کودکانی که خموشند و فریادشان تا خداست
این تصویر، یکی از «دردناکترین» و «تلخترین» و در عین حال؛ «گویاترین تصاویر» از پرپر شدن کودکان، بلکه «نسلکشی مسلمانان» در «غزه» است؛ تصویر پدری «داغدیده» و «دردمند» که «گل پژمردهاش» را با دستان مهربان و لرزان خود به «آغوش ابدیت» خواهد سپرد تا «فرشتگان آسمانی»، معصومیت فرزندش را بر بالهای خود به سوی «فردوس برین» بدرقه کنند.
• خالق این تصویر، تنها آن عکاس هنرمندی نیست که لحظههای «تنهایی» و «بیکسی» آن پدر و فرزند را در قاب دوربین ترسیم کرده است؛ عامل آن تصویر، خیانتها، جنایتها، سازشها و سکوت همۀ کسانی است که به هر شکلی، مردم مظلوم فلسطین را از وطن خویش آواره نمودند.
• این تصویر، ترسیم کنندۀ فریاد همه مظلومان به بلندای همۀ تاریخ است؛ از تاریخ پر از رنج و تنهایی علی(ع) و مظلومیت و غربت حسین بن علی(ع) و خانوادهاش در کربلا تا به امروز همۀ ستمدیدگان و آوارگان غزه در فلسطین:
لبیک گوی کودک شش ماهه خون بود، که تا ستاره فوّاره کشید
• زبان این تصویر، و فریاد آن پدر، ترسیمگر خشم و نفرت همه آزادگان، مستضعفان و مسلمانان جهان علیه آتش کینه نمرودیان و یزیدیان زمان است. حرفهای این تصویر چنان گویا و بلند است که هیچکس و هیچ چیز نمیتواند مانع دیدن یا شنیدن آن شود:
ببین لالههایی که در باغ ماست
خموشند و فریادشان تا خداست
• چگونه فریاد نزند کسی که دستهای زور و ستم «تاتارهای متوحش»، کاشانه و خانوادهاش را، به دست مرگ سپرده است؟
من پرسش سوزان حسینم، یاران! با حنجرۀ عشق جوابم بدهید
• فقط خدا میداند که در «دل دریایی و متلاطم» آن پدر، چه میگذرد و فقط خدا میداند که چه آتشی در «دل شوریدۀ» او «شعلهور» است! گاهی وقتها این دل، پهنه و صحنه آزمون خداست؛ و غزه، آزمون خدا برای همۀ جهانیان است:
شاهد مرگ غم انگیز بهارم چه کنم ؟ ابر دلتنگم اگر زار نبارم چه کنم ؟
______________
اشعار از سید حسن حسینی.