با حضور دکتر نعمتالله فاضلی بررسی شد
ویروس کرونا و آینده دانشگاه در ایران
نشست «کرونا و آیندهی دانشگاه در ایران» روز پنجشنبه هجدهم اردیبهشتماه سال جاری، با سخنرانی دکتر نعمتاله فاضلی ؛ عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با حضور اعضای محترم هیأت علمی توسط معاونت فرهنگی دانشگاه رازی و به صورت مجازی برگزار گردید. متن و صوت این جلسه در ادامه خواهد آمد:
فایل صوتی:
متن سخنرانی:
بحران شیوع ویروس کرونا در جهان، زمینهای فراهم کرده است تا عامهی مردم، همچون دانشگاهیان و اندیشمندان، درگیر کارهای فکری و اندیشهورزی شوند. تامل دربارهی پرسشهای فلسفی مانند اینکه؛ زندگی چیست؟ انسان چیست؟ طبیعت چیست؟ سرشت و سرنوشت ما به کجا خواهد رفت؟ یعنی پرسشهای سختی که متفکران به دنبال آنها خواهند رفت امروزه مردم عادی هم مطرح میکنند.
پرسش از آینده، پرسشی است که هرگاه بحرانی بزرگ، سرنوشت انسان را درگیر خودش میکند برای ما در همان لحظه اول به طور غریضی آشکار میشود. همه نهادها و سازمانها با این پرسش روبرو هستند که آیندهی آنها چگونه خواهد بود؟ طبیعتاً برای ما نیز که در آموزش عالی و نهاد علم و دانشگاه هستیم، این پرسش، اهمیت بیشتری دارد چرا که نهاد دانشگاه وظیفهاش به طور فطری اندیشهورزی و بهطور ذاتی پرسش است. اینکه چگونه به جامعه کمک کرد و چگونه جامعه را رهبری کرد و چگونه میتوان آینده را ساخت؟
ما به دنبال این هستیم که ببیبنیم این پرسشها چگونه برای ما چگونه مطرح شده و چه ابعادی دارد. بحران کرونا گفتمانی را شکل داده است که دال مرکزی آن حداقل تا این لحظه طرح پرسش بوده و موقعیت فعلی ما از چه ویژگیهایی برخوردار است؟ گفتمان کرونا گفتمانی است که به نوعی میخواهد تاریخ را به پیش از کرونا و پس از کرونا تقسیم کند. البته درباره اینکه چنین تقسیمبندی واقعبینانه است یا نه، میان اندیشمندان اجماعی وجود ندارد و برخی این تمایل را دارند که کرونا را رویدادی بدانند که پیش آمده و تمام خواهد شد و قطار هستی به شکلی که بوده است مسیر خودش را ادامه خواهد داد لذا فقط وقفه کوتاهی پیش آمده است. بسیاری هم با این نگاه که کرونا تنها یک رویداد است موافق نیستند بلکه بر این باورند که کرونا زمینههای تاریخی، هستیشناسی و سیاسی دارد و این زمینهها باعث میشود تا ما این بحران را صرفاً بحث طبیعی ندانیم بلکه آنرا در بستری ببینیم که از قبل آبستن شکل گیری چنین تحولاتی بوده است. به گونهای که دنیا منتظر بود اتفاقی به این اندازه و این مقیاس به وجود بیاید تا خودش را باز تعریف کند. برخیها خوشبین هستند که تغییرات به وجود آمده با هزینههای سنگینی در ابعاد سیاسی اجتماعی و فرهنگی که فعلا آشکار شده است، سازنده خواهد بود. عده دیگر با نگاهی بدبینانه معتقدند که بحران کرونا میتواند وقفهی طولانی مدتی داشته باشه و بیش از آنچه که نتایج و پیامدهای سازنده داشته باشد ویرانگر خواهد بود؛ از این منظر اگر بخوایم هزینه و فایده کنیم زیانهای این بحران بیش از سود آن است. نگاه دیگر که من هم با آن همنظر هستم بر این باور است که ما در مرحله کنونی تنها کاری که میتونیم انجام بدهیم پرسشگری، بازنگری، تجدید نظر و احیای آگاهی جدید است. باید متوجه باشیم این تصور درست نیست دنیای مدرن دانشگاه و علم به حیات خودش پایان خواهد داد هرچند برخی ها این باور را دارند. در این میان عدهای دارند آرمانهای ایدئولوژِیک و سیاسی خود را بازتولید میکنند. برای نمونه دانشگاه امام صادق کتابی را با این باور منتشر کرده که یک معجزه و اتفاق آخرالزمانی رخ داده تا دنیای مدرن، زمین بخورد و به جای آن دنیای دیگری به وجود بیاید. دنیایی که با روایتهای آخرالزمانی سازگاری دارد. من فکر نمیکنم که دنیای مدرن به پایان رسیده یا خواهد رسید.
