تیتر یک » دانشگاه » عناوین منتخب
کد خبر : 5280
شنبه - ۲۵ دی ۱۴۰۰ - ۰۹:۳۵

تجربه زیسته دکتر «صحبت بهرامی‌نژاد» از تحصیل در استرالیا

در استرالیا، پیشگیری اهمیت بیشتری دارد تا درمان

سحر رنجبر | دکتر بهرامی‌نژاد عضو هیئت علمی گروه مهندسی تولید و ژنتیک گیاهی دانشگاه رازی است که از خرداد ۱۳۸۲ تا دی ماه ۱۳۸۵ برای تحصیل در دوره دکترا به استرالیا رفت. علاوه بر آن دوره، سال ۹۶ تا ۹۷ هم به مدت یک سال برای فرصت مطالعاتی، مجددا به آنجا بازگشت. هدف او از بورس‌شدن فقط رفتن به خارج از کشور و درس‌خواندن نبود، بلکه این بود که هر آنچه مناسب و مطابق با ارزش‌های ایران است و می‌تواند آن را در کشورمان ترویج کند را یاد بگیرد و از آن‌ها برای ارتقا کشور استفاده کند. دکتر بهرامی‌نژاد در مراکز علمی و تفریحی استرالیا همواره دوربین به همراه داشت تا افراد دیگری نیز با دیدن عکس‌ها‌ و فیلم‌هایش مانند او لذت ببرند و از این تجربه‌هایی که مستند می‌شوند استفاده کنند. به گفته او در گذشته هر عضو هیئت علمی اجازه داشت یک بار در سال برای کنگره یا همایش به خارج از کشور برود و این ایده بسیار خوبی بود اما نزدیک به هفت سال است که متوقف شده‌است. دکتر بهرامی‌نژاد تجربه سفر و آشنایی با کشورهای استرالیا، روسیه، ترکیه، کره جنوبی، نیوزیلند، تایلند، عراق و … را دارد.

مسائل رفتاری در استرالیا و نحوه برخورد آن‌ها با خارجی‌ها در کشورشان به چه صورت بود؟

استرالیا یک کشور مهاجرپذیر است و مردمانش به درستی یادگرفته‌اند که با مهاجران و دانشجویانی که از کشورهای دیگر به آن‌جا می‌آیند چطور رفتار کنند. به یاد دارم وقتی با انگلیسی دست‌وپا شکسته با آن‌ها حرف می‌زدم می‌گفتند چقدر عالی حرف می‌زنی و من را تشویق می‌کردند. اما در مقایسه با این مورد گاهی اوقات که یک خارجی به ایران می‌آید و سعی می‌کند فارسی صحبت کند، دور او جمع می‌شویم و این مسئله در این‌جا به دلیل کم‌کاری صداوسیما، رسانه‌ها و دانشگاه‌ها، فرهنگ‌سازی نشده‌است. روزهای اولی که در استرالیا بودیم، مردم از ما می‌پرسیدند که استرالیا را چطور دیده‌ای؟ در آن‌جا هیچ کس نسبت به افراد دیگر حتی خارجی‌ها و مسائل کشورش بی‌تفاوت نیست و همه نسبت به مسائلی که ممکن است آن شخص را در درازمدت تحت تأثیر قرار دهد؛ واکنش می‌دهند و مطالبه‌گر هستند. یک بار با دانشجویان ایرانی برای درست کردن کباب به طبیعت رفته‌بودیم که بعد از مدت کوتاهی پلیس سر رسید. پیرزنی ما را از فاصله زمین فوتبالی که بینمان وجود داشت دیده بود و پلیس را خبر کرده‌بود. ما را به دلیل روشن کردن آتش در پارک باید جریمه می‌کردند اما با توضیح اینکه ما خارجی هستیم و از قوانین اطلاع نداشتیم گذشت کردند. آن پیرزن در مقابل مسئله‌ای که در پارک اطراف خانه‌اش اتفاق می‌افتاد خود را مسئول می‌دید. بی‌تفاوت‌نبودن و راهنمایی‌کردن آن‌ها بسیار عالی بود. گاهی حاضر بودند خودشان یک کیلومتر همراهی‌ات کنند تا مسیر را نشان دهند.

اجتماعات آن‌جا به چه صورت بود و ایرانی‌ها چطور دور هم جمع می‌شدند؟

بار اولی که به استرالیا رفتیم ایرانی‌های کمی آنجا بودند، اما سال ۹۶-۹۷ که برای بار دوم به آنجا رفتیم مسلمان‌ها مخصوصا افغان‌ها زیادتر شده‌بودند. چون صدای اذان در استرالیا شنیده نمی‌شد ما ایرانی‌ها دلمان می‌گرفت و احساس می‌کردیم آنجا مسلمان‌تر هستیم. در استرالیا مکان‌هایی به نام community وجود داشت که ما ایرانی‌ها برای خواندن دعای کمیل روزهای پنجشنبه در آن‌جا دور هم جمع می‌شدیم. دولت استرالیا به جای اینکه افراد زیادی را در شهر کنترل کند، آن‌ها را به اجتماع‌های کوچکتری تقسیم می‌کند که مسئولان آن‌ها مشخص هستند و اگر مسئله‌ای پیش بیاید آن افراد را مورد بازخواست قرار می‌دهند. چون کلیساها خودگردان بودند و از طرف دولت کمک دریافت نمی‌کردند و باید درآمدی می‌داشتند، اتاق‌های مجهزی را در اختیار ما قرار می‌دادند تا بتوانیم در آن‌جا دور هم جمع شویم. کلیسا هیچ موضعی در مورد دین کسانی که در کلیسا جمع می‌شدند نمی‌گرفت، فقط می‌خواست مراسم بدون مشکل برگزار شود و هزینه‌ای دریافت کند. آن‌جا به همه اقوام و مذاهب احترام می‌گذاشتند و ما تقریباً همه مراسمات مذهبی و تاریخی را اجرا می‌کردیم اما اغلب در مکان‌های بسته و در مکان‌های عمومی اجازه بسیاری از فعالیت‌ها داده نمی‌شد. گاهی اوقات نیز در پارک‌ها دور هم‌ جمع می‌شