تیتر یک » مقالات و یادداشت‌ها
کد خبر : 5435
سه شنبه - ۳ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۴

فرهنگ انقلاب و انقلاب فرهنگی (بخش دوم)

دغدغه‌های فرهنگی انقلاب اسلامی و چالش‌های پیش رو

این نوشتار کوتاه با نگاه فرهنگی در سه مبحث ماهیت و بنیادهای فرهنگی انقلاب اسلامی، چالش‌ها و دغدغه‌های پیش روی فرهنگ انقلاب و انقلاب فرهنگی و رسالت و ماموریت فرهنگی آموزش عالی در پایداری و توازن فرهنگی جامعه را مورد بحث قرار داده است.

فرهنگ انقلاب و انقلاب فرهنگی(بخش دوم): دغدغه‌های فرهنگی انقلاب اسلامی و چالش‌های پیش رو

در بخش اول این گفتار، بر ارزش رهیافت و تبیین فرهنگی و معناگرای انقلاب اسلامی تأکید شد. بنابر این رهیافت، تدام و استمرار ارزش‌های بنیادین جامعه ایرانی و فرهنگ انقلاب اسلامی برخاسته از آن، در گرو قوام بخشیدن به مولفه‌های حوزه و ساحت معنوی فرهنگ انقلاب و تبدیل فرهنگ به تفکر فرهنگی در جامعه است. در بخش پیشین به ظهور برخی نشانه‌های تهدیدکننده، ناهنجاری‌ها و کژکارکردی‌ها در عرصه فرهنگی جامعه ایرانی پساانقلاب اشاره شد. امری که با بروز دغدغه‌هایی در حوزه فرهنگ و سیاست‌گذاری فرهنگی همراه بوده است، آن چنان که در رأس نظام، رهبری انقلاب اسلامی در طول دو دهه اخیر، دغدغه‌های خویش در باب مقوله فرهنگ را با به کار بردن تعابیر و مفاهیم راهبردی خاص خود مورد اعتناء جدی قرار داده‌ا‌ند و به نحوی به طرح هشدار‌هایی در باب اهمیت حوزه فرهنگ و کار فرهنگی پرداخته‌اند. با طرح این مفاهیم در واقع مسئولین و متولیان عرصه فرهنگ را متوجه اهمیت مقوله فرهنگ و وقوع برخی تغییرات در عرصه فرهنگی جامعه ایرانی نموده و نسبت به پیامدهای قصور در این عرصه هشدار داده‌اند. به طورکلی ساحت فرهنگی انقلاب اسلامی بنیادی‌ترین و متعالی‌ترین ساحات و اهداف انقلاب بوده است و در واقع بستر اصلی و خاستگاه اساسی انقلاب اسلامی محسوب می‌شود. با توجه به این امر، مفاهیم و حساسیت‌های فرهنگی در بیان رهبری انقلاب اسلامی به عنوان شاخصه‌های تعیین‌کننده چالش‌های فرا روی فرهنگ در نظام اسلامی، از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. در این هشدارها، دغدغه‌هایی نظیر نفوذ  فرهنگی، هژمونی فرهنگی نظام سلطه و تلاش و برنامه‌ریزی نظام جهانی برای خنثی‌سازی قدرت و شعاع فرهنگی انقلاب اسلامی ایران از مهم‌ترین مولفه‌های مورد نظر رهبری بوده است؛ این نکته نظرات و مفاهیم برای اهل فرهنگ و معنا حاوی پیام‌ها و راهبرد‌های مهمی است. بر این اساس رهبری انقلاب اسلامی معمولاً با توجه جدی به این ساحت از انقلاب، علاوه بر خلق پیام‌های راهبردی و سالانه در حوزه فرهنگ‌سازی در ایام سال نو و نوروز، در چندین مقطع حساس به خلق معناها و راهبردهای نوین و معنا‌داری در حوزه فرهنگی انقلاب پرداخته‌اند، به طوری که مفاهیم و واژگان جدیدی را به ترمینو‌لوژی فرهنگی و فرهنگ انقلاب اسلامی افزوده‌اند که جای بسی تأمل دارد. کاربرد این تعابیر حکایت از دغدغه‌مندی و شناخت ژرف و ویژه ایشان از ساحت فرهنگی و فرهنگ انقلاب اسلامی دارد؛ چنانکه در برخی بیانات خویش برای نشان دادن عمق این حساسیت از تعبیر بی‌خوابی شبانه برای تأمل در باب فرهنگ و امور فرهنگی جامعه یاد می‌کنند (۳). طرح و خلق چنین مفاهیم و دغدغه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هایی را می‌توان در تاریخ فرهنگی ایران پسا‌انقلاب نشانه‌های شاخص و هشدار‌دهنده‌ای در عرصه فعالیت‌های فرهنگی و ضرورت تأمل‌برانگیز در این حوزه تلقی کرد. در عین حال این امر لزوم عطف توجه بیشتر به مولفه‌های فرهنگی انقلاب اسلامی و فرهنگ ملی و ضرورت اهتمام مضاعف کار‌گزاران به اتخاذ سیاست‌ها و برنامه‌ریزی‌های فرهنگی مناسب و متفاوتی را مطرح می‌سازد. واکاوی و چرایی ظهور چنین دغدغه‌ها و مفاهیمی در رأس نظام و اندیشه رهبری و خلق این ترمینو‌لوژی در حوزه فرهنگ و تاریخ فرهنگی ایران پسا‌انقلاب را بایستی نشان هوشیاری فوق‌العاده و بینش مسأله‌شناسانه رهبری انقلاب در عرصه فرهنگ و پیش‌بینی و دریافت وقوع تغییرات فرهنگی در ایران و در مناسبات و تحولات فرهنگی در جهان معاصر قلمداد کرد. طرح این گونه مفاهیم در واقع ترسیم راهبردهایی برای تقویت و گسترش اثربخشی ابعاد فرهنگی انقلاب اسلامی و ایجاد تکاپو و تأمل بیشتر بر اساس مبانی و ماهیت فرهنگی انقلابی اسلامی محسوب می‌شود تا بتواند هم پای تغییرات و تحولات فرهنگی در وضعیت جهان معاصر به باز‌اندیشی و نوسازی فرهنگ انقلاب اسلامی بپردازد. با توجه به این رویکرد آسیب‌شناسانه در اندیشه رهبری در زمینه فعالیت‌های فرهنگی و براساس نظارت عالیه‌ای که ایشان بر تجربه زیسته انقلاب اسلامی داشته‌اند، رفع آسیب‌های موجود در برنامه‌ریزی فرهنگی بر اساس ماهیت و ارزش‌های بر‌آمده از انقلاب اسلامی در برابر چالش‌ها و تهدید‌ها موجود به تبیین این مفاهیم کلیدی و راهبردی در اندیشیه رهبری بستگی دارد. بنا براین کاربست این مفاهیم برای اندیشه‌ورزی در عرصه تاریخ فرهنگی انقلاب و احیاء و تقویت ابعاد هویت فرهنگی انقلاب اسلامی از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردارند.

