مردمیکردن موسیقی به فرم خیابانی
سحر رنجبر | خسته بودم، اما نه از آن دست خستگیهایی که بشود با استراحت کردن و در خانه ماندن آن را برطرف کرد. از آن خستگیهایی که باید برای خلاصی از آنها قدم زد، فکر کرد و شنید تا بتوان کمی از آن دور شد. شهر پر از هیاهو بود. هیاهو برای گذار از سختیهای این روزگار. سراشیبی میدان مصدق به سمت پارکینگ شهرداری را پایین میآمدم. داروخانه سر نبش پارکینگ را که پشت سر گذاشتم؛ ایستادم. دختری که هندزفری در گوشش بود هم، کنار من مکث کرد و هندزفری را از گوشش بیرون آورد و بعد از چند لحظه، روی لبه پلکانی که به پیادهراه پزشکان ختم میشد؛ نشست. اطرافم را که خوب نگاه کردم متوجه شدم خانمی تقریباً پنجاه ساله که پاکتهایی مربوط به سیتیاسکن و امآرآی در دست داشت؛ به دیوار کناری تکیه داده بود و گریه میکرد، هر چند لحظه یک بار، ماسکش را پایین میکشید، اشکهایش را پاک میکرد و دوباره ماسکش را روی صورتش میگذاشت. جلوی بستنیفروشی، پسربچهای خجالتی مدام به عقب برمیگشت و به مادرش که او را تشویق به جلو رفتن میکرد نگاهی میانداخت، سپس به آرامی جلو رفت و پول را در کاور گیتار نوازنده گذاشت. مردی آن طرفتر؛ دستهایش را در موهایش فرو میبرد و پکهای عمیقی به سیگارش میزد. افراد زیادی با گوشیهایشان فیلم میگرفتند. در این میان نوازندگان به دور از هیاهوی شهر، بر سازهایشان میکوبیدند، سیمهایش را به صدا درمیآوردند و میخواندند تا در لحظهای بیزمان، همه چیز بایستد و سکون و شنیدن تنها کاری باشدکه باید انجام داد.
دیدن نوازندگان خیابانی در بیشتر مکانهای شلوغ شهر، تصویری آشناست. مکانهایی که این نوازندگان برای ارائه هنر خود انتخاب میکنند؛ با میزان رفت و آمد مردم تناسب دارند. هنر خیابانی با هدف اثرگذاری بر محیط اطراف شکل میگیرد و این اثر میتواند تأثیر هنرمند بر فضا یا تأثیر هنرمند بر مخاطب باشد. در خیابان، موسیقی به مثابه هنری شهری ارائه میشود و حیات اجتماعی-موسیقیایی نوازندگان، خیابانها و همینطور کاربرهایش، همگی در امری اجتماعی مشارکت میکنند. این اشتراک، مردمی را کنار هم قرار میدهد که یکدیگر را نمیشناسند اما ارتباطی را میان آنها به وجود میآورد که هویت جمعی شهروندان را شکل میدهد.
اولین تجربهها و میزان تأثیرگذاری موسیقی بر مردم
همیشه اولین تجربهها همراه با لذت، شادی و نوعی ترس هستند. میتوان گفت زمانی که توجه به امر موسیقیایی به مثابه یک هنر و مخاطب به مثابه یک امر اجتماعی کنار هم قرار میگیرند؛ این نوازندگان در سیالیتی که شهر در دوره مدرن پیدا کرده است در حال تجربه کردن هستند.
«فردین اندایش» ۲۹ ساله و نوازنده خیابانی ساز کاخن، از اولین باری که در خیابان ساز زده میگوید: «سالهای قبل موقع ساز زدن دوستان، برخورد نیروی انتظامی با آنها را در خیابان و نمونه این برخوردها را در فضای مجازی دیده بودم. به همین دلیل وقتی زمستان سال گذشته برای اولین بار در پارک کوهستان به همراه دوست گیتاریستم ساز زدم؛ برایم مانند رویا و خیال بود. به خودم افتخار میکردم که توانسته بودم برای یک بار هم که شده با قدرت در خیابان ساز بزنم».
