جامعه‌شناسی » مقالات و یادداشت‌ها
کد خبر : 805
یکشنبه - ۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۴

گذر پرهزینه و بدون رشد جامعه‌ی طلبکار از بحران‌ها

مدعای این نوشتار این است که در برخی از جوامع که می‌توان آنها را «جامعه‌ی طلبکار» نامید، گذر از بحران-ها نخست پرهزینه است، و دیگر آنکه این گذر با کمترین رشد و ارتقای فرهنگی- اجتماعی همراه است. در این راستا ابتدا منظور از جامعه‌ی طلبکار را روشن خواهم کرد، سپس به این بحث خواهم پرداخت که چرا گذر چنین جوامعی از بحران ‌ها پرهزینه و کم دستاورد است.

جامعه‌ی طلبکار جامعه‌ای است که در خودآگاه و ناخوداگاه فردی و جمعی شهروندانش این اندیشه و احساس نقش بسته است که آن کس که وظایف خود را به درستی و شایستگی انجام نداده است، حاکمیت/ دولت است نه جامعه. شهروندان جامعه‌ی طلبکار معتقدند که ازآنجاکه  مسبب و علت اصلی مشکلات حاکمیت/ دولت است و جامعه نقش بسیار کمی در ایجاد وضعیت نامطلوب فعلی دارد؛ بنابراین توپ در زمین حاکمیت/ دولت است. اساساً فهم شهروندان جامعه‌ی طلبکار از توسعه، پیشرفت و نقش قدرت این است که رشد و اصلاح پایدار را ساختار قدرت ایجاد می کند، نه خواست و پیگیری جامعه. شهروندان جامعه‌ی طلبکار معتقدند که وضع نسبتاً آرام اما شکننده‌ی  فعلی جامعه ناشی از نجابت و صبر شهروندان است، نه مدیریت و تلاش حکومت. بیشتر شهروندان جامعه‌ی طلبکار، شهروندی را به معنای برخوردار بودن از حقوق شهروندی می‌دانند و در مقام عمل تکالیف شهروندی را جزء جدایی‌ناپذیر مفهوم شهروندی نمی-بینند. بخش زیادی از شهروندان جامعه‌ی طلبکار چنین می‌اندیشند که جامعه‌ی ایشان به لحاظ فرهنگی از میانگین جهانی بالاتر بوده و در سطح و طراز جوامع فرهیخته است و علت وضعیت نامطلوب  کشور را دسیسه‌ی دشمنان ایران فرهنگی می‌دانند که با یک برنامه‌ریزی بلندمدت و پنهان، یک حکومت ناکارآمد و غیر دلسوز را بر این جامعه فرهنگی تحمیل کرده‌اند.

البته همه‌ی طلب‌های جامعه‌ی طلبکار، طلب‌های ناحقی نیست، اما هدف من در این نوشتار بررسی این مساله نیست که جامعه‌ی طلبکار، در این طلبکاری، چقدر محق یا چقدر مقصراست؛ زیرا داوری در این موضوع هنگامی میسر است که ابتدا به این پرسش بیندیشیم که چرا و چگونه و در چه روندی یک جامعه‌ی طلبکار شکل می‌گیرد، اما اجمالاً به نظر می‌رسد که جامعه‌ی طلبکار حاصل کار و برایند دو عامل است: حکومت غیرواقع‌گرا و جامعه‌ی مسؤولیت‌گریز.

بحران‌های عمومی دو ویژگی مهم و مشترک دارند:

۱.  ویژگی نخست بحران‌هایی که عمومیت دارند؛ یعنی بخش زیادی از جامعه را درگیر می کنند، این است که حل این بحران‌ها بدون مشارکت جامعه یا اصلاً میسر نیست، یا گذر از آنها بسیار پرهزینه، زمان‌بر و کم دستاورد است؛ زیرا در این بحران‌ها بخش مهمی از مسؤولیت برعهده‌ی شهروندان و نهادهای غیردولتی و غیرحاکمیتی است. حتی اگر حکومت تمام تلاشش را صادقانه و مجدانه و مبتنی بر عقلانیت و سازوکارهای علمی به کار گیرد، اما شهروندان از زیربار مسؤولیت خود شانه خالی کنند و نقش خود را ایفا نکنند، یا اساساً بحران، همچون ویروس کرونا، حل نخواهد شد یا با هزینه‌ی بسیار بالا، همچون زلزله، حل خواهد شد.

با این وصف در جوامع طلبکار چون شهروندان حکومت را مسؤول همه‌ی امور و از جمله بحران‌ها می‌دانند، به سختی و کندی در حل بحران‌ها مشارکت می‌کنند و این مقاوت و کندی در مشارکت، هزینه‌ی بحران‌ها را چند برابر و عبور از آنها را کُند می‌سازد. جامعه‌ی طلبکار با طلب‌های مداوم و درعین‌حال غیرواقع‌بینانه و غیر‌آینده‌نگرانه،  حکومت و دولت را منفعل می‌کند و سبب می‌شود تا حکومت در تصمیم‌گیر‌ی‌هایش همیشه یک گام از مردم عقب باشد و بسته به کنش مردم، واکنش نشان دهد. جامعه‌ی طلبکار در بحران‌ها خودسری می‌کند و این خودسری هزینه و زمان حل بحران را دوچندان می‌کند و چون معمولاً در جوامعی این چنینی، حکومت هم خود را بدهکار می‌داند و یا واقعاً بدهکار است، نمی‌تواند در تدابیر و برنامه‌ریزی اش قاطع باشد یا جلوتر از مردم حرکت کند و مطمئن باشد که مردم از او تبعیت خواهند کرد.