در طی بیست سال گذشته خلق واژگانی نظیر «تهاجم فرهنگی»، «ناتوی فرهنگ یا ناتوی فرهنگی»، «شبیخون فرهنگی»، «مهندسی فرهنگی»، «هندسه فرهنگ»، «نقد فرهنگ مدیریتی» و طرح مفهوم نوین دیگری تحت عنوان «ولنگاری فرهنگی» همراه با تأکید بر ضرورت کار جهادی و انقلابی در عرصه‌های مختلف در بیانیه گام دوم انقلاب و اخیرا نیزکاربرد و خلق مفهوم نوین دیگری تحت عنوان «جهاد تبیین» در واقع ترسیم خطوط نقشه راهی برای معرفی، تقویت ماهیت و چهره فرهنگی انقلاب اسلامی به شمار می‌رود. همه این مفاهیم شواهدی روشن از دغدغه‌های جدی رهبری و توجه ایشان به ظرفیت‌های درونی و بن‌مایه‌های باطنی فرهنگ انقلاب در جهت تقویت آگاهی‌های اجتماعی و به منظور پایداری ارزش‌ها و مفاهیم اساسی برآمده از فرهنگ انقلاب در برابر چالش‌ها و تهدیدات پیشاروی در ساحت فرهنگی جامعه و انقلاب اسلامی است. خلق این مفاهیم همراه با تأکیدات همیشگی در حوزه‌های مختلف مبنی بر اتخاذ پیوست فرهنگی و توجه جدی به فرهنگ عمومی، حکایت از اشراف لازم و رصد دقیق عرصه فرهنگی و اطلاع از وقوع برخی تعارضات و نشانه‌های موجود ناشی از تغییر در فضای فرهنگی جامعه و بروز برخی تعارضات فرهنگی است. در چنین شرایطی از وضعیت فرهنگی موجود که ما شاهد قدرت روز‌افزون فرهنگ جهانی و نظام سطله از طریق شبکه‌های نوین و درهم آمیخته در نظام اطلاعاتی فرهنگ در منطقه و جهان هستیم؛ ترسیم مطلوب‌تر خطوط سیاست‌گذاری فرهنگی در برابر این وضعیت و نوسازی آن امری اجتناب‌ناپذیر برای نظام اسلامی و ماهیت فرهنگی آن محسوب می‌شود. چرا که این شبکه پیچیده بر ساختارهای تصمیم‌ساز جامعه ما و نظام فرهنگی و تربیتی انقلاب اسلامی از اجرای غیربومی اسناد سازمان‌ها و نظام‌های بین‌المللی و فراملی گرفته تا تغییرات محسوس در فرهنگ عمومی تأثیر گذاشته است. همه این امور بیانگر بروز رخنه و شکاف فرهنگی و بروز نشانه‌های چالش‌بر‌انگیز برای قدرت گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی است.