«پوریا امیری» ۲۶ ساله است، حدود ۹ سال است گیتار میزند و از هفت سال پیش تاکنون به عنوان نوازنده، تجربه اجرای خیابانی دارد. او میگوید: «اولین بار حس خاصی داشتم و زمانی که لبخند مردم را دیدم به شدت خوشحال شدم. هرچند به این دلیل که با محیطی ناآشنا روبهرو شده بودم؛ خوب اجرا کردن برایم خیلی سخت بود اما کمکم با گذر زمان برایم عادی شد».
«یزدان خاقانی» فارغالتحصیل رشته معماری است و با وجود ۱۲ سال فعالیت در عرصه موسیقی، هشت ماه است که موسیقی خیابانی کار میکند. او نوازنده ساز دیوان است و اولین اجرایش را اینگونه توصیف میکند؛ «اولین بار به دعوت دوست چند سالهام فردین وارد این کار شدم. اوایل قبل از شروع کار، احساس غریبی داشتم و بدون اطلاع از فرهنگ نواختن موسیقی خیابانی، دعوت را پذیرفتم. مدت کمی که گذشت ابعاد زیبای این کار را با عمق وجودم حس کردم و سعی کردم فضایی را فراهم کنم که مردم لحظاتی را با دلگرمی سپری کنند و انرژی بگیرند».
اندایش، امیری و خاقانی یک گروه سه نفره هستند که عصرها در پارکینگ شهرداری و محوطه پیادهراه پزشکان ساز میزنند. اجرای خیابانی، کنسرتی برای همه مردم است که در مورد آن، نگرانیهایی از قبیل احتمال لغو شدن، بالا بودن قیمت بلیط و … وجود ندارد و لذت بردن از آن را میتوان بیواسطه تجربه کرد.
اندایش بهترین تأثیر موسیقی بر مردم را آرامشی میداند که آنها برای دقایقی در شلوغیهای خیابان حس میکنند؛ اینکه هرکسی از هر قشری، بدون مشکل مالی میتواند از شنیدن موسیقی زنده لذت ببرد و آن را از نزدیک تجربه کند، بدون اینکه نگران توان مالیاش برای خرید بلیط کنسرت باشد. او میگوید: «در این مدت انرژی زیادی از مردم گرفتم. وقتی میبینم یک کودک ۱۰ساله پول تو جیبی خودش را به ما هدیه میدهد؛ وقتی یک مادر جلوی بچه خردسالش میایستد و به کودکش یاد میدهد که نسبت به ما بیتفاوت نباشد؛ وقتی جوانی به ما میگوید حال دلم را خوب کردی؛ شادی من قابلوصف نیست».
اندایش با توجه به تجربههایش درصدهایی را برای خود در نظر گرفته و معتقد است که حدود ۹۰ درصد مردم به شنیدن موسیقی در خیابان علاقهمند هستند، واکنشهای مثبتی به این قضیه نشان میدهند و حس خوبی پیدا میکنند. حدود هشت درصد به اجرا و موسیقی خیابانی بیتفاوت هستند و در این بین شاید دو درصد از مردم با این مسئله ارتباط خوبی نگیرند. این گفتههای اندایش نشاندهنده این است که در صورت رفع موانع، اجراهای خیابانی با استقبال خوب و تقریبا کاملی از سوی مردم مواجه میشود.
اندایش با توجه به تجربه هر دو اجرای کنسرت روی صحنه و اجرای خیابانی میگوید: «در اجرای خیابانی ما خودِ مردم هستیم، از روح همین افرادی که از صبح تا غروب میبینیم. زمان اجرای ما هرکسی ظاهری دارد. اشخاصی با لباسهای اتوکشیده و صورتهای اصلاحشده و آرایشگاه رفته، اشخاصی بیمار، دلتنگ، آشفته و … ما برای یک هدف واحد با مردم ساز میزنیم و آن هدف، نان است. ما همان آدم هر روز هستیم، با یک اجرای خوب یا بد. گاهی حالمان خوب است و شاد مینوازیم و روزهایی هست که عزیزی از دست دادهایم؛ بدهی داریم؛ با کسی دعوایمان شده و در دلمان غمگینیم اما با حال بد و غم باز هم مینوازیم. این یعنی همجنس مردم بودن، یعنی تفاوت اجرای امروز و دیروز ما به حال روحیمان بستگی دارد. این قضیه ناخودآگاه مخاطب را شیفته میکند، با ما همذاتپنداری میکند و خودش را میبیند که گوشه خیابان ایستاده و مینوازد. اما در اجرای کنسرت باید بیشتر از یک سال برای همچین روزی تمرین کرده تا بهترین باشیم، استرس نداشته باشیم و خوب بپوشیم تا خوب به نظر بیاییم. حواسمان باشد کسی آن وسط کار را خراب نکند، وسط اجرا نخندیم و تفاوتهای بسیار دیگر».
