عناوین منتخب
کد خبر : 5469
چهارشنبه - ۱۸ اسفند ۱۴۰۰ - ۰۹:۲۹

دهمین نشست‌ کتابخوانی معاونت فرهنگی و اجتماعی برگزار شد

ایران بین دو انقلاب

الهام کرمی | دهمین نشست از سلسله‌نشست‌های کتابخوانی حوزۀ معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی روز سه‌شنبه ۳ اسفندماه سال جاری به‌صورت مجازی برگزار شد. در این نشست دکتر «سجاد دادفر»؛ استادیار علوم تاریخی دانشگاه رازی، کتاب «ایران بین دو انقلاب» اثر «یرواند آبراهامیان» را معرّفی و نقد کرد. متن و صوت این جلسه در ادامه آمده است.

 

 

تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی

دادفر درابتدا با بیان اینکه یکی از مهم‌ترین تحولاتِ جهان در قرن بیستم، پیروزی انقلاب اسلامی ایران و به‌تبعِ‌‌آن «تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران» بود، گفت دگرگونی‌های بزرگ اجتماعی مثل «انقلاب» عمدتاً در هر کشوری پیامدهای گوناگونی را در ارکان مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به همراه دارد که از برجسته‌ترین آن‌ها می‌توان به تمایل اندیشمندان و نظریه‌پردازان به مطالعۀ چرایی و چگونگی وقوع این انقلاب‌ها ازجمله انقلاب اسلامی ایران اشاره کرد. بدین‌ترتیب، وی ضمن تأکید بر اهمیت چنین مطالعاتی افزود مراکز «تاریخ‌نگاری»، «مؤسسات شرق‌شناسی» و «ایران‌شناسی» طی چهار دهۀ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تعداد فراوانی کتاب، مقاله و یادداشت‌های تخصصی دربارۀ این انقلاب منتشر کرده‌اند به‌طوری‌که براساس گزارش مراکز پژوهشی در حوزۀ مطالعات تاریخ معاصر ایران، در سال ۱۳۸۵، حدود ۹۳ همایش درمورد انقلاب و تاریخ معاصر ایران در کشور انگلستان برگزار شده‌ است و امروز بیش از ۸۴ مرکز ایران‌پژوهی در آمریکا و کشورهای اروپایی دربارۀ ایران، تاریخ انقلاب اسلامی و پیامدهای آن، محتوی تولید می‌کنند.

ویژگی‌ تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی

علاوه‌براین، دادفر با اشاره به اینکه تاریخ‌نگاری، به‌دلیل رابطۀ همیشگی بین سیاست و تاریخ، بعد از انقلاب اسلامی ازلحاظ کمّی‌وکیفی به‌طور وسیع موردتوجه قرار گرفته‌است، گفت از بااهمیت‌ترین ویژگی‌های تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی ورود تاریخ‌نگاران و پژوهشگران به عرصه‌های ممنوعه بود؛ یعنی آن‌ها توانستند دربارۀ موضوع‌هایی مانند «نحوۀ انتقال سلطنت از خاندان قاجار به پهلوی»، «تحلیل شخصیت و عملکرد رضاشاه»؛ «ملی‌شدن صنعت نفت»، «کودتای ۲۸ مرداد و نقش دولت‌های آمریکا و انگلیس»؛ «تاریخ احزاب سیاسی و اقدام‌های آن‌ها قبل و بعد از کودتای ۲۸ مرداد»؛ «تاریخ مبارزات سیاسی دانشجویان در داخل و خارج از کشور»، «نقد و تحلیل سیاست خارجی، روابط بین‌المللی و روابط اقتصادی ایران با کشورهای غربی»؛ و درنهایت «وقایع مربوط‌به انقلاب اسلامی یعنی حوادثی مثل ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و ۱۷ شهریور ۱۳۵۷» آثار بسیار زیادی تدوین و تألیف کنند.

