به مناسبت سالروز تولد «ابوالقاسم لاهوتی»
شمسی رنجبر
تنیده یاد تو در تارو پودم، میهن ای میهن/ بود لبریز از عشقت وجودم، میهن ای میهن
تو بودم کردی از نابودی و با مهر پروردی/ فدای نام تو بود و نبودم، میهن ای میهن
به هر مجلس به هر زندان، به هر شادی، به هر ماتم/ به هر حالت که بودم با تو بودم، میهن ای میهن
به دشت دل گیاهی جز گل رویت نمیروید/ من این زیبا زمین را آزمودم، میهن ای میهن
«ابوالقاسم الهامی» فرزند «میرزا احمد الهامی» با نام مستعار «ابوالقاسم لاهوتی» ۲۰ مهر ماه سال ۱۲۶۶ در کرمانشاه متولد شد. در ١۶ سالگی برای ادامه تحصیل به تهران رفت و تا ١٩ سالگی به درویشان و اشعار مذهبی گرایش داشت، خودش نیز اشعار دینی و عرفانی میسرود. با توجه به برخی از اشعارش در سنین جوانی از «حیران علیشاه» که از درویشان نامدار کرمانشاه بود پیروی میکرد. اولین اشعار او در روزنامه «حبلالمتین» به چاپ رسید و از نخستین کسانی بود که به زبانی ساده و روان شعر میسرود. از او مجموعهای شامل قطعه، غزل و چند تصنیف به جای ماندهاست. لاهوتی واژهها، استعارات و تشبیههای جدیدی را وارد زبان شعر کرد. زبان شعر او ساده و عامهفهم است، اما در غزل زبانی نزدیک به زبان رایج در ادبیات کلاسیک فارسی دارد. او در وزن عروضی نوآورانه عمل میکرد و در اشعارش به دلیل آشنایی با ادبیات اروپا گاهی مصراعها را کوتاه و قافیهها را جابهجا میکرد. به همین دلیل لاهوتی را پیشگام در شعر نوی فارسی میدانند. «شمس لنگرودی» در این مورد مینویسد: «نخستین شعر نو را در ایران، ابوالقاسم لاهوتی در سال ۱۲۸۸ خورشیدی سروده است. هرچند بسیاری این صفت را به «تقی رفعت» نسبت می دهند». دیوان لاهوتی با کوشش و مقدمه «احمد بشیری» برای اولین بار در ایران بعد از انقلاب، در سال ۱۳۵۸ توسط انتشارت امیرکبیر به چاپ رسید.
لاهوتی از اعضای حزب کمونیست ایران در دهه ۱۹۲۰ میلادی بود. درسالهای ١٢٨٨-١٢٩٠ که نیروهای مرزی ایران تحت فرمان افسران سوئدی فعالیت داشتند؛ لاهوتی مدتی به ژاندارمری ملحق شد و با گروه افسران انقلایی ارگان امنیه همراه شد. در زمانی که رئیس ژاندارمری قم بود؛ میانهاش با سوئدیها به هم خورد و به جرم اقدام به خرابکاری، به اعدام محکوم شد اما به عثمانی فرار کرد. در آنجا تحت تاثیر «میرزا علیاکبر طاهرزاده صابر»، از شاعران ترک قفقازی، سبک رئالیسم و به کار بردن طنز در شعر را آموخت و با نوشتن اشعار طنز و فکاهی سیاسی، در جنبش مشروطهخواهی ایران از راه دور شرکت کرد. حمایت از مظلومان و دعوت آنان به تلاش، حرکت و حقطلبی از مضامین شعر لاهوتی است.
پدر لاهوتی نیز شعر میسرود. میرزا احمد الهامی کتاب «باغ فردوس» را در مراثی امام حسین (ع) به وزن و سبک شاهنامه فردوسی سروده است. «میرجلالالدین کزازی» درباره این شعر میگوید: «گرانسنگترین و مایهورترین سروده در خصوص رخداد سترگ عاشورا حماسه « باغ فردوس» سخنور کرمانشاهی میرزا احمد الهامی است». این سروده نزدیک به چهل هزار بیت دارد. لاهوتی نیز با همکاری همسرش«شاهنامه» را به زبان روسی ترجمه کرد که چند سال بعد از مرگش در مسکو به چاپ رسید. «سلسیلیا بانو» همسر لاهوتی، یکی از مترجمان با استعداد و پرکار بود که کل اشعار و نمایشنامههای لاهوتی و همچنین بسیاری از برجستهترین نمونههای ادبیات تاجیک را به زبان روسی برگردانده است.