امیری بر این باور است که موسیقی درک میخواهد و مردم کرمانشاه این درک را دارند. این مسئله در روحیه کسی که موسیقی به گوشش میرسد تأثیر مثبتی دارد که میتوان آن را در چهره افراد تشخیص داد.
خاقانی هم درصدهای خاص خودش را دارد و میگوید: « ۸۰ درصد بازخوردهایی که دیدهام مثبت بوده و ۲۰ درصد باقیمانده، ما را متکدی و با لفظ گدا میخوانند که برای گذران زندگی گدایی میکنیم».
جنس موسیقی خیابانی و درآمد حاصل از آن
آنها ابتدا در آکادمیهای موسیقی آموزش دیدهاند، کار کردهاند، در اجراها، جشنوارهها و کنسرتهای متعددی شرکت کردهاند و حالا با بین مردم بودن و شناخت جنس سلایق آنها، سعی میکنند موسیقی فاخر کرمانشاه و موسیقی کردی را به اجرا بگذارند. از جمله کارهایی که سرشار از حس و حال خوب و خاطرات مشترک برای همشهریهایشان در هر سن و سالی است. اندایش میگوید: «ما سعی میکنیم هوای همه نسلها را داشته باشیم و طبق سلایق و حال و هوای آنها بنوازیم و وجهه موسیقی و فرهنگ اصیل موسیقاییمان را حفظ کنیم».
او ادامه میدهد: «ما از نزدیک با مردم در ارتباط هستیم. وقتی زنی با حال گرفته روبهروی نوازنده خیابانی مینشیند و گریه میکند؛ یعنی حالش خوش نیست. وقتی آهنگ غمگینی میشنود و در دم اشک میریزد؛ یعنی حالش خوش نیست. با خود میگوییم شاید کمی خاطره خوش بخواهد و از خود میپرسیم چکار کنیم تا حالش را بهتر کنیم؟ با یک اشاره به نوازندههای بغلدستی، یک اشاره به ساز و یک آهنگ خاطرهانگیز حالش را بهتر میکنیم. رد شدن یک کودک کار، یا کودکی مشغول گدایی و یا دختر بچهای زیبا که اگر خانواده داشت باید عکسش را در آتلیهها قاب میگرفتند؛ بر ما تأثیر میگذارد، حالمان را غمگین میکند و ریتممان غمگین میشود. ما مردم را اینطور میشناسیم و خودمان را موظف میدانیم که برای آنها بنوازیم تا برای حال خوب و بدشان مرهمی باشیم. ما خودِ مردم هستیم».
خاقانی انتخاب آثارشان را براساس شأن موسیقی فاخر و نوستالژیک میداند تا هم لذتبخش و یادآور خاطرات مردم باشد و هم اینکه سازبندی هم در نظر گرفته شود تا جوابگوی قطعات باشد.
اندایش معتقد است؛ درآمد گروه موسیقی کاملا به حال و هوای مردم و نوازندگان ارتباط دارد که گاهی به خاطر شرایط سیاسی، فصلی، جوی و … این درآمد متغیر است. او میگوید: «من روستازاده هستم، به این دلیل به کار فصلی کشاورزی مشغولم و به خاطر رشته تحصیلیام سالانه محصولاتی مثل گوجه، ذرت و گندم کشت میکنم. البته به صورت کارگری در زمین اجارهای و یا کارگری برای پدرم و همسایههای دیگر. به جز این درآمدهای کارگری، زندگیام از راه نوازندگی میگذرد».
