جلیل کریمی، وکیل احمدی، سیاوش قلیپور
اعضای هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه رازی
حوزه فرهنگی دانشگاه رازی در یک سال اخیر، فضاهای مختلفی را برای انواع گفتگو و تعامل و نقد و ارزیابی (از جمله نقد خود معاونت فرهنگی) فراهم کردهاست. در بهمن ماه ۹۹، جلسهای با عنوان «فضای فرهنگی دانشگاه» برگزار شد که به دلایل مختلف، چه در خود نشست چه در گزارش نشست، حق مطلب ادا نشد و بحث، ناکام و ناتمام و صرفاً در حد طرح مسئله باقی ماند. آنچه در این یادداشت ارائه شدهاست، به نحوی تلاش برای رساندن آن موضوع به سطحی است که دستکم به نظر نویسندگان پذیرفتنی مینماید. این یادداشت، بخشی از مطالعات مرتبط با «کارگروه آمایش آموزش عالی استان» است که در نیمه دوم سال ۹۹ انجام گرفته است و در اینجا بخش مرتبط با حوزه فرهنگی آن، به صورت فشرده و متناسب با ماهیت نشریه «نامه فرهنگ رازی» ارائه شده است. جزئیات روششناختی در اصل گزارش، در معاونت پژوهشی دانشگاه موجود است.[۱]
پیشتر در یادداشتی به عنوان «درباره فرهنگ» (نامه فرهنگ رازی، اردیبهشت ۹۹) حدود مفهومی و رویکردی فرهنگ تشریح شدهاست و در اینجا فقط به لحاظ موضوعی باید اندک تحدیدی صورت گیرد. از آنجا که فرهنگ مقولهای نیست که در دایره محدود یک معاونت یا بخشی از یک سازمان بگنجد، منظور از فرهنگ در این یادداشت، به حوزه اداری معاونت فرهنگی محدود نشدهاست. در واقع علاوه بر قلمرو تحت پوشش معاونت فرهنگی، زمینهای نمادین نیز که بستر اقدامات و رفتارهای نیروهای فعال در دانشگاه هست، در همین ساحت ارزیابی شدهاست. بر این اساس، در همه حوزههای دیگر از جمله حوزه مدیریت و آموزش و پژوهش، هر جا که آسیب موردِ اشاره به زمینه فرهنگی اجتماع دانشکده و دانشگاه مرتبط بودهاست، علاوه بر طرح آن حوزه مورد بحث، جزو آسیبهای حوزه فرهنگی نیز به حساب آمده است. همچنین باید اشاره کنیم که ضعف یا قوت وضعیت فرهنگی دانشگاه (جامعه) در همه عرصههای دیگر تأثیرگذار است و برعکس ساحتی مانند پژوهش، نمیتوان آن را در یک دایره محدود تخصصی تحلیل کرد.
ما آسیبها را در سه سطح کلان، میانی و خرد تحلیل کردهایم. در سطح کلان، آسیبهایی مطرح هستند که در مجموع، ویژگی بارز آنها، بیرونی بودن و تعلق به ساختارهای کلان جامعه است و دانشگاه به عنوان یک خرده نظام، از آنها متأثر است و توان تأثیرگذاری چندانی، به ویژه به صورت مستقیم و در کوتاهمدت و میانمدت، بر آنها ندارد. در سطح میانی، به آسیبهایی اشاره میشود که درونی خردهنظام آموزش عالی و بهویژه درون سازمان دانشگاه هستند. این سطح از مشکلات به نحوی از آسیبهای سطح کلان متأثر است، اما در کلیت آن، قابلیت مشکلگشایی و رفع آنها در درون نظام آموزش عالی و در موارد بسیاری درون خود سازمان دانشگاه هم مقدور و ممکن است. در سطح خردِ آسیبشناسی به مواردی اشاره میشود که از لحاظ نظری و روششناختی به «فرد»، در مقام کنشگر نظام آموزش عالی برمیگردد. برخلاف دو سطح قبلی که در آنها کنشگری، نه در سطح فردی، بلکه در سطح نهاد و سازمان مطرح است، در این سطح از تحلیل، آسیبهای موجود به افراد درون سازمان (شامل مدیران، اعضای هیأت علمی، کارمندان و دانشجویان) نسبت داده میشود و سهم سازمان در حالت «تعلیق تحلیلی» قرار میگیرد. تفاوتهای کمّی در میزان اشاره به این سطوح، در کل، دلالتهایی دارد؛ از جمله این که آیا مشکلات و آسیبها بیشتر از نوع کلان و میانی هستند یا خرد. تراکم مشکلات در سطوح کلان و میانی، نشانهایی از دشواری انجام اصلاحات و ایجاد تغییر است. فراوانی بیشتر این مشکلات، صرفنظر از وزن آنها، میتواند مشکل تغییر در سطوح خرد را هم به دنبال داشته باشد.