من معتقدم که در مرحلهای هستیم باید بازاندیشی و نقادی کرد و تلاش کنیم تا پرسشهایی را راجع به کل سرشت جامعه و انسان از جمله دانشگاه و نهاد علم مطرح کنیم. در این مرحله که داریم باز اندیشی انجام میدهیم پرسشهای ما عمدتاً معطوف به این شود که آیندهی آموزش عالی چه خواهد شد؟ طبیعتاً ماهیت این پرسش ماهیتی گلوکال دارد یا به تعبیر «رونالت بارنت» اندیشمند تراز اول جهانی، نهاد علم و آموزش عالی، در واقع نهادی محلی، ملی، جهانی است. یعنی در هر سه ساحت، ما ماهیت و هستی نهاد دانشگاه را داریم و اگر از این زاویه نگاه کنیم که نهاد دانشگاه نهایتاً نهاد ملی، محلی، جهانی است پرسش آینده هم پرسشی معطوف به این هستی محلی ملی جهانی خواهد بود. شاید اگر بخواهیم از این زاویه بحث بکنیم پرسش آینده دربارهی هر دانشگاه، معنای خاصی پیدا میکند. در معنای عام، پرسش در سطح جهانی و درباره کلیت نهاد علم مطرح میشود اما در معنای خاصش پرسش به سطح ملی باز میگردد یعنی اینکه ملتها چگونه میخواهند نهاد علم و آموزش عالی را توضیح بدهند. در سطح محلی هر دانشگاهی با توجه به آن جغرافیا و زمین و زمانی که در آن قرار گرفته است پرسشش را مطرح کند مثلاً دانشگاه رازی هم باید از خودش بپرسد با توجه به بحران کرونا، آینده این دانشگاه چه خواهد شد؟ همین پرسش را در سایر استانها هم باید مطرح کنیم.
ما میخواهیم دربارهی موقعیت نهاد علم و همین ماهیت محلی، ملی و جهانی صحبت کنیم. برای اینکه بتوانیم این پرسش را ارزیابی کنیم و به آن پاسخ بدهیم باید ببینیم که نهاد دانشگاه در هر سه سطح محلی، ملی و جهانی در وضع پیشاکرونا و در موقعیت کرونا چه ویژگیهای دارد؟ اما اگر بخواهیم از منظر واقعگرایانۀ آکادمیک به مسئله نگاه کنیم، چند ملاحظه را باید ارائه کرد و بحث را با توجه به آن پیش برد.
- اینکه در همین حدود چهار ماهی که از بحران کرونا میگذرد مجموعهی وسیعی از دانش در سطح جهانی و ملی در زمینهی نهاد دانشگاه و کرونا تولید شده است، شاید اولین دستاورد مهم برای دانشگاه همین دانش گستردهای است که این بحران توانسته است ایجاد کند. میبینیم که در جامعهی ما جامعهی دانشگاهی ایران خوشبختانه در زمینهی خلق دانش بسیار فعالانه عمل کرده است. نکتهای که میخواهم بگویم این است که اولین تأثیر بحران کرونا این بوده که ما در نهاد آموزش عالی این بحران را جدی گرفتهایم و بهعنوان دغدغه آن را شکل دادهایم. موقعیت آموزش عالی و بحران کرونا ما را درگیر گفتار انبوه کرده است و تعداد زیادی از اندیشمندان درگیر این گفتگو شده و همین تبدیلشدن بحران به دغدغۀ آکادمیک یکی از ویژگیهای دورانی است که ما داریم در آن بهسر میبریم. بحرانهای پرشمار دیگری داشتهایم اما هیچکدام به این صورت دانشگاه را درگیر خود نکرده بود. به عنوان مثال، اعتراضات آبانماه اعتراض بزرگی بود اما محدودیتها و ممنوعیتهای سیاسی مانع از آن شد که به یک گفتمان دانشگاهی تبدیل شود. جامعه بحرانهایی مثل فقر، مسائل زیست محیطی و… داشته اما هیچکدام از این موارد نتوانستند به اندازهی کرونا به یک گفتمان آکادمیک تبدیل شوند. دال مرکزی این بحران هم همان چیزی است که باید باشد، یعنی دانشگاه ایرانی در موقعیت فعلی یا آینده میتواند به حیات خودش ادامه بدهد یا خیر؟ نوعی اضطراب آکادمیک همهی ما رو فرا گرفته است و بهعقیده بنده این اولین تاثیر سازندهی بحران کرونا بوده است. نکته دوم این است که بحران کرونا تا اینجا توانسته است زندگی دانشگاهی را در ابعاد گوناگونش تغییر بدهد، متوقف کند یا در بعضی از زمینهها به تعلیق بیندازد. علامه مقصود فراستخواه دانشمند در مجموعه «جستارهایی دربارهی علم و آموزش عالی و بحران کرونا»، در مقالهای لبههای تأثیر کرونا بر آموزش عالی را فهرست و چهل ویژگی رو بیان میکند. مثلاً ایشان درباره در بوتهی آزمایش قرارگرفتن سرمایهی اجتماعی و اعتماد جامعه به دانشگاه و آموزش عالی میگوید که ما دانشگاهیان در معرض آزمون قرار گرفتهایم و جامعه انتظار دارد نهاد علم و دانشگاه کاری در این زمینه انجام بدهد. ما میدانیم که صنوف نمیتوانند کار بنیادی انجام بدهند که اکنون و آیندهی جامعه را نجات بدهد. اگر ما بتوانیم کاری انجام بدهیم اعتماد جامعه به ما افزایش پیدا میکند. نارضایتی مختلف فکری، آموزشی و … باعث شده است که اعتماد جامعه از ما سلب بشود. بههمین دلیل اولین تفسیر این است که آیا دانشگاه میتواند از آزمونی که در پیش دارد سربلند بیرون بیاید یا خیر
- ایشان مینویسند همه فعالیتهای آموزش عالی در دانشگاهها کاملاً تحت تاثیر قرار گرفته است از جمله؛ تقویم تحصیلی، مدیریت فرآیندهای اداری، زندگی دانشجو، فرهنگ سازمانی، منابع مالی آموزش عالی، کارکردهای پژوهشی-آموزشی و فرهنگی، اجتماع علمی، عادت-وارههای ارتباطی، زیرساختها و تجهیزات و غیره. بنابراین تأثیر بحران کرونا بر نهاد آموزش عالی تاثیری همهجانبه است و تمام فرآیندهای زندگی آکادمیک تحت تاثیر این بحران تغییر کردهاند و همهی اینها به این دلیل است که گفتمان کرونا در آموزش عالی شکل گرفته است.
- نهاد آموزش عالی تحت تأثیر کرونا ممکن است به بازخوانی دانش آموزش عالی بپردازد و آرزوی ما این است که در ایران نیز این اتفاق بیفتد. با کارهای بزرگ دانشمندان بزرگی چون استاد مقصود فراستخواه، علی پایا و متخصصان آموزش عالی و بسیاری از اساتید بزرگی که در کشور فعالیت میکنند، امیدوارم که سومین تاثیر مهم، توجه به مطالعات آموزش عالی در ایران باشد. نظریات این اندیشمندان بزرگ در کتاب «جستارهایی دربارهی علم، آموزش عالی و بحران کرونا در ایران» آمده است و در پس جستارهایی که میخوانید انبوهی از کتابهایی است که این بزرگان نوشته و منتشر کردهاند. پس سومین مسئلهای که ما میتوانیم به آن توجه کنیم، اثربخشی دانش دربارهی آموزش عالی است. رهبران آموزش عالی در این اوضاع بحرانی باید تصمیم بگیرند مدیریت دانشگاه را بر پایهی دانش و علم آموزش عالی به پیش ببرند. بههمین دلیل بحران کرونا نهتنها در حوزههای پزشکی ما را وادار کرده است به نظامهای تخصصی اعتنا کنیم و به سراغ خرافات نرویم، دانشگاه آینده ناگذیر است برای مدیریت خودش به علم آموزش عالی تکیه کند و بیتوجهی ساختاری به علم آموزش عالی کنار گذاشته شود.
