عکس یک
کد خبر : 5784
پنجشنبه - ۱۵ تیر ۱۴۰۲ - ۲۱:۰۵

سرّ دلبران در حدیث دیگران

دکتر تورج زینی وند

عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات عرب دانشگاه رازی

 

«جوزف الهاشم» (متولد ۱۹۳۷ م) معروف به «وزیر سابق» یکی از شاعران و سیاستمداران برجستۀ مسیحی لبنان در روزگار ماست. خانوادۀ جوزف، آنگونه که خود شاعر نیز در مقدّمۀ گلچین شعری‌اش با نام «علویات» بیان داشته است، از دوستداران و مریدان اهل‌بیت (ع) به‌شمار می‌آیند. چنین ارادت و شیفتگی از سوی یک شاعر مسیحی، امری ارزشمند، ستودنی و مصداق روشنی بر این آیۀ شریفه است: «وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّهً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُونَ» (مائده/ ۸۲)
جوزف، مناصب دولتی گوناگونی؛ از جمله وزیر امور اقتصادی، وزارت برق و ارتباطات، وزیر امور اجتماعی و… را عهده‌دار بوده است. این شاعر مسیحی به محضر رهبر فرزانه انقلاب نیز رسیده است و برخی چکامه‌های دلنشین شعری خویش را که در ستایش اهل‌بیت (ع) می‌باشد، تقدیم نموده است. متن زیر، «مقدمه» شاعر بر دیوان شعری‌اش با نام «علویات» است که شاعر آن‌ها را در محافل و مجالس بین المللی نیز ارائه کرده است. این مجموعه شعری، (درسال ۱۳۹۶ و ۱۶۷ صفحه) با همت نشر «بنیاد بین المللی غدیر» توسط اینجانب با عنوان «سرّ دلبران در حدیث دیگران» ترجمه شده است.
ترجمه مقدمه شاعر بر دیوان شعری اش با نام «علویات»:
«زمانی که جوان بودم، به یاد دارم؛ اعضای خانواده ما به خاطر دوستی و محبّت نسبت به اهل بیت پیامبر اسلام [ص]به خود می‌بالیدند و از خویش تعریف و تمجید می‌نمودند. اوج و نهایت چیزی که خانواده ام در مجالس و محافل به آن افتخار می‌نمودند، ذکر نام امام علی [ع]و فضائل گوناگون ایشان بویژه در عرصه پاسداری و جهاد و مبارزه در راه اسلام بود.
من در حالی که مشغول یادگیری بودم، این احساس تازه و ارزشمند را به وسیله مطالعه، پرورش می‌دادم. پیوسته به دنبال انسان‌های آگاه و دانا در باب منقبت‌ها و حقیقت‌های امیرالمؤمنین بودم تا شاید بتوانم دیگر ابعاد و زمینه‌های شخصیّتی امام را که در ذهن بالغم پدیدار شده بود، نمایان سازم؛ همچنانکه شکل و هیئت قهرمانان در ذهن بچه‌ها پدیدار می‌شود. من امروز – هرچند بسیار در تحقیق و پژوهش فرو رفته‌ام – ادعا نمی‌کنم که کاملاً از تمامی آنچه آن شخصیت نادر و کم نظیر، اعم از بزرگی و فضیلت‌ها و موهبت‌های الهی داراست، آگاه هستم؛ چراکه شخصیت ایشان، مانند اقیانوس بسیار ژرفی است که هر چه بخواهی ژرفای آن را بیازمایی و خودت فکر کنی که آن جا دیگر عمق اقیانوس است؛ به دنبال آن در برابر گستردگی‌ها و ژرفایی‌هایی دیگری آشکار می‌شود که تا اقیانوس‌های دیگری امتداد پیدا می‌کنند.
با این وجود، اگر به جستجو دربارۀ این شخصیت بپردازید، سیمای یک انسانی را می‌بینید که در این دنیا با کمالات نفسانی و برتری اخلاق و نورانیت روح که از عیب‌ها و نقص‌های ما آدمیان به دور است، مخاطب ر ا خیره کرده و به شگفتی وا می‌دارد. اگر در برخی از جوانب و ابعاد شخصیت علی تأمل کنید آن ابعاد فروزان و جلوه‌های درخشانی را به ما می‌نمایاند که به وسیله آنها، برخی از ابعاد شخصیّت امام [ع]مشخّص می‌شود و این جوانب و ابعاد همراه و همگام است با آن خصوصیات و ویژگی‌هایی که اندیشه فلسفی سقراط آن را با عنوان فضیلت‌های اصلی چهارگانه (زیرکی، شجاعت، عفّت و عدالت) مشخّص نموده است.