در تحلیل راهبردها و مفاهیم مذکور همانطور که هویدا است بخشی از این نگرانی‌ها و دغدغه‌ها معطوف به هژمونی نظام سلطه جهانی فرهنگ برای تقابل با گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی به خاطر وجود تعارضات فرهنگی آن با حقیقت و معنای اساسی و اصول فرهنگی موجود در بطن و متن فرهنگ انقلاب اسلامی است که با آنچه فرهنگ و گفتمان غالب نظام جهانی است؛ چالش‌های بنیادین دارد. در این میان، بیان و تولید برخی از مفاهیم و واژگان مذکور در قاموس نظام فرهنگی، همچون: تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی و ناتوی فرهنگی حکایت از برنامه‌ریزی و طراحی نظام جهانی و فرهنگ هژمون آن برای یکدست کردن فرهنگ جهانی به سود خویش و تقابل با کانون‌های پایدار فرهنگی و فرهنگ‌های بومی و در راس آن فرهنگ جامعه ایرانی و انقلاب اسلامی به عنوان میراث‌دار یک انقلاب مبتنی بر معنا و معنویت الهی در تقابل با جهان فرهنگ سرمایه‌داری لیبرال و سایر گفتمان‌های فرهنگی مبتنی بر سرمایه و تکنو‌لوژی و مجهز به تفکر و ایده سکولار و فرهنگ ابزاری و سودامحور دارد. این واژگان از یک سو تغییر ماهیت ذاتی و غایی فرهنگ را که درآن متاثر از حیطه‌های سیاست‌گذاری نظام جهانی و آثار و نمودهای فن‌آورانه آن بوده مورد اعتراض قرار می‌دهد و از سوی دیگر نقش و اتحاد قدرت، سرمایه و تکنولوژی را در سازماندهی و سلطه فرهنگی بر جامعه جهانی و لزوم تغییر در آرایش چهره فرهنگی جامعه و اتخاذ رویکردهای کارآمد در حوزه مدیریت فرهنگی در انقلاب اسلامی را مورد تأکید قرار می‌دهد. در واقع به نحوی اعلان خطر شکل‌گیری نوعی تقابل فراگیر فرهنگی نظام سلطه جهانی با فرهنگ و حقیقت بنیادین فرهنگی نظام جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی را نشان می‌دهد، اینکه نظام جهانی فرهنگ مبتنی بر تفکر ابزاری با استفاده از فرهنگ هژمون و مسلح به فن‌آوری‌های نوین برای تغییر در مبانی و مبادی فرهنگ اسلامی و انقلابی جامعه ایرانی که مبتنی بر مولفه‌های ژرف فرهنگ معنوی، غایت‌گرا و ذاتی است تمرکز کرده و تلاش می‌کند هسته نرم و معنوی جامعه انقلابی و اسلامی ایران را مورد هدف قرار دهد و با استفاده از قصور و غفلت‌های فرهنگی ما با ایجاد نوعی اجماع فرهنگی علیه ماهیت انقلاب اسلامی و فرهنگ معنویت‌گرای آن جبهه فرهنگی واحدی علیه انقلاب اسلامی بوجود آورد .به طوری که ارزش‌های آن را در تقابل با ارزش‌های مادی و عینی کم‌رنگ و پژمرده سازد و بدین صورت رویکرد فرهنگی نسل جدید را در جامعه ایرانی و در عصر پساانقلاب از مسیر اصول اساسی فرهنگ انقلاب تغییر دهد.

