ایجاد تقابل میان ملّیت و دین (دسیسهای دیگر از دشمنان ملّیت و دیانت)
دکتر تورج زینیوند | عضو هیأت علمی دانشگاه رازی
تاریخ پیوند میان دو مؤلّفهٔ «ملّیت» و «دیانت» در ایران، پدیدهای ریشه دار و به پیش از گرایش ایرانیان به آیین اسلام بر میگردد. با پذیرش اسلام از سوی ایشان، دین نه تنها با عنصر ملیت در تقابل و تضاد نبوده، بلکه به عنوان بخش جدایی ناپذیر هویت ایرانی و عامل اصلی ایجاد «وحدت»، «یکپارچگی» و «همدلی اجتماعی و فرهنگی» در میان آنان بوده است.
در حقیقت، اسلام هرگز با «هویت تاریخی» ملّتها در کشمکش نبوده است، بلکه با «تقویت» و «مشروعیت بخشی» به ابعاد هویتی ملّتها در«پویایی»و «شکوفایی» «فرهنگی» و «تمدنی» آنان نقش و کارکرد راهبردی و بنیادی داشته است.
در گذر تاریخ، عدّهای نا آگاه و مغرض پیوسته بر آن بودهاند تاهویت تاریخی و مذهبی را در مقابل یکدیگر قرار دهند. اینان همان پیروان «ناسیونالیزم سکولار» و «باستان گرایان ضد مذهب و عقیده»(دو تعبیر از مجتبی زارعی) هستند که از سر جهل یا تعمّد «درک منطقی» و «دریافت درستی» از تعامل و جایگاه دین و ملیت در «تکوین تمدّنها» ندارند. در آن سوی این جنجال، برخی مذهبیها و دین مداران نیز ممکن است از سر «خیرخواهی» و «دغدغهمندی» به این کشمکشها، واکنش نشان دهند.
حاصل و نتیجهٔ این تقابل هویتی، این میشود که از سوی دشمنان وبه منظور ایجاد شکاف و گسست میان این دو هویت، طرح تقابل میان «شخصیّتهای ملّی و تاریخی» با «شخصیّتهای دینی و مذهبی»، میان «اعیاد ملی و تاریخی» با «اعیاد دینی و مذهبی»، میان «عناصر و مؤلّفههای تاریخی» و «دینی» ، عرضه میشود.
امّا آنچه که مهم است؛ تبیین این مسأله است که هویت ملّی و تاریخی و هویت دینی و مذهبی نه تنها با هم در تقابل و تضاد نیستند، بلکه چنان باهم در پیوند و تنیدگی و درآمیختگی هستند که میتوان از آندو به منزلهٔ «دو بال مشترک» برای تشکیل و تلفیق یک رویکرد تمدّنی یاد نمود.
با مطالعه تاریخ ادیان به روشنی ملاحظه میکنیم که هیچ دینی به اندازه دین مبین اسلام در «احترام»، «استحکام بخشی» و «تقویت» هویت تاریخی و قومی ملتها،بویژه ملیت ایرانی، پیشگام و تاثیرگذار نبوده است. این تنها یک بخش از ماجراست؛ اسلام حتی در «معنابخشی»، «بازسازی»، «انضباط» و «حل تنشها و بحرانهای هویتی» قومیت ایرانی، بسیار «مؤثر» و با «صداقت» عمل کرده است. پرداختن به مصادیق هریک از این فرضیهها مجال فراخی را میطلبد که در حوصلهٔ این نوشتار نیست.
امّا چه شده است که عدهای در فروردین سال جاری و همزمان با ماه مبارک رمضان؛ نه به منظور «تکریم سنتهای ریشهدار ایرانیان»، بلکه با نام جشنهای نوروزی و البتّه با هدایت جریانهایی در آن سوی مرزها و در حقیقت به کام «ناسیونالیزم سکولار» و «باستان گرایی ضدّ دینی» به ترویج این مباحث می پردازند. روشن است که اینان در این دسیسه برنامهریزی شده، به دنبال اهداف زیر هستند:
✅باز تولید مجدّد شعار زن، زندگی و آزادی در پوشش شعارهای ملّیگرایانه و با هدف ترویج بی غیرتی و ولنگاری. (اباحهگری)
✅حرمت شکنی و بیاحترامی نسبت به مناسک و شعایر مذهبی و دینی به منظور تضعیف باورهای دینی و اعتقادی جوانان. (تضعیف اعتقادات مذهبی و دینی جوانان)
✅دامن زدن به تعصبات قومی و و تحریک شکافها و گسلهای قومیتی در کشور. (تجزیهطلبی)
✅انحراف افکار عمومی ملّتهای اسلامی از جنایتهای وحشیانه رژیم صهیونسیتی و کشتار بیرحمانه مردم غزه در آستانه روز جهانی قدس. (بیتفاوتی نسبت به حوادث ملل اسلامی)
خلاصه سخن اینکه؛ اگرچه جنجال تقابل ملّیت و دیانت از دیرباز وجود داشته است و در قرن اخیر هر از گاهی توسط «دشمنان ملّیت و دیانت» به عنوان یک «تهدید» شعلهور شده است، امّا از نگاه تیزبین فرهیختگان «فرصتی» برای روزآمدی تبیین و تحلیل تاریخچه «خدمات متقابل اسلام و ایرانیان» در پرتو منظومه فکری استاد شهید مرتضی مطهری است.