لاهوتی بعد از سه سال به ایران بازگشت و در دو سال آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۳۲۵، روزنامه بیستون را در کرمانشاه منتشر کرد که اولین روزنامه رسمی در کرمانشاه محسوب میشود. او در سال ۱۹۱۷ میلادی، فرقه کارگر(سازمان کارگر) را در شهر کرمانشاه بنیانگذاری کرد و بعد از شکست قوای اروپای مرکزی، دوباره به ترکیه رفت. لاهوتی در سفر دوم خود به استانبول، مجله پارس را که دوزبانه (فارسی-فرانسوی) بود منتشر کرد که در آن سردبیری بخش فارسی را بر عهده داشت. همچنین با روزنامههای دیگری مانند «خاور نو» چاپ تبریز نیز همکاری داشته است.
لاهوتی در آغاز سال ۱۳۰۰ به واسطه «مخبرالسلطنه» فرمانفرمای تبریز، به ایران بازگشت و با همان درجه سابق وارد ژاندارمری آذربایجان شد و در سال ۱۹۲۱میلادی با گروهی از افسران ژاندارمری با ملیون تبریز همپیمان شد و با رهبری شورشی -شورش لاهوتیخان- به تبریز حمله کرد. بعد ازشکست و فرونشانده شدن این شورش، لاهوتی به همراه گروهی از افسران به اتحاد شوروی پناه برد. سال های نخست زندگی لاهوتی در «بادکوبه» و مسکو به دشواری سپری شد، اما با گذشت زمان به انجمنهای علمی آنجا راه یافت. در سال ۱۹۲۵ به تاجیکستان سفر کرد و به یکی از پایهگذاران ادبیات نوین آنجا تبدیل شد.
او تا آخر عمر نتوانست به ایران برگردد و قبل از مرگش در خرداد ۱۳۳۵ به شخصی به نام «عیسایف» که از او خواسته بود از شرححالش بگوید نامهای با این محتوا نوشت؛ «مادرم از قبیله کلخانی (قلخانی) بود که یکی از قبایل جسور کرد زبان میباشد. مادرم خودش هم نمیدانست که کدام وقت با بابایم به کرمانشاه آمدهاند. او در ایام جوانی شعر میگفت و برای تامین معاش، گیوهکشی میکرد. سالهای ۱۹۰۶ تا ۱۹۰۸ در تهران با نوشتن اشعار انقلابی و نطقهای ساده و صمیمانه به انقلابیهای آن زمانه یاری میدادم. شبنامهها را با ژلاتین چاپ میکردیم و همراه دیگران پنهانی منتشر میکردیم. نام همه روزنامهها در یادم نیست، اما در «چنته پابرهنه» که روزنامه خلقی بود، اشتراک میکردم و به «حبل المتین» در کلکته شعر میفرستادم. مشهور و مهمترین روزنامههای آن دوره در ایران «صور اسرافیل» و «ایران نو» بودند. سال ۱۹۰۸ در بمب انداختن به «محمدعلی شاه» با «حیدر عمو اوغلی» اشتراک داشتم. سال ۱۹۱۴ در عرفه جنگ جهانی اهل هر مسلک جداگانه تشکیلاتی داشتند، پنهان از یکدیگر. حکومت ایران که زود زود تغییر میکرد، گاهی طرفدار روس، گاهی انگلیس، بیشتر آلمانوفیل، بعضی پناسلامیست و طرفدار ترکیه بودند. از انقلابیان قدیمی که در دست این یا آن حکومت نابود شده بودند، فقط من زنده مانده بودم؛ دارای شغلی و نفوذی بودم. گناه کبیر من این بود که کلهشق بودم و به جز ایران هیچ چیزی را نمیپرستیدم. با کمال افتخار میگویم که از هیچ دولتی پول قبول نکردهام و به هیچ دولتی تکیه ننمودهام، مگر به خلق ایران خودم. با این سبب دولت خارج پرست ایران وظیفه خود میدانست که مرا نابود کند».