کاربست ویژه هریک از این مفاهیم با توجه به زمینه و بستر تحولات فرهنگ جهانی در بیرون و تحولات درونی جامعه ایران اسلامی قابل بحث تفصیلی و تحلیل جداگانه‌ای است. اما این راهبردها به طور کلی معطوف به این مقصود است که در شرایط فعلی ارزش‌ها و جهان‌بینی فرهنگی نظام غربی به خاطر بهره‌مندی از پشتیبانی جوامع سرمایه‌داری، قدرت تکنولوژی و صنعت فرهنگی نظام لیبرالیستی بر آراء، نگرش‌ها، احساسات، اراده افراد و جامعه ایرانی تاثیرات خاص خود را بر جای می‌گذارد و در صورت غفلت، اندیشه‌ها، داده‌ها و احساسات ناشی از این نوع گفتمان و جهان‌بینی‌ها و ارزش‌های فرهنگی حاصله از آن از طریق شبکه پیچیده اطلاعات جهانی و لایه‌های پنهان آن می‌تواند به مانعی برای وصول به خود آگاهی جامعه ایرانی از ارزش‌های زیبایی‌شناسانه، غایی و ذاتی فرهنگ انقلاب اسلامی تبدیل می‌شود.

در آسیب‌شناسی و شناخت چالش‌های فرا روی در وضعیت فرهنگی جامعه امروز در بیان رهبری بخشی دیگر از دغدغه‌های ایشان در قالب بیان و تولید ترمینولوژی متفاوت دیگری از فرهنگ تجلی پیدا کرده که معطوف به عرصه مدیریت فرهنگی در درون جامعه و به مقصوذ پویاسازی و نوسازی عرصه فعالیت‌های فرهنگی و تفکر فرهنگی است. تأکید بر بسترسازی تمدن نوین اسلامی، حمایت از اهل علم و کار جهادی در عرصه فرهنگ، تولید مفاهیمی نظیر«مهندسی فرهنگی»،«ولنگاری فرهنگی»، و تأکید بر«جهاد تبیین» نیز در واقع بر ضرورت جدی هوشیاری درکار فرهنگی در راستای تمدن‌سازی و ترسیم و معرفی چهره‌ای نوین، تمدن‌ساز و پیشرو از انقلاب اسلامی به منظور وصول به اهداف و آمال معنوی انقلاب در عرصه فرهنگ و انقلاب فرهنگی معطوف است. بر این اساس بدترین وضعیت برای فرهنگ انقلاب اسلامی این وضعیت خواهد بود که عرصه فرهنگ انقلاب اسلامی تحت تاثیر گفتمان ابزاری قرار گیرد و عاری از ارائه تبیین مناسب و درستی از قدرت ذاتی، باطنی و غایی انقلاب اسلامی شود. در واقع انقلاب اسلامی در صورت غفلت از ظرفیت‌های درونی خویش از خلاقیت و نوآوری‌های فرهنگی و از تولید محتوا‌های مناسب و همچنین استفاده درست از قابلیت‌ها و ابزارهای نو‌آورانه درساحت فرهنگی محروم می‌شود و در نتیجه از تبیین، خودشکوفائی و تداوم ماهیت و بنیادهای فرهنگی و درونی خویش باز خواهد ماند. بنابر‌این تنها با اتخاذ چنین تکاپوهایی است که اراده‌ها و احساسات افراد جامعه ما به هویت انقلابی و تحقق خود‌آگاهی فردی و جمعی خویش نائل می‌شوند و به احیاء  قدرت غایی و ماهیت  فرهنگ انقلاب اسلامی و تبیین ارزش‌های بنیادین انقلاب اسلامی در فرهنگ عمومی می‌اندیشند و در سایه همین اندیشه و شناخت انتقادی همراه نو‌اندیشی و خلاقیت است که پایداری عناصر و مولفه‌های فرهنگ جامعه ایرانی و انقلاب اسلامی محقق می‌شود، در نتیجه ساحت فرهنگی و گفتمان مولد آن بستر‌های لازم را برای خلق تمدن اجتماعی مبتنی بر مولفه‌های متعالی و مطلوب انقلاب اسلامی فراهم می‌سازد.