هرکس شخصیّت امام علی(ع) را بشناسد، مجذوب و شیفته اش می‌شود… و هرکس شیفته‌اش شود، آن شخصیت در وی تأثیر میگذارد… و اگر امام بر کسی تأثیر بگذارد، به یقین آن فرد به شخصیت امام اقتدا می‌کند… و هر کس به ایشان اقتدا کند، درونش را اصلاح می‌کند… و هر کس خود و درونش را اصلاح نماید، با دیگران هم صلح و سازش می‌کند.
هرکس که نهج‌البلاغه را بخواند، شیفته علی می‌شود… و هر کس شیفته اش شود او را دوست می‌دارد… و هر کس اور ا دوست بدارد، به او نزدیک می‌شود… و هر کس به او نزدیک شود؛ او را می‌یابد و هر کس او را بیابد، با دیگر ادیان و ملت‌ها هم ارتباط برقرار می‌کند…
شاید کسانی که امام را نمی‌شناسند یا خودشان نمی‌خواهند ایشان را بشناسند – ما را در حالی که ایشان را بزرگ می‌داریم – به غلو یا افراط عاطفی متهم می‌نمایند؛ و چه پاسخی بهتر از این است که آن‌ها را دعوت کنیم تا از شخصیت ایشان آگاهی پیدا نموده و مفتخر شوند تا در مورد سیره ایشان بخوانند و بشنوند. با او همراه شوند و با زندگی، جهاد، افتخارات، کردار و گفتارش زندگی کنند.
آیا ما که گویی خدمتی به او کرده ایم، او را گرامی داشته ایم؟ خیر، ما چه فضیلت و خصوصیتی را به کمالات و فضائل ایشان افزوده ایم…؟ این چه تکریم و بزرگداشتی است که ما به او عطا می‌کنیم در حالی که خداوند اورا احترام و اکرام نموده است.
امام خودش نمی‌پسندد که در ذهن ما اینطور تلقی و تصور شود که ایشان تعریف، تمجید و گوش کردن به مدح و ثناخوانی را دوست دارد،
بلکه حتی از روی تواضع هم دوست ندارد که با او مانند سخن گفتن با حاکمان، صحبت شود.
ما به پیروی از سیره او نیاز ضروری داریم؛ تا به این وسیله انسانیّت خود را گرامی بداریم. ما به الهام گرفتن از آن روحانیت و معنویتی که ایشان در آن زیسته است؛ نیازمندیم تا آن بت‌پرستی را که در درونمان است، بشکنیم و عبادت خدایان سنگی و گوشتی و طلایی را از وجودمان دور کنیم. ما پیوسته و بسیار از زمان ایشان دور شده‌ایم و او در این زمانۀ کنونی از ما و فلاسفه و انسان‌شناسان و هم پیشروتر است.
ما با تمدّن و انسانیّت و عدالت و سیاست و فرهنگ و تلاش و دینمان، باز هم از او جای مانده ایم؛ این چه نظام جهانی جدیدی است که جهان مدرنیته، انسان‌ها به آن فرا می‌خواند؛ فراخوانی که نفس انسانی را همچون یک کالا و تجارتی مادی قرار می‌دهد و تمامی توانایی‌ها و انرژی‌های انسان را در جهت تحقق اهداف آن نظام به کار می‌گیرد…
ساختار نظام‌مند هستی، ساختاری هدفمند است که درون آدمی را به پیوندی گرم و صمیمی با خدا ارتباط می‌دهد تا در مسیر تکاملش به کسب هر دو سعادت (دنیا و آخرت) دست یافته و در جهت دستیابی به آن حرکت کند. این همان چیزی است که امام علی به خاطر آن با تمام وجودش تلاش و مبارزه نمود. علی، نمونه یک رستاخیز و انقلاب انسانی درخشان است که هدف انسان را در فطرت و روح و معنویت و ارزش وجود او مشخّص می‌نماید و با یک امتداد زنده و پویا تا هر زمان و هر نسل و مکانی تا روز قیامت ادامه می‌یابد.
ما تلاش کردیم تا امام را بشناسیم و با او نغمه سرایی کنیم. او را مدح گفتیم تا توانگر و بی‌نیاز شویم؛ و ای کاش، همگی نیز در مورد ایشان می‌خواندند و بی نیاز می‌شدند» (جوزف الهاشم).