در مجموع، مسائل مبتلابه فرهنگی در سه سطح نامبرده به شرح زیر است:
سطح کلان: فقدان جریان آزاد علم، سیاستزدگی، تقلیلگرایی فرهنگی، کمبود فضای مفرّح و امکان شادی، ساختار فرهنگی نامناسب، غلبه دیدگاه پوزیتیویستی، پژوهشمحور، تمرکزگرا، فرهنگ علمناباور و غلبه ارزشهای مادی.
دانشگاه رازی در چشمانداز برنامه راهبردی ۱۴۰۴، پیش از هر چیز خود را دانشگاهی اخلاقمحور معرفی کردهاست و بر همین منوال در صفحه اصلی معاونت فرهنگی، شعار اصلی دانشگاه اخلاقمحوری است. در اینجا پرداختن به فلسفه این رویکرد ضرورت ندارد، اما در خود این برنامه راهبردی، میان این شعار یا چشمانداز و اهداف کلان دانشگاه نسبت روشنی وجود ندارد. چهار هدف کلان دانشگاه همگی اهدافی «کمی» هستند که در حقیقت جهتگیری عملی دانشگاه را تعیین میکنند. به علاوه، روح کلی بخش برنامههای عملیاتی نیز بر مدار همین اهداف کمی میچرخد. از میان همه برنامهها، فقط یک مورد، با عنوان «ارتقای فرهنگ» به مباحث مرتبط با اخلاق و فرهنگ پرداخته است. در واقع، سهم کم فرهنگ (شامل اخلاق) در این برنامه راهبردی نشانهای از آسیبهایی است که در سطوح کلان و میانی ساحت فرهنگ مطرح شدهاست.
پیچیدگی و گستردگی فرهنگ، در همه سطوح جامعه همواره باعث نادیدهگرفته شدن یا غلبه نگاه تقلیلگرایانه به آن شدهاست. همانطور که از فهرست آسیبها پیداست، فرهنگ کلی جامعه دارای معایبی است که به لحاظ ساختاری امکان فعالیت فرهنگی را در دانشگاه نیز به حداقل میرساند و از سوی دیگر در صورت امکان فعالیت فرهنگی، فقط به یک تصویر تقلیلیافته از فرهنگ بسنده میشود. بههمین دلیل است که فعالیت فرهنگی در دانشگاه عموماً به فعالیتهای ورزشی و فعالیتهای مناسبتی، مذهبی و آیینی فروکاسته میشود. کمیت و کیفیت این برنامهها هم موضوع دیگری است که مطالعه جداگانهای میطلبد.
سطح میانی: سیاستزدگی، ضعف جریان آزاد علم، تقلیلگرایی فرهنگی، کمبود فضای مفرح و امکان شادی، ساختار فرهنگی نامناسب، غلبه دیدگاه پوزیتیویستی، اداریمآب، پژوهشمحور، تمرکزگرا، و کمتوجه به علومانسانی، فرهنگ علمناباور، غلبه ارزشهای مادی، فرهنگ غیرمشارکتی، رخوت جمعی، انتخاب مسئلهدار مدیران، ضعف تعاملات و ارتباطات و عدم شفافیت.
