارزشی است که بیاخلاقیهای آنها (و البته مسئولان و استادان بداخلاقی که ممکن است روی اخلاق آنها تأثیر سوء گذاشته باشند) را گوشزد کرده و اصول اخلاقی انتقاد را به آنها یاد دهید. لطفا توضیح دهید که آیا درک و تصوّرات من صحیح است یا نه.
«انتقاد ما فقط و فقط به روش استخدام در دانشگاه رازی است چرا که ظاهرا این روش استخدام غیر قانونی و بدون فراخوان عمومی در دانشگاه رازی در حال نهادینه شدن است … اعتراض ما به این است که چرا دانشگاه فرصتهای استخدامی را طبق قانون با انتشار آگهی استخدام و فراخوان عمومی به صورت برابر در اختیار همه قرار نمی دهد تا بدون هیچگونه تبعیض و پارتی بازی افراد شایسته بدون هیچ ابهامی استخدام شوند!؟»؛
وقتی آمار ارائهشده توسّط دکتر اعلمی که میگوید: «در دوره قبل از مدیریت اینجانب، ۸۷ نفر به صورت شرکتی و بدون هیچگونه فراخوانی وارد دانشگاه شدهاند» را کنار فریادهای قانونخواهانۀ این دوستان میگذارم، به ذهنم چنین خطور میکند که اوّلاً، در جامعۀ ما هنوز نفس قانون نهادینه نشده و لذا «انطباق کامل با قانون» هیچکجا دیده نمیشود (چه بسا امکانپذیر نباشد)، بنابراین، آنچه باید مورد تأکید قرار بگیرد «کم کردن فاصلۀ سازوکارها و رویهها با قانون است» و نیز اگر بخواهیم در مورد عملکرد مدیران بر اساس قانونمندی قضاوت کنیم، باید بهصورت مقایسهای عمل کنیم و لااقل در این مورد خاص، نمرۀ دکتر اعلمی از مدیریت قبل خیلی بهتر بودهاست، ثانیاً، این که دوستان مطّلع ما عدد مورد نظر را کذب نخواندهاند شاهدی بر صحّت آن است و نشان میدهد که مسئلۀ آنها رعایت قانون و عدالت نیست و با «نهادینهشدن روالهای غیرقانونی» هم هیچ مشکلی ندارند، بلکه در واقع نیّات و سوگیریهای خود را پشت «عدالتخواهی» و «قانونمداری» مخفی کردهاند. این دوستانی که به همۀ اطّلاعات دسترسی دارند، اطّلاعاتشان درخصوص مراحل اداری همکاری ما با دانشگاه حتّی از خود ما هم جلوتر است و نام ما را پس از تهدید به افشا، ذکر کردند، چرا اسامی آن ۸۷ نفر را منتشر نمیکنند؟! لطفاً شما قضاوت کنید، آیا میتوان عدالتخواه و قانونگرا بود و در عین حال از میان دو دورۀ مدیریتی که در آنها به ترتیب ۸۷ نفر و ۲۲ نفر بدون فراخوان بهصورت شرکتی همکار دانشگاه شدهاند، فقط به دورۀ دوّم معترض بود؟! آیا اینها که گفتم قابل تأمّل است یا صرفاً تلقینات نفس امّارهام هستند؟
«مدیران و مسؤلین پر مدعا و لیبرال این دولت منحوس را که هیچ اعتقادی به نظام و انقلاب و مردم ندارند»، «گستاخی های ایشان [رئیس دانشگاه] به قانون و ارکان نظام بیش از حد بوده»، «دهن کجی ها و لجاجت های دکتر اعلمی با نظام و انقلاب و نهادهای انقلابی کاملا مشخص و برای اطرافیان ثابت شده می باشد!»، «[خطاب به دکتر اعلمی:] چطور به خودتان اجازه می دهید با خودسری در انجام وظایف قانونی و لجاجت با نظام و انقلاب و با اقدامات تحریک آمیز و غیرقانونی»، «چه بسا اقدامات رییس دانشگاه آنهم در ماه های اخیر که مصادف با شروع دولت جدید و انقلابی می باشد کاملا تعمدی و با هدف ایجاد بحران و نا آرامی در دانشگاه باشد که باعث سوء استفاده شبکه ها و کانال های معاند و ضد انقلاب شود!»؛
به نظرم، این جملات اوّلاً، در سطح بالایی از بیاخلاقی و ثانیاً، بر خلاف مصالح نظام هستند. همانطور که پیش از این گفته بودم، خودم هم نسبت به عملکرد دکتر اعلمی نقدهای جدّی دارم و بیشتر آنها را به ایشان منتقل کردهام، امّا این درست است که حتّی ضعیفترین مدیران جامعه را به چیزهایی مانند «نداشتن هیچ اعتقادی به نظام و انقلاب»، «گستاخی به ارکان نظام»، «دهنکجی و لجاجت با نظام و انقلاب و نهادهای انقلابی»، «اقدامات تحریک آمیز» و «اقدامات تعمّدی با هدف ایجاد بحران و ناآرامی در دانشگاه و منجر به سوء استفادۀ شبکهها و کانالهای معاند و ضد انقلاب» متّهم کنیم؟! آیا معنای این جملات این نیست که دستگاه قضایی و نهادهای اطّلاعاتی و امنیّتی ما کاملا ناکارآمدند؟! آیا اگر چنین مدیری طی ۸ سال بر سر کار بودهباشد، علاوه بر خودش، تمام نهادهای قضایی، بازرسی، اطّلاعاتی و امنیتی هم نباید مجازات شوند؟! آیا معنای این جملات این نیست که با وجود این همه نهاد ارزشی بزرگ و کوچک در جامعۀ ما، این آمریکا و اسرائیل هستند که دارند مدیران را تعیین و نظام را کنترل میکنند؟! آیا حتّی اگر استثنائاً متوجه شدیم که چنین مدیری سالها بر سر کار بوده، به خاطر حفظ آبروی نظام هم که شده، بهتر نیست او را بیسروصدا مجازات کرده و چنین مسائلی را علنی نکنیم؟!