با دقت در کاربرد این دو دسته از مفاهیم، منظومه تفکر فرهنگی نظام اسلامی نمودار می‌شود که از یک طرف برتوجه جدی به بنیادهای فرهنگ انقلاب و مولفه‌های هویت فرهنگی آن نظر دارد و به باز طراحی و فعال‌سازی بخش مدیریت و سازمان فرهنگی برای ساماندهی به مساله فرهنگ از درون برای تقابل با هجوم و هژمونی فرهنگی معطوف است. البته تحقق این امر را در گروه  نقد و آسیب‌شناسی کار فرهنگی، تولید تفکر مساله‌شناسانه، تقویت گفتمان فرهنگی و فرهنگ انتقادی و بررسی وضعیت موجود با معیار تفکر فرهنگ انقلابی می‌داند. به کار بردن و خلق واژگانی نظیر«ولنگاری فرهنگی» نقدی آشکار بر وجود لایه‌های پیدا و پنهان مدیریتی، آشفته‌کاری در عرصه مدیریت‌های فرهنگی و ضرورت بازنگری در حوزه فرهنگ و رها‌شدن از بی‌تفاوتی‌ها در مقابل ناهنجاری‌ها و کژکارکردی‌های فرهنگی را مورد هجوم قرار می‌دهد و در واقع بر لایه‌های فکری و مدیریتی دلالت دارد که به شکلی زیرپوستی در نظام کلان و خرد مدیریت فرهنگی جامعه نسبت به حفظ ارزش‌ها و مولفه‌های فرهنگ انقلابی در مقابل نفوذ جریان فرهنگ هژمون نظام سلطه و سوداگر بی‌تفاوت‌اند. این‌گونه مفاهیم به نحوی بر ضرورت مساله‌شناسی، آسیب‌شناسی فرهنگ و مدیریت فرهنگی و تعمق شناخت مناسب از قدرت اثر بخش شبکه‌های مختلف فرهنگ غالب نظام جهانی تاکید می‌کند. فرهنگی که با تکبه بر ابزارها و شبکه‌های مرکب نظام اطلاعاتی در حال ایجاد گسست میان اهداف غایی و مفاهیم اساسی و بنیادین فرهنگ انقلاب در میان نسل جدیدی از جامعه ایران و بی‌محتواسازی و بی‌اعتبارکردن معناها و محتواهای فرهنگ انقلاب اسلامی و جایگزینی آن با فرهنگ نوینی است که ناشی دو نوع تغییر در چهره فرهنگی جهان و نظام سلطه است. این دو تغییر را می‌توان چهره سخت‌افزاری و نرم‌افزاری نظام فرهنگ جهانی قلمداد کرد؛ یکی از این تغییرات را می‌توان نوآوری فرهنگی در شکل تولید فرهنگ‌های مخرب و معارض با بنیادهای فرهنگی انقلاب اسلامی و دیگری را نو‌آوری در ابزارهای فرهنگ با توجه به تولید محصولات تکنولوژی‌های نوین در عرصه صنعت فرهنگ و ابزارهای نوین فرهنگی دانست. هر دوی این تغییرات در جهان به ویژه بخش دوم که با سرعت حیرت‌آوری تمام فضای فرهنگی جهان را به هم آمیخته است؛ تهدیدی جدی برای حفظ هویت ملی و هویت انقلاب و ارزش‌های متعالی جامعه ایرانی و ماهیت معنا‌محور و فرهنگ غایی انقلاب اسلامی محسوب می‌شوند. تولید و غلبه فرهنگ‌های مخرب در جهان امروزکه محصول نگاه ابزاری به مقوله فرهنگ است؛ تهدیدات متعددی را در چهره فرهنگی جامعه ما پدیدار ساخته است. وجود تهدیداتی اعم از: بی‌توجهی به زیست بوم، دگرگونی‌های نامطلوب در سبک و اسلوب زندگی، رشد بی‌رویه فرهنگ مصرف‌گرایانه، فرسودگی در طبیعیت و محیط‌زیست، جنگ‌های روانی در فضای مجازی، پمپاژ ناامیدی و سرخوردگی، تن‌آسایی و بیکاری، توسعه فرهنگ ابزاری، سرمایه‌محورانه و سوداگر، ظهور فرهنگ‌های لغو، بیهوده و سرگرم کننده و کم‌بها شده فضیلت علم و آگاهی و سایر مظاهر فرهنگ منحط و کم‌رنگ شدن امر معنا و ارزش‌های معنوی انقلاب اسلامی و عاری ساختن آن از وجوه زیبائی‌شناسانه است. این امور می‌تواند راه را برای انحطاط فرهنگی در جامعه هموار سازد.