شباهت زیادی میان سطوح کلان و میانی آسیبهای فرهنگی دیده میشود. در واقع گفتمان فرهنگی غالب، که به نوعی تحت تأثیر گفتمان اصلی نظام سیاسی است، رویکرد محدودکننده و تقلیلگرایانه به فرهنگ را در پی داشتهاست. در سایه این گفتمان، فرهنگ به برخی کردارهای اداری تقلیل داده میشود که افرادی به عنوان کارمند میتوانند آن را انجام دهند. این نگاه را میتوان با توجه به تخصص و سابقه و تجربه نیروهای معاونت فرهنگی در چند دهه اخیر یافت. در واقع، در بیشتر موارد نسبت مبهمی میان تخصص، سرمایه فرهنگی، تجربه و مهارت فرهنگی و پست فرهنگی افراد در این معاونت وجود داشتهاست. در یکی دو سال اخیر، تغییراتی در حوزه معاونت فرهنگی و فعالیتهای آن انجام گرفتهاست که گشایشی نسبی حاصل شدهاست، اما ساختار اصلی معاونت فرهنگی در کلیت تغییر چشمگیری نکردهاست. به عبارت دیگر این گشایش عمدتاً بر مبنای فعالیت و انگیزههای فردی ایجاد شدهاست و نه بر مبنای الگویی نهادینه؛ و از این رو، با تغییر کنشگران اصلی آن، به احتمال زیاد شکل دیگری به خود میگیرد. اما اگر چنین روندهایی تداوم پیدا کند، شاهد شادابی و خلاقیت و انتقادی بودن در فضای فرهنگی دانشگاه خواهیم بود.
بیرون از قلمرو اداری معاونت فرهنگی، و رویکرد فرهنگی دانشگاه، ویژگیهای فرهنگی دیگری در دانشگاه وجود دارد که به نظر پاسخگویان، میتوان آنها را آسیب قلمداد کرد. مهمترین این ویژگیها، رخوت جمعی و عدم تمایل به مشارکت است. این انفعال، فارغ از دلایل و عوامل مسبب آن، به تدریج به یک ویژگی فرهنگی بدل شدهاست که در همه قلمروهای دانشگاه، از جمله مدیریت و پژوهش خود را نشان دادهاست. علاوه بر این، سطح تعاملات نیروهای دانشگاه (سرمایه اجتماعی در بعد شبکه اجتماعی) از همین فقدان روحیه مشارکت متأثر است و در تراز پایینی قرار دارد.
سطح خرد: ضعف پایبندی به اخلاق علمی، ضعف روحیه مشارکت، منفعتطلبی شخصی، ضعف سرمایه فرهنگی اعضای هیأت علمی، ضعف تعلق سازمانی، نگرش مادیگرا، عدم تمایل به تغییر، فقدان مطالبهگری.
در بحث از فرهنگ، جداسازی دو مقوله ساختار و عامل از همدیگر دشوار و مشکلساز است. دیالکتیک ساختارهای اجتماعی و کنشگران اجتماعی در اینجا، شاید بیشتر از سایر خردهنظامها خود را نشان میدهد. (اگر چه این به معنای تأثیر معنادار و مهمتر ساختارهای کلان فرهنگی بیرون از دانشگاه نیست). در مجموع، مماس با این ساختار فرهنگی، ویژگیهای فرهنگی فردی ایجاد شدهاست که به نحوی آن ساختارها را بازتولید میکنند. ویژگیهایی که در سطح فردی (خرد) به عنوا ن آسیبهای فرهنگی احصاء شدهاست و اصولاٌ معطوف به اعضای هیأت علمی است، دلالت بر نوعی تأخر یا فاصله فرهنگی دارد. بر اساس نتایج بهدست آمده، به نظر میرسد نیروهای اصلی شاغل در دانشگاه، از سطح مناسبی از ویژگیهای فرهنگی ضروری دانشگاهیبودن برخوردار نیستند. ویژگیهایی مانند نفعطلبی شخصی، نگرش مادیگرا، سرمایه فرهنگی کم، تعلق سازمانی اندک، فقدان مطالبهگری، و مهمتر از همه عدم تمایل و گرایش به تغییر در امور و احوال چندان با شخصیت (کاراکتر) استادی دانشگاه سازگار نیست. در واقع، به قول بوردیو، بایستی بین سرمایه علمی و سرمایه فرهنگی و اجتماعی انسان آکادمیک همخوانی وجود داشته باشد.