گرایش‌های موجود در تدوین تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی

این استادیار علوم تاریخی در ادامۀ بحث تاریخ‌نگاری، ضمن تأکید بر اینکه «تاریخ‌نگاری انقلاب اسلامی» متأثر از گرایش‌های سیاسی و فکری متعدد، متفاوت است، افزود در تحلیل این تاریخ‌نگاری‌ها، تقسیم‌بندی‌های مختلفی مانند دسته‌بندی‌های «یعقوب توکلی» و «عبدالرضا مهدوی» انجام شده است.  توکلی تاریخ‌نگاران انقلاب اسلامی را به پنج گروهِ «وابستگان و موافقان خاندان پهلوی (پهلوی‌ها، آمریکایی‌ها و خادمان جداشده)»، «مخالفان خاندان پهلوی (اسلام‌گرایان، ملی‌گرایان و چپ‌گرایان)»، «تاریخ‌نگاری دانشگاهی (داخل‌وخارج ایران)»، «نویسندگان حامی انقلاب اسلامی» و «روشنفکری» و مهدوی آنها را به جریان‌هایی مانند «دین‌گرایان»، «ایران‌گرایان»، «چپ‌گرایان»، «تجددگرایان»، «علم‌گرایان» و «موافقان حکومت پهلوی» تقسیم کرده‌اند.

او درادامه از میان جریان‌های مذکور برایِ‌نمونه به «وابستگی به خاندان پهلوی و طرفداران آن‌ها» و «تاریخ‌نگاری چپ ایرانی» پرداخت و گفت روح حاکم بر جریان تاریخ‌نگاریِ وابستگی به خاندان پهلوی و طرفدارانشان، عمدتاً بر توجیه عملکرد، سلب مسئولیت، کم‌رنگ جلوه‌دادن نقش این خاندان و وابستگانشان در حوادث تلخ و خشونت‌بار عصر پهلوی و مقصردانستن ساواک و نخست‌وزیر در این امور، اثبات فاجعه‌آمیزبودن انقلاب اسلامی و یافتن مقصران وقوع این انقلاب مبتنی است که دراین‌زمینه می‌توان به آثاری مانند «پاسخ به تاریخ» و «من و برادرم» به‌ترتیب از «محمدرضا شاه» و «اشرف پهلوی» و «طرح تاریخ شفاهی ایران» به پیشنهاد و اجرای «حبیب لاجوردی» اشاره کرد.

تاریخ‌نگاری چپ ایرانی

دادفر درمورد جریان «تاریخ‌نگاری چپ ایرانی»، ضمن مرتبط‌دانستن آن به نشست حاضر، گفت این نوع جریان از مکتب فکری «مارکسیسم» منشأ گرفته و تغییرات عمده‌ای را در مسیر تاریخ‌نگاری ایران ایجاد کرده است، یعنی ازآنجاکه سبک تاریخ‌نگاری حکومت‌پایۀ «روایی و سیاسیِ» قبل از انقلاب، پاسخ‌گوی جریان‌های مدرن فکری نبود، شاید بتوان شکل‌گیری تاریخ‌نگاری جدید ایرانی در دورۀ معاصر (دهۀ ۶۰ به بعد) را تاحدی محصول حضور و نفوذ جریان‌های فکری مردم‌محور مثل جریان «چپ» دانست که تأثیر عمده‌ای در صورت‌بندی تاریخ‌نگاری ایرانی برجای گذاشته و متون تاریخی جدیدی با مؤلفه‌های خاص تحتِ‌تأثیر این گفتمان به‌وجود آورده است. او درادامه با بیان اینکه در ایدئولوژی مارکسیسم همۀ تغییرات از دریچۀ «مادیات» و «تحولات اقتصادی» نگریسته می‌شود، اذعان داشت تفکر چپ در افکار متفکرانی مانند «مارکس» و «انگلسِ» آلمانی ریشه دارد که با شعار حمایت از طبقات فرودست جامعه مثل «طبقۀ کارگران»، علیه نظام سرمایه‌داری ایجاد شد. علاوه‌براین، دادفر با تأکید بر اینکه تاریخ‌نگاری چپ مارکسیستی در ایران با ترجمۀ آثار برخی از مورخان روسی مانند «دیاکونوف»، «داندامایوف» و «پطروشُفسکی» شروع شده است، بدین‌معناکه ایران‌شناسان شوروی نخستین گروه تبیین‌کننده جامعۀ ایران براساس نظریۀ مارکسیسم-لنینیسم بوده‌اند، افزود در ایران نیز مورخانی مانند «مرتضی راوندی»، «احسان طبری»، «اباذر ورداسبی» و «محمدرضا فشاهی» و شاعرانی چون «احمد شاملو»، «فروغ فرخزاد» و «خسرو گلسرخی» متأثر از این جریان فکری آثاری را خلق کرده‌اند. او همچنین با اشاره به اینکه «خاطره‌نویسی»، «مصاحبه»، «گفت‌وگو» و «کتاب‌ها» از گونه‌های نگارشی در تاریخ‌نگاری چپ در ایران است، مشخصه‌های عمدۀ این نوع تاریخ‌نگاری را ازحیث روش و بینش متأثر از «جهان‌بینی‌ها و رویکردهای تاریخی مورخان شوروی و نیز ایدئولوژی مسلط مارکسیسم-لنینیسم»، «توجه به مفهوم طبقه و روش تحلیل طبقاتی» و «توجه به نقش پدیدۀ استعمار و امپریالیسم در عقب‌ماندگی و تحولات تاریخ ایران» دانست. وی در ادامه گفت خودِ انقلاب اسلامی ایران نیز در نزد مورخان چپ -که آبراهامیان نیز یکی از آنها محسوب می‌شود- به‌گونه‌های مختلف تفسیر می‌گردد.

آبراهامیان و سنت تاریخ‌نگاری چپ

دادفر با بیان اینکه آبراهامیان، نویسندۀ کتاب «ایران بین دو انقلاب» مورخ چپِ ارمنی-ایرانی است، افزود وی در سال ۱۳۱۹ در تهران متولد شد و در کودکی به انگلستان مهاجرت کرد و در آنجا تحصیلات مقطع کارشناسی‌ارشد خود را در رشتۀ «تاریخ اروپا» در دانشگاه آکسفورد گذراند و درجه دکترایش را از دانشگاه کلمبیای آمریکا دریافت کرد. او همچنین ضمن تأکید بر اینکه آبراهامیان سابقۀ تدریس «تاریخ ایران» در دانشگاه‌های پرینستون و آکسفورد را دارد، گفت وی درحال‌حاضر استاد «تاریخ عمومی» در دانشکده «باروک» دانشگاه نیویورک است و مقاله‌ها و آثار معروفی را در حوزۀ تاریخ ایران مانند «ایران بین دو انقلاب» و «تاریخ مدرن ایران» خلق کرده‌است. درضمن، این عضو هیئت علمی با اشاره به وجه ‌تمایز نگاه شرق‌شناسانۀ نویسنده با دیگر تاریخ‌نگاران که عبارت است از توجه وی به «جزئیات تاریخ ایران» و «نگاه از پایین به تاریخ تحولات آن»، ادامه داد برخی از پژوهشگران و تاریخ‌نگاران ایرانی، آبراهامیان را در زمرۀ مورخان «جامعه‌شناختی» طبقه‌بندی می‌کنند و کار وی را نوعی «تاریخِ جامعه‌شناسی» و نه «جامعه‌شناسیِ تاریخی» به‌حساب می‌آورند. وی اضافه کرد نویسنده در کتابش تأکید می‌کند که یک مورخ چپ است، بدین‌معناکه به ایده‌های «عدالت‌طلبانه»، «مردم‌گرایانه» و «توجه به فرودستان» شناخته شده‌است.