پیشینه زبانی، فرهنگی و آیینی تاجیکستان با ایران، سبب گرایش لاهوتی به فرهنگ آن کشور شد. درآن ایام، لاهوتی در محافل سیاسی شوروی که انقلاب ایران را کلید انقلابهای دیگر شرق میدانستند مشهور بود و میتوانست در هر گوشهای از شوروی آسوده زندگی کند. ولی چنان که خود او در شرح حالش ذکر میکند، سخت است حال شاعری که از دیار خود، از خلق همزبان خود دور افتاده باشد؛ «چون شنیدم که کشوری با نام تاجیکستان شوروی است که در آنجا آثار فردوسی و سعدی را خلق همچون در ایرانِ من میخواند و عزیز میدارد، از پارتیا (حزب) خواهش نمودم که مرا آنجا بفرستد».
با توجه به گفتههای بسیاری از فرهیختگان تاجیک، از جمله «گلنظر کلدی»، شاعر سرشناس و مؤلف سرود ملی تاجیکستان بعد از استقلال (اولین سرود ملی تاجیکستان در زمان شوروی توسط لاهوتی سروده شده بود)؛ لاهوتی زمانی به تاجیکستان آمد که بسیاری از شعرای دیوان دار اوایل قرن ۲۰، مانند «مهری استروشنی» و «ظهرخان جوهری»، با توجه به انقلاب و تحولات ادبی و فرهنگی که رخ داد؛ نوشتن را متوقف کردند. به این دلیل که نمیدانستند که در باره واقعیتهای آنجا چه بنویسند. لاهوتی به هنگام زندگی در ایران از پیشگامان تحول ادبی دوران مشروطیت بود، حضورش در تاجیکستان نیز در تحولات ادبی و آغاز شعر سیاسی-اجتماعی در آن کشور بسیار مؤثر بود و الگویی برای دیگر شاعران به شمار میرفت. او مدتی سمت وزیر فرهنگ و هنر تاجیکستان شوروی را برعهده داشت. در تاجیکستان تئاتر و اپرا را پایهگذاری کرد. او همچنین معاون «ماکسیم گورگی» در هییت رییسه کانون نویسندگان شوروی بود. او اولین دستگاه چاپ را به جمهوری تاجیکستان به ارمغان آورد. «صدرالدین عینی» شاعر تاجیک در جایی نوشته است: «لاهوتی برای خلق تاجیک (اولین) ماشین چاپ را که در حالت آن روز تاجیکستان (۱۹۲۵) از کوه طلا هم عزیزتر بود، آورده و برای تاسیس نشریات تاجیکی هم کوشیده است و مدیر نشریات هم بوده است».
آثار لاهوتی تا پیش از انقلاب اسلامی در ایران ممنوع بود و رژیم شاه از شهرت گرفتن او جلوگیری میکردند. درحالیکه که در افغانستان کتب و آثار لاهوتی آزادانه وارد شده و در دسترس علاقمندان قرار میگرفت. به یقین در افغانستان بیشتر از هرجایی اشعار لاهوتی (بعد از سالهای ۶۰ میلادی) توسط آهنگسازان و خوانندگان نامدار افغانی خوانده شدهاند. کتب اشعار لاهوتی در ایران برای اولین بار، پس از پیروزی انقلاب اسلامی چاپ شد و بعدها خوانندگان ایرانی اشعار لاهوتی را خواندند. «علیرضا افتخاری» در آلبوم «امان از جدایی» دو شعر «تنیده یاد تو در تار و پودم میهن ای میهن» و «حرام» را خوانده است. سروده میهن لاهوتی را «احمد ظاهر» پیشتر در افغانستان خوانده بود، که در ایران نیز خوانده شده است. همچنان «اکبر گلپایگانی» آهنگ «نشد یک لحظه از یادت جدا دل» را خوانده که توسط خوانندگان افغان و تاجیک نیز اجرا شده است.
لاهوتی، دور از ایران و تاجیکستان، در ۲۵ اسفند ۱۳۳۶ در یکی از بیمارستانهای مسکو، دنیا را ترک کرد و در گورستان «نووودویچی» مسکو به خاک سپرده شد. این بیت از اشعار لاهوتی که از فراغ خورشید میگوید، بیانگر احوال او دور از وطن و زبان فارسی است:
خورشید من کجایی؟ سرد است خانۀ من/ دور از رخت، سرای درد است خانۀ من
دیدگاه ها (0)