«[ خطاب به دکتر اعلمی] … بخدا قسم اساتید و دانشجویان و کارمندان از بودن شما خسته و بی انگیزه شده اند … سایه خود را از سر دانشگاه کم کنید که به خدا قسم درهای رحمت و برکت بر دانشگاه رازی باز خواهد شد»؛
صرف نظر از نتایج نظرسنجی اخیر از استادان محترم دانشگاه در نشست هماندیشی مورّخ ۱۱ مرداد ماه سال جاری که لااقل در مورد دیدگاه اعضای هیئت علمی در مورد عملکرد مدیریت دانشگاه، چنین چیزی را نشان نمیدهد، آیا قرآن، ما را از سوگند خوردن به نام خدا نهی نکردهاست؟ ممکن است بعضی از شما بزرگواران عملکرد دکتر اعلمی را بسیار ضعیف ارزیابی کنید، امّا آیا معتقدید که با رفتن ایشان، «درهای رحمت و برکت بر دانشگاه رازی باز خواهد شد؟!». آیا سایر دانشگاههای کشور که تحت مدیریت دکتر اعلمی نبودهاند یا دانشگاههای کشور طی دولتهای دیگر، گلوبلبل بودهاند؟! آیا فارغ از عملکرد دکتر اعلمی، بخش قابل توجّهی از مسائل و مشکلات دانشگاهها ریشه در بیرون دانشگاه و کلّیت جامعه (فرهنگ و غیره) ندارند و با آمدن و رفتن دولتها و مدیران مختلف به قوّۀ خود باقی نبودهاند؟!
استادان، کارمندان و دانشجویان دانشگاه رازی، درست است که در ابتدای این نامه، فقط اشخاص و نهادهای خاصّی را مخاطب قرار دادهام، امّا در واقع خطاب من به تمام کسانی است که «اخلاق» برایشان مهم است چه با استناد به دین، چه با استناد به انسانیت و چه با استناد به هر چیز دیگر.
علاوه بر مطالب بالا، موارد زیر هم به ذهنم میرسند، لطفاً اگر اشتباه میکنم اصلاح بفرمایید:
- همگی وظیفه داریم درخصوص رعایت اخلاق و تأثیر اعمال و رفتارمان بر ارتقاء یا تنزّل سطح اخلاق جمعی حساس باشیم.
- نهتنها کسانی که اصول و حدود اخلاقی را زیرپا میگذارند، بلکه کسانی که این بیاخلاقیها را بازنشر داده یا حتّی در برابرشان سکوت میکنند نیز در تنزّل سطح اخلاق سهیم بوده و در گناه آن شریکند.
- همگی وظیفه داریم نسبت به بیاخلاقیها واکنش نشان دهیم و در این میان کسانی که بنا بر نگرش، سمت یا موقعیتشان، برای این مهم مسئولیت رسمی داشته، حقوق دریافت کرده یا متدیّنتر از سایرین شناخته میشوند، وظیفۀ بیشتری دارند.
- اگر در میان اختلافات سیاسی، صنفی و نگرشی ما، «اخلاق» قربانی شود، همه غرق خواهیم شد.
- معتقدم نباید بهدنبال شناسایی و محدودکردن نگارندگان متنهای اعتراضی مورد نظر بود. راه نقد و انتقاد حتّی به علّت زیر پا گذاشتن هنجارهای اخلاقی نباید بسته یا محدود شود، خواه نام انتقادکنندگان مشخص باشد خواه متنهای انتقادی بهصورت بینام منتشر شوند، چه در دولت و مدیریت جاری و چه در دولت و مدیریت بعدی. «اخلاق» با «زور» و «تحکّم» ارتقاء پیدا نمیکند. واکنشنشان دادن خردمندانه و دوستانۀ عموم نسبت به بیاخلاقیهاست که بهمرور سطح اخلاق جمعی را بالا خواهد برد.
بیایید به شعار ارزشمند دانشگاه رازی مبنی بر «اخلاقمحوری» پایبند بوده و ضمن گفتگو دربارۀ اختلافات و نقد عملکرد یکدیگر، همگی نگهبان اخلاق نیز باشیم. بهنظرم، در بلندمدّت، مهمترین عامل مؤثّر در تنزّل سطح اخلاق، سکوت در برابر بیاخلاقیهایی است که از افراد دسته، گروه، صنف یا حزب خود ما سر میزند. بههمینترتیب، مؤثّرترین توصیههای اخلاقی، توصیههایی است که از طرف بزرگواران دسته و گروه مرتکبان بیاخلاقی مطرح شود، یعنی کسانی که با عبورکنندگان از مرزهای اخلاقی دیدگاه یا منافع صنفی و گروهی مشترکی دارند.
بهامید دستبرداشتن همگانی از سکوت و بیتفاوتی؛
بهامید نهادینهشدن واکنش خردمندانه و بزرگوارانه در برابر بیاخلاقیها؛
بهامید دانشگاهی اخلاقمحور؛
دیدگاه ها (0)