۲. ویژگی دیگر بحران‌های عمومی این است که بسته به اینکه چه نوع رویارویی با آنها داشته باشیم، هم می-توانند آغازگر یک حرکت رو به جلو و یک ارتقای فرهنگی یا اصلاح ساختاری باشند و هم می‌توانند سبب مشکلات دوچندان یا آغاز گر بحران‌های دیگر شوند؛ یعنی بحران‌ها هم استعداد این را دارند که هم منشأ سختی‌ها و مشکلات بعدی شوند و هم استعداد این را دارند که منشأ خیر و راه گشایی‌های جدی شوند

وجه مثبت و فرصت‌ساز بحران‌ها به این علت است که معمولاً آنها این فرصت را فراهم می‌کنند که حکومت و جامعه از روش‌ها و اندیشه‌های نهادینه‌شده و روزمره در مقام عمل و نظر فاصله بگیرند و  فرصت اندیشیدن به امکان‌ها و گزینه‌های دیگر را فراهم ‌سازند؛ لذا بحران می‌تواند آغاز یک حرکت رو به جلو در فرهنگ جامعه یا یک اصلاح بنیادین در ساختار و روش حکومت‌داری شود.

فرصت‌سوز بودن و تبعات ناخواسته‌ی بحران به این علت است که بحران می‌تواند نظم کمینه‌ی جامعه را برهم زند، حکومت را به انفعال و مدارای غیرعاقلانه بکشاند، کاسه‌ی صبر شهروندان طلبکار را سرریز کند، به فرصت‌طلبان امکان جولان دهد، طولانی شدن آن می‌تواند سبب یأس و ناامیدی شود و بی‌تدبیری و عجله در حل بحران می‌تواند سبب آینده سوزی یا ایجاد مشکلات تازه شود؛ بنابراین بحران‌های عمومی به شدت این توان و ظرفیت را دارند که سبب پس‌رفت فرهنگی یا آغاز گر بحران‌های بعدی شوند. امکان فعلیت یافتن این ظرفیت در جوامعی که در حال گذر از یک ساختار سیاسی  هستند، یا شکاف عمیقی بین دولت و مردم وجود دارد، یا درگیر مشکلات روزمره هستند، یا قدرت مرکزی ضعیفی دارند، به مراتب بیشتر است.

با این وصف در جوامع طلبکار این احتمال که بحران‌های عمومی سبب پیشرفت و پوست‌اندازی فرهنگی – اندیشه‌ای  شود، ضعیف است؛ زیرا نخست شهروندان به صورت بیشینه در حل بحران مشارکت نمی‌کنند، دُدیگر آنکه مشارکت آنها بیشتر برای جبر ناشی از بحران یا اعمال قدرت توسط حکومت است، تا برخواسته از تصمیم و خواست فعالانه و دلسوزانه‌ی آنان،  سدیگر آنکه در جوامع طلبکار به‌دلیل هم‌راستایی اندک بین ساختار قدرت و مردم، ساختار قدرت تلاش چندانی برای کمک به این نوزایی و پوست‌اندازی فرهنگی نمی‌کند و حتی اگر در این راستا تلاش کند، ممکن است به نتیجه‌ی عکس بیانجامد؛ یعنی شهروندان نسبت به اینکه آن تغییر و نوزایی یک امر طبیعی و برخواسته از دل جامعه است، مردد شده و آن را یک نقشه و برنامه از جانب قدرت تفسیر کنند؛ چون یکی از ویژگی‌های جامعه‌ی طلبکار این است که شهروندان به ندرت می-توانند تفسیر خوش بینانه‌ای از برنامه‌های قدرت داشته باشند.

نتیجه‌ی راهبردی:

۱. نمی‌توان از یک جامعه‌ی طلبکار انتظار داشت که بحرانی مانند کرونا را با هزینه‌ی معقول و زمان کوتاه پشت سر گذارد و در کنار تحمل رنج‌های ناشی از بحران، از بحران درس گرفته و یک پله ترقی کند؛ لذا اهل نظر و تحلیل و مجریان و مدیران باید به این پرسش جدی‌تر بیندیشند که علل شکل‌گیری یک جامعه‌ی طلبکار و راه برون رفت از آن چیست؟

۲.شهروندان مسؤول، اهل قلم، اهالی فرهنگ و نهادهای غیردولتی که دغدغه‌ی اصلاح فرهنگ و بهبود وضعیت ایران را دارند، باید در فعالیت‌های خود دغدغه‌ی گذر از جامعه‌ی طلبکار به جامعه‌ی مسؤولیت‌پذیر را جدی‌تر بگیرند.