معرّفی کتاب

این استادیار علوم تاریخی، در معرّفی «ایران بین دو انقلاب» به اهمیت این کتاب در میان کتاب‌های مرجع اشاره کرد و گفت این اثر بارها تجدیدچاپ شده است و دو نشر «مرکز» و «نی» ترجمۀ آن را به زبان فارسی منتشر کرده‌اند. نشر نی اولین بار در سال ۱۳۷۸ با ترجمۀ «محمدابراهیم فتاحی» و مرحوم «احمد گل‌محمدی» آن را منتشر کرده‌است. او در ادامه با بیان اینکه این کتاب درآمدی ‌بر جامعه‌شناسی ایران معاصر است، افزود، نویسنده در این اثر به مسائل «سیاسی»، «اقتصادی» و «اجتماعی» ایران از دو دهۀ مشروطه تا انقلاب اسلامی پرداخته‌است. دادفر همچنین با اشاره به اینکه آبراهامیان در مقدمۀ کتابش نوشته درصدد بررسی سیاست در ایران ازطریق تحلیل کنش متقابلِ سازمان‌های سیاسی و نیروهای اجتماعی است، اضافه کرد وی به تحلیل مبانی اجتماعیِ سیاست در ایران با تأکید بر چگونگی تغییرشکل تدریجی آن به‌واسطۀ توسعۀ اجتماعی-اقتصادی کشور از اوان انقلاب مشروطه در اواخر قرن سیزدهم تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ پرداخته و این دورۀ تاریخی را بررسی کرده ‌است. درادامه او با تأکید بر اینکه نویسنده متأثر از رویکرد نئومارکسیستی «ادوارد پالمر تامپسون»، جامعه‌شناس و اندیشه‌پرداز حزب کمونیستی بریتانیا، جامعۀ ایران را بر محور «طبقات» تحلیل کرده‌است، گفت به‌باور نویسنده پدیدۀ «طبقه» را نباید صرفاً براساس ارتباط آن با شیوۀ تولید (دیدگاه مارکس) بلکه برعکس در متن زمان تاریخی و اصطکاک اجتماعی آن با دیگر طبقات معاصر درک کرد. ازاین‌رو، به‌بیان دادفر، هدف اصلی کتاب تحلیل بنیان‌های اجتماعی سیاست در ایران ازطریق بررسی کشمکش‌های محوری طبقاتی و قومی در ۱۰۰ سال گذشته ایران است.

ساختار کتاب

دادفر با اشاره به اینکه این اثر در سه بخش و یازده فصل نوشته شده‌است، دربارۀ ساختار کتاب گفت: نویسنده در بخش اول با عنوان «پیشینه یا زمینۀ تاریخی» در سه فصل به مباحث «سدۀ نوزدهم»، «انقلاب مشروطه» و «حکومت رضاشاه» می‌پردازد. او در بخش دوم یعنی «سیاست برخوردهای اجتماعی»، در پنج فصل شرایط سیاسی و اجتماعی ایران ازجمله «از سلطنت نظامی تا سلطنت درحال تنازع»، «از سلطنت درحال تنازع تا سلطنت نظامی»، «حزب توده»، «پایگاه‌های طبقاتی» و «پایگاه قومی این حزب» را بررسی می‌کند. درنهایت، آبراهامیان در بخش سوم تحت‌ِعنوان «ایران معاصر» در سه فصل «سیاست توسعۀ ناهمگون»، «مخالفان» و «انقلاب اسلامی و تحولات تاریخ معاصر» را مطرح می‌کند.