شغل اول امیری فوتبال بوده و به مدت چهار سال در تیم جوانان امید پیکان تهران و سه سال در تیم عقاب تهران بازی کرده است. او میگوید خیالم از بابت آیندهام در فوتبال راحت بود اما قسمت من نشد. در حال حاضر امیری تنها شغلش نوازندگی است که با تغییر محل اجرای گروه درآمدشان متغیر است. او میگوید: «چیزی که برای گروه ما ارزشمند است این است که در محل اجرای ما مردمی که دچار درد و بیماری هستند، تردد میکنند و با شنیدن صدای موسیقی ما آرام میشوند و لبخند میزنند». اما شغل دیگر خاقانی تدریس موسیقی و کسب درآمد از جوانب دیگر موسیقی است».
سختیهای کار و عدم وجود سازمانهای حمایتی
اندایش از گرما، سرما، شرایط نامساعد جوی، جنگیدن بر سر تصاحب مکانی برای ساز زدن، همراهی نکردن کسبه و مالکین، قوانین نیرویانتظامی، شهرداری، اجراییات و … به عنوان سختیهای این کار اشاره میکند و در حال حاضر گروه با تکمیل فرمی از طرف شهرداری، با عنوان نوازنده خیابانی مشغول به کار هستند.
اندایش میگوید: «کسبه که هرکدام دنبال روزی خودشان هستند؛ به ما میگفتند وقتی مردم دور شما جمع میشوند ما مشتری نداریم. مدت زیادی طول کشید تا کسبه با ما کنار آمدند. یک نفر از پزشکان پارکینگ، بارها با پلیس تماس گرفت و از ما شکایت کرد تا بالاخره مجبور شدیم باند و تجهیزات را کنار بگذاریم و بدون تجهیزات الکتریکی اجرا کنیم».
او همینطور اشاره میکند نیروی انتظامی، شهرداری و اجراییات هنگام انجام وظیفه خود، با آنها بهترین برخورد را داشتهاند و تاکنون هیچ بیاحترامی از طرف آنها با گروه نشده است اما اندایش از نبود سازمانی مشخص برای نظارت بر وضع نوازندگان خیابانی گلایه میکند و در پاسخ به این سوال که آیا قانون مشخصی وجود دارد که محل حضور و اجرای نوازندهها را تعیین کند و آیا هر کدام از قبل جای مخصوصی برای خود دارند؛ میگوید در این مورد فقط قانون جنگل حکم فرماست.
خاقانی نیز گلایه میکند؛ «سازمانی وجود ندارد که این شغل فرهنگی را مدیریت کنند. ما مدت زیادی است که در پارکینگ شهرداری ساز میزنیم اما دوستان دیگری هم بدون توجه به سابقه حضور ما در پارکینگ شهرداری به خودشان اجازه حضور در این محل را دادهاند و این از کیفیت اجرایی کار ما در گوش مردم کم میکند. چون مردمی که ۳۰۰ متر توی پارکینگ قدم میزنند بالغ بر سه یا چهار موسیقی متنوع با کیفیتهای مختلف میشنوند که موجب آزار ذهنی و عدمتوجه آنها میشود. اگر نهادی برای مدیریت این اوضاع وجود میداشت و ما طبق روال مکان خاص خودمان را میداشتیم؛ مسلما مردم لذت بیشتری میبردند».
او به این موضوع اشاره میکند که سازمانهای مختلف عمدتاً به آنها بیتوجه یا کمتوجه هستند چرا که در شبکههای اجتماعی و همینطور رسانههای خارجی تصاویر آنها پخش شده است اما هنوز هیچ حمایتی از جانب اهالی موسیقی و دیگر افراد صورت نگرفته است.
خاقانی در ادامه میگوید: «اجرای پشت سر هم و بدون تجهیزات صوتی در آبوهوای غیرثابت، کار سختی است و کرونا شرایط کار را سختتر کرده، به این دلیل که سر و کار ما با پول نقد است و با وجود رعایت پروتکلها، باز هم ترس از این بیماری وجود دارد. دیگر اینکه مردم دوست دارند برای فیلمبرداری تجمع کنند و لذت بیشتری ببرند اما شرایط کرونا این موضوعات را برای ما و مردم سختتر میکند».