- در موقعیت فعلی بحثهای نهاد آموزش به حوزهی عمومی ورود پیدا کرده است. مدارس و دانشگاهها در زمان پیشاکرونا در حوزهی عمومی حذف شده بودند و فقط در مواقع بحرانی مورد بحث قرار میگرفتند. ایران از معدود کشورهایی است که روزنامهای برای بخش نهاد آموزش ندارد. در روزنامهها کمتر راجع به دانشگاهها مطلبی ذکر میشود؛ مگر اینکه درباره جنبش دانشجویی باشد، اعتراضی رخ بدهد یا اتفاقی این چنینی رخ دهد. اینکه آموزش عالی در بخشهای مختلف آموزشی مورد توجه باشد در دستور کار نیست. ایران بالاترین نسبت جمعیت دانشگاهی و عنوان دانشگاهیترین جمعیت جهان را دارد. نهاد آموزش عالی هم در سطح محلی هم در سطح ملی از حوزهی عمومی تقریبا حذف شده است. نمیتوان پشت درهای بسته دربارۀ نهاد علم صحت شود و در این زمینه تصمیم گیری شود.
- در موقعیت فعلی یک اتفاق بزرگ افتاده است، به این صورت که محتوای بحثهای دانشگاه اندکی دارد جدیتر میشود. قبلاً گفتمانها به صورت آسیبشناسی بود و ایرادی که این دست گفتمان دارد این است که پرسشهای جزئی را جای پرسشهای کلی قرار میدهد و نهاد دانشگاه را در کلیت نمیبیند، ساختارها رو به چالش نمیکشد و بههمین دلیل مدیریتها از امرآسیب شناسی استقبال میکنند. این مسئله باعث میشود پرسشهای بنیادی پنهان شود. اگر دانشگاه بخواهد تغییر کند باید پرسشهایی بنیادی مطرح کرده و به آنها بپردازد. بنده چند تا از این پرسشها را از کتاب جستارهایی دربارۀ آموزش عالی و دانشگاه در بحران کرونا در اینجا بیان میکنم: ما هیچ وقت از اینکه که استقلال نهادی دانشگاه در ایران بسیار شکننده است سؤالی نمیپرسیم، ما از اینکه سیستم تمرکزگرای دانشگاهها چه پیامدی داشته سؤالی نمیپرسیم. گویی کل دانشگاههای کشور یک دانشگاه واحد هستند. پرسشهای بنیادی راجع به مفهوم یادگیری و یاددهی پرسیده نمیشود. آموزش به حاشیه کشیده شده است. ابتذال مدیریتگرایی و سرکوب صداهای دانشگاه، بیاعتمادی به دانشگاه و دانشگاهیان رخ داده است. آیا دانشگاه می تواند نهادی حکومتی باشد؟ ما باید به تفکر جدید و تلقی تازهای برسیم که انسان جای ایدئولوژی را بگیرد. نهاد دانشگاه برای پروبالدادن به حکومتها نیست بلکه برای پروبالدادن به کرامت انسانی است. برای تیزکردن شوق یادگیری و یاددهی است. ما در سالهای اخیر تحت تاثیر نگاه آسیبشناسیای که یک نگاه مدیریتگرایانه و جزئی است قرار گرفتهایم.
بحران کرونا بحران جدیدی نیست. از سال ۱۹۷۰ تا الان حدود هجدههزار ویروس آمده و بعضی از آنها تا الان پاندمیک شدهند. از سال ۲۰۰۳ که سارس و ابولا و آنفولانزا و … آمدند زیربنای همهی اینها بحرانی است که علم و فناوری بوجود آورده است. تعادل انسان و طبیعت به هم خورده و انسان سوار بر اسب چموش تکنولوژی شده و طبیعت را تخریب کردهاست. اکنون این اسب چموش سیلی محکمی به گوش انسان میزند. به تعبیر استاد باقری اما این اتفاق نویی نیست. از ۱۹۷۰ به بعد صورت گرفته است و سالهاست که همه میگویند، اعتماد به فناوری بیش از حد لازم انجام شده است. همه چیز در آستانۀ تخریب است. در همین کشور خودمان ایران در سال ۱۳۳۵ حدود ۳۲ میلیون هکتار جنگل وجود داشت و الان تنها ۱۳ میلیون هکتار جنگل باقی مانده است. داستان، داستان تکنولوژی است که دارد به طبیعت آسیب میرساند. مشاهده میکنید که پنجمین تاثیر کرونا این است که ما داریم پرسشهای بنیادی مطرح میکنیم.