آنچه مختصر و کوتاه گفته شد، نگاهی واقعگرایانه به گوشهای از نظام فرهنگی جامعه است. از این رو، میتواند الگویی باشد برای نقدی معتبر که مبتنی بر تفحص علمی-تجربی است و نه منفعت شخصی یا گروهی یا ظنی مبتنی بر احساس و تجربه شخصی یا عقل سلیم. همچنین باید اشاره کرد که آسیبشناسی به معنای قدرنشناسی و عیبجویی نیست، بلکه عین قرابت و احساس مسئولیت و تعهد به موضوع است. همچنین، از آنجا که به نظر میرسد نقد همواره سادهتر از برساختن است، ما این نقد آسیبشناسانه را با پیوستی همراه کردهایم تا به نوعی این اشکال را رفع کرده باشیم. آنچه در جدول زیر ارائه شده است، پیشنهادهاییست که مبتنی بر واقعیتهای کمی و کیفی ساحت فرهنگ در جامعه و دانشگاه رازی صورتبندی شدهاند. در این جدول، همچنان که در هر معرفت علمی انتظار میرود، که واقعیتها (مسائل) اهداف را نشان دهند و راهبردها و برنامهها برای رسیدن به این اهداف طراحی شدهاند. این نکته را هم باید در نظر داشت که حوزه فرهنگ، تفاوت عمیق و گستردهای با حوزه واقعیات فیزیکی و طبیعی دارد و الزاماً منطق علمی بر آن حکمفرما نیست. چنان که تلویحاً اشاره شد، این سه سطح از واقعیت، در هیچ شرایطی به صورت مجزا عمل نمیکنند؛ ساختارها و کنشگران در میدانهای کنش بر همدیگر تأثیر میگذارند. وزن این تأثیرگذاری و بنابراین مسئولیت عامل مورد نظر، هم در تحلیل بالا و هم در جدول زیر مشخص است.
مسائل، اهداف و برنامههای پیشنهادی «حوزه فرهنگی»
[۱] ما نویسندگان، از مدیریت محترم دانشگاه و معاونتهای پژوهشی و فرهنگی صمیمانه سپاسگزاریم که فرصت انجام این پژوهش و اجازه انتشار یافتههای آن را فراهم کردند.
دیدگاه ها (4)
سلام و درود،
یادداشت نقادانۀ بسیار ارزشمندی بود، به سهم خود (بهعنوان عضو کوچکی از دانشگاه رازی، کرمانشاه و ایران)، از نگارندگان تقدیر و سپاسگزاری میکنم.
بهنظرم، تکرار نگارش و انتشار چنین یادداشتهایی که در آنها متخصصان امر با رویکردی علمی و نقادانه به مسائل پرداخته و راهبرد و برنامه ارائه میدهند، قطعا در بهبود فضای دانشگاه، نظام آموزش عالی و کل جامعه موثّر خواهد بود (ولو بهصورت تدریجی).
از پروردگار مهربان برای شما و سایر استادان دغدغهمند و تلاشگر، تندرستی، نشاط، توفیق روزافزون، طول عمر با عزّت و فرجام نیک خواستارم.
دکتر احسانی عزیز. ممنون از حسن توجه شما
ارادتمندم
دکتر احسانی عزیز. ممنون از حسن توجه شما