او در کنار اشاره به اینکه افراد زیادی هستند که با روی گشاده از آنها تشکر میکنند و به آنها انرژی میدهند؛ به افرادی اشاره میکند که تمسخرآمیز به آنها نگاه میکنند و این موضوع را از دیگر سختیهای کار اجرای خیابانی میداند.
واکنش مردم و اهالی موسیقی به موسیقی خیابانی
در زمان اجراهای خیابانی، واکنشهای مختلفی را از مردم میتوان دید. ابراهیم ۵۳ ساله و با نگاهی تحسینآمیز به نوازندگان خیره شده است. او میگوید: «این نوازندگان برای درآوردن یک لقمه حلال زحمت میکشند و آبرومند و سربلندند که در روزگاری که برای جوانان و همسن و سالهای آنها به سختی میگذرد؛ به جای پناه بردن به مخدرات و تلفکردن وقتشان هنرمندانه نان در میآورند».
سارا که دانشجوی معماری است؛ با افسوس میگوید: «در کرمانشاه فضایی برای مکث و ماندن تعریف نشده و همه چیز این حس را القا میکند که باید سریعتر عبور کرد. در حالی که برای همین نوازندگان و مردمی که برای شنیدن مکث میکنند و میایستند باید فضایی شهری در نظر گرفته میشد».
محسن که با دوستش آرش در حال قدم زدن به سمت بازار هستند؛ با سرعت میگوید: «گرفتاریهای مردم به حدی زیاد و نفسگیر است که این موسیقیها هیچ تأثیری روی حالشان ندارد».
خانم کیانی چهل ساله و کارمند دانشگاه است. او این نوع موسیقی را در تمام کشورها رایج میداند و میگوید: «الزاماً نوازندگان به دلیل ناتوانی مالی به اجراهای خیابانی روی نمی آورند و مسأله این است که موسیقی خیابانی سبکی از موسیقی است که نیازهای روز جامعه را تأمین میکند».
در این میان افراد بسیاری با بیتفاوتی رد میشوند و صدای سازها برایشان در صدای شلوغهای شهر حل شده است.
اندایش واکنش اغلب اعضای جامعه موسیقی نسبت به موسیقی خیابانی را مانند مردم عادی نمیداند و میگوید: «هرچند تعدادی از آنها ما را درک و تحسین میکنند اما تعداد زیادی از آنها مخالف این کار هستند و آن را کسر شأن نوازندهها میدانند. عدهای هم بر این باور هستند که نوازندههای این کار باید خجالت را کنار بگذارند و به اصطلاح پرو باشند».
«آرشام خرسندپور» موسس انجمن موسیقی کرمانشاه معتقد است که نوازندگان تخصصی، صورتی جدید از موسیقی را در شهر ارائه میدهند که متناسب با ذائقه نسل جدید است. او اشاره میکند در دوره معاصر تأکید بر شأن موسیقی روز به روز پررنگتر میشود و اجرای موسیقی به منظور نمایش ذات این هنر و معرفی بهتر آن، اساس کار اکثر نوازندگان جوان امروز است.
خرسندپور هدف اکثر نوازندگان را به جز رسالت نوازندگی، کسب درآمد و نقش آنها را در جامعه، غیرقابل انکار میداند. او میگوید: «این رسالت به دلیل ذات موسیقی خیابانی بدین گونه تعریف میشود. این هنر با برقراری ارتباطی مستقیم و بیواسطه با مخاطب، میان او و هنرمند پیوندی قوی برقرار میکند و تأثیر موسیقی، درست در همان لحظه اجرا حاصل میشود. به همین دلیل، موسیقی خیابانی با هرگونه تم اجرا، اعم از مذهبی، ملی، … میتواند بر رفتارهای اجتماعی و تعاملات جمعی و فرهنگی و واکنشهای شهروندان نسبت به منظر پیرامون خود، موثر باشد. نوازندگان جوان نیز با درک این نکته، به اجرای موسیقی میپردازند و خیابان را به عنوان صحنهای برای اجرای خود برگزیدهاند».
دیدگاه ها (0)