اینک در آغاز چهل و سومین سال انقلاب و نظام اسلامی توجه جدی به این خطوط کلی و باز‌خوانی وضعیت فرهنگی برای بسط و تعمیق مبانی اساسی فرهنگ انقلاب اسلامی از مسیر بروز‌رسانی آموزش فرهنگی و با تبیین ارزش‌های بنیادین انقلاب اسلامی در حوزه تفکر و فرهنگ عموم، می‌تواند به پایداری فرهنگ انقلاب منجر شود. اکنون زمان آن فرا رسیده که در پرتو شرایط روز و با توجه به ضرورت‌های جدی مسئله نوسازی و احیاء مولفه‌های اساسی تفکر و مبانی فرهنگی انقلاب اسلامی با تبیین مناسب و آشناسازی نسل جدید با آرمان‌ها و اهداف غائی و  بلندمدت انقلاب اسلامی، بر گسست‌ها و ضعف‌ها فایق آمد، شکاف‌های موجود در عرصه فرهنگی را جبران کرد، با برنامه‌ریزی و تفکر فرهنگی مناسب، شعاع فرهنگ هژمون را کم‌رنگ کرد و عناصر و مولفه‌های فرهنگ نظام سلطه و راه‌های نفوذ این فرهنگ و سطحی‌نگری‌های فرهنگی را که با ترویج ولنگاری فرهنگی مبتنی بر نگرش‌های ابزاری و با ترسیم معادلات هندسه فرهنگ به سود سوداگری فرهنگی، در سودای تغییر و تخریب رخساره فرهنگی انقلاب و شاخصه‌های فرهنگ ایران اسلامی هستند را مسدود کرد .این امر تنها در سایه خلق تفکر فرهنگی، کنش‌گری فردی و اجتماعی در ایفای وظایف و توجه جدی به شناخت این تهدید‌ها و دغدغه‌ها ممکن خواهد شد و می‌تواند در پنجمین دهه تاریخ انقلاب اسلامی، ارکان پایداری فرهنگی انقلاب اسلامی را استوارتر ساخته و به احیاء جدی مولفه‌های فرهنگ انقلاب اسلامی در رخساره فرهنگی ایران اسلامی بیانجامد، بر این اساس احیاء و تقویت فرهنگ متعالی و مترقی انقلاب اسلامی در برابر این چالش‌ها در گرو خودآگاهی فردی و جمعی جامعه ایرانی و آشنایی کافی نسبت به این وجدان خود‌آگاهانه همراه با اراده معطوف به عمل برای احیاء فرهنگ ملی و اسلامی و تقویت و باز‌آفرینی ابعاد متعالی، زیبا، غایی، انسانی و اخلاقی فرهنگ انقلاب در رخساره جامعه ایران اسلامی است. در این میان نقش آموزش عالی در تربیت و ترسیم این رخساره فرهنگی متعالی نقشی اساسی، تفکرآفرین و تمدن‌ساز است. در بخش بعدی به اساسی‌ترین خطوط کلی سیاست فرهنگی آموزش عالی در عرصه فرهنگ و برنامه‌ریزی فرهنگی معیار انقلاب اسلامی می‌پردازیم.