زمینۀ تاریخی

در معرفی بیشتر کتاب، این استادیار علوم تاریخی با تأکید بر اینکه در فصل اول از بخش نخست، نویسنده «ساختار اجتماعی»، «سازمان‌های گروهی» و «درگیری‌های طبقاتی جامعۀ ایران» در قرن سیزدهم (عصر قاجار) را بررسی کرده‌است، گفت آبراهامیان در این فصل ایران را سرزمین تنوع بیکران، شبیه موزاییکی رنگارنگ، سرزمین اقلیت‌های زبانی و دارای تنوع گروهی معرفی می‌کند که تفاوت‌های قومی و مذهبی و دشواری‌های جغرافیایی در آن باعث تشدید شکاف‌های طبقاتی شده است. وی همچنین ازدیدگاه نویسنده عواملی چون «کشمکش بر سر منابع کمیاب (اراضی حاصلخیز و قنات‌های آبیاری)»، «درک نادرست از مناسبات اقتصادی» و «رقابت‌ برای کسب مقام‌های اداری» را از ویژگی‌های ایران در این دوره برشمرد. دادفر دربارۀ فصل دوم یعنی انقلاب مشروطه به مقدمات وقوع این انقلاب ازنظرگاه آبراهامیان پرداخت و گفت نویسنده «نفوذ اقتصادی غرب در جامعۀ ایران»، «استقبال ایرانی‌ها از ایدئولوژی‌هایی چون لیبرالیسم، ناسیونالیسم، نظام مشروطه و حکومت قانون»، «جنگ‌های ایران و روسیه و عقد عهدنامه‌های حقارت‌بار گلستان، ترکمانچای و قرارداد کاپیتولاسیون» و «ترجمۀ کتاب‌های ادبیات به‌دستور ناصرالدین شاه و در پی آن افزایش سطح آگاهی مردم نسبت‌به تفاوت فاحش بین شاهان ایران و پادشاهان اروپا» را از پیش‌زمینه‌های وقوع انقلاب مشروطه می‌داند. وی همچنین به‌گفتۀ آبراهامیان «تشکیل مجلس ملی» و «تدوین قانون اساسی» را از دستاوردهای انقلاب مشروطه دانست. درنهایت، در فصل سوم این بخش، دادفر ضمن تأکید بر اینکه آبراهامیان دورۀ حکومت رضاشاه را یکی از دوره‌های مهم تاریخ می‌داند که بعد از صفویه توانست جامعه را کنترل کند، گفت به‌باور نویسنده اگرچه رضاشاه با تکیه‌بر «ارتش نوین»، «بوروکراسی دولتی» و «پشتیبانی دربار» قدرت خودش را تثبیت کرد، برای رسیدن به یکسری اصلاحات با به‌کارگیری چهار راهبردِ «غیردینی‌سازی جامعه»، «مبارزه با قبیله‌گرایی»، «ملی‌گرایی» و «توسعۀ آموزش و سرمایه‌داری دولتی»، در همۀ اقشار کشور مخالفانی پیدا کرد و سرانجام در شهریور ۱۳۲۰ نیروهای انگلیسی و شوروی او را از ایران تبعید کردند.

سیاست برخوردهای اجتماعی

دادفر درادامه با بیان اینکه در فصل‌های چهارم و پنجم آبراهامیان اوضاع بعد از حکومت رضاشاه را بررسی کرده‌است، گفت به‌باور نویسنده مضمون اصلی سیاست بین سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۲ کشمکش‌های قومی و طبقاتی بود و مسئله اصلی کشور برای محمدرضا شاه در سال ۱۳۲۰ بقای پادشاهی‌اش بود. وی افزود به‌گفتۀ آبراهامیان انتخابات دورۀ چهارم مجلس شورای ملی از مهم‌ترین رخدادهای این دوره است. از مجلس پانزدهم به بعد نیز به‌تدریج قدرت شاه به دو دلیلِ «گسترش فزایندۀ نیروهای مسلح» و «برهم‌خوردن توازن نیروها در مجلس به نفع شاه» افزایش پیدا می‌کند و شاه از قالب یک پادشاه مشروطه خارج می‌شود. دادفر با اشاره ‌به اینکه در فصل ششم تا هشتم نویسنده بحث‌های حزب توده، پایگاه‌های طبقاتی و قومی را مطرح می‌کند، ادامه داد وی درخصوص حزب توده به‌دنبال پاسخی برای راز کامیابی این حزب است که خودِ وی اوج پیروزی آن‌ها را در ایران به زمان نخست‌وزیری «قوام» مرتبط می‌داند، یعنی در این دوره سرپرستی سه وزارتخانۀ «بهداری»، «وزارت فرهنگ» و «وزارت پیشه و هنر» به اعضای حزب توده واگذار می‌شود.

ایران معاصر

دادفر سرانجام به بخش نهایی کتاب پرداخت و گفت آبراهامیان در این بخش درچارچوب «جامعه‌شناختی سیاسی مارکسیستیِ ساختارگرا» در پاسخ به چرایی پیروزی انقلاب اسلامی، آن را ناشی از اجرای توسعۀ ناهمگون رژیم پهلوی می‌داند، یعنی نویسنده معتقد است محمدرضا پهلوی در دورۀ حاکمیت خود با اتّکابه درآمدهای نفتی روبه افزایش در کنار حمایت‌های آمریکا، برنامه‌های اصلاحی وسیعی را در حوزه‌های اجتماعی و اقتصادی امّا بدون توجه به توسعۀ سیاسی پیگیری کرد که در پی این راهبرد، شکاف وسیعی میان طبقات مختلف مردم و حاکمیت به‌وجود آمد که نتیجۀ آن پیروزی انقلاب اسلامی بود. آبراهامیان درمجموع عواملی مانند «فرهنگ شیعی»، «توده‌های شهری»، «پیوندهای تاریخی میان بازار و نهادهای دینی»، «دگرگونی‌های اقتصادی-اجتماعی» و به‌دنبال آن «تضعیف رؤسای قدرتمند ایلات، قبایل، زمین‌داران و سایر بزرگان جوامع شهری و روستایی»، «نفرت شدید مردم از شاه»، «ناتوانی سازمانی احزاب غیرمذهبی» را درکنار «شخصیت کاریزمای حضرت امام (ره)» از دلایل پیروزی انقلاب اسلامی تلقی می‌کند. درنهایت، نویسنده با مقایسۀ دو انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی باور دارد که در انقلاب مشروطه، روشنفکران بعد از پیروزی، روحانیون را کنار گذاشتند، اما در انقلاب اسلامی عکس آن اتفاق افتاد.

نقاط قوت کتاب

این استادیار علوم تاریخی درنهایت از سه دیدگاه ناشر، مترجمان و خودِ نویسنده نقاط قوت «ایران بین دو انقلاب» را این‌گونه بیان کرد: به‌باور ناشر «بهره‌گیری از منابع گسترده» و «به‌کارگیری رویکرد جامعه‌شناسانه در تحلیل مسائل» از نقاط قوت کتاب حاضر است. مترجمان هم معتقدند «جامعیت»، «روش» و «وسعت اطلاعات و منابع منحصربه‌فرد» از ویژگی‌های مثبت این اثر است. علاوه‌براین، خودِ آبراهامیان دربارۀ استفاده از منابع تأکید می‌کند در نگارش این اثر از منابعی مانند «گنجینۀ اطلاعات دفتر هند و دفتر امرخارجه بریتانیا»، «مذاکرات مجلس شورای ملی» و «نشریات فارسی‌زبان داخلی و خارجی» که کمتر موردتوجه مورخان و جامعه‌شناسان بوده‌اند بهره گرفته‌است.

در پایان، باید خاطرنشان کرد به‌دلیل گستردگی مطالب، نقد کتاب و محتوای این نشست به جلسه‌ای دیگر موکول شد.