.۶تاثیراتی که بحران کرونا بر دانشگاه گذاشته است و دانشگاههای آینده را شکل میدهد این است که بحرانهای پیشاکرونا چگونه بر دانشگاه تاثیر میگذارد؟ چطور دانشگاههای آزاد مانند قارچ در حال روییدن هستند؟ چگونه کسی که استحقاقش را ندارد مدرک دکترا میگیرد؟ چطور دانشگاهها به سمت سرمایهداری میروند؟ چطور دانشگاه به سرکوب استعدادها میپردازد؟ چطور حساسیت زیستمحیطی رعایت نمیشود؟ در واقع ششمین تأثیری که بحران کرونا بر ما داشته است این است که بحرانهای گذاشته دیده میشوند. دانشگاه باید صداهایی را که از دل این بحرانها میآید، بشنود و برای رفع آن چارهاندیشی کند. بهعنوان مثال فهرست آن را میگوم :
نکته اول اینکه دانشگاهها در ایران یا مسیر سقوط خود را طی خواهد کرد یا اینکه باید مسئلهی یادگیری و یاددهی مهمترین مسئلهاش باشد نه تولید علم. این کلمۀ مبتذلی که دو دهه است در دانشگاههای ما رواج پیدا کرده است و استادان دانشگاه افتخار میکنند که شاخص مقالات آنها چقدر شده است. یادگیری یعنی چه؟ یعنی امکان مشارکت اصیل دانشجویان دانشگاه در فرایند آفرینش، اشاعه، انتشار و بهرهبرداری از علم، علم به معنای اینکه کلاس درس دانشگاه اهمیت دارد و بقیه در واقع حاشیه هستند. انسان به دانشگاه میآید که انسان باشد نه سرباز، نه مطیع و نه ابزار سوء استفاده و استثمار. بههمین دلیل اولین شرط دانشگاه این است که یاددهی را جدی بگیرد و نه اینکه مقاله تولید کند یا صرفا مدرک اعطا کند.
دومین نکتهی بحران کرونا این است که انسان دارد به دست خودش، خودش را به حاشیه میبرد و ابزارش هم نهاد دانشگاه و نهاد علم است. انسان در این مسیر ناخودآگاه بازیچهی سرمایهداری، پول و بازار شده است و در این بازی بازنده، انسان است. چون ما طبیعت را تخریب میکنیم تا تراکم سرمایه صورت بگیرد. انسان به حاشیه رانده شده است و انسان باید به دانشگاه برگردد و ارزشهای وجود او رعایت شود. دانشگاه آینده دانشگاهی است که بتواند محل مراقبت باشد و نه محل مسابقه. دانشگاه در ایران تبدیل شده است به محلی برای رقابت، رقابت در نمره، رقابت در مدرک. یعنی به تعبیری به میدان منازعهای تبدیل شده است که چه کسی زودتر دانشیار میشود؟ چه کسی زودتر استاد میشود؟ رزومۀ چه کسی بزرگتر باشد؟ در این فضا اخلاق مراقبت از بین رفته است.
ما به گفتمان جدیدی نیاز داریم که در این گفتمان صلحجویی و همبستگی در نهاد آموزش عالی مورد بحث قرار گیرد و این زمانی امکانپذیر است که گفتمان ستیزهجویی مردانه از بین برود و گفتمان مادرانه جایگزین آن بشود. زنان بهطور تاریخی صلحجوترند و طبیعت و سازگاری را بهتر میفهمند. ثروت، پول، رقابت، جنگیدن روح مردان را دربرگرفته است. برای نجات جامعه، ابتدا باید دانشگاه را نجات داد، ولی ما دانشگاهیان باید مسئولیت خود را بپذیریم و به بازاندیشی خود بپردازیم و راهی را باز کنیم که دانشگاه پساکرونا دانشگاهی مسئول، پرسشگر، همدل و صلحطلب باشد.
دانشگاه آینده در صورتی اتفاق میافتد که که تکتک مدرسان دانشگاهی اراده کنند و بخواهند و تصمیم بگیرند که پای در میدان نهند و اینطور نگویند ما که مثلا در دانشگاه رازی کاره ای نیستیم و نه سر پیازیم و نه ته پیاز. این تفکر باید به پایان برسد و همه شجاعت و جسارت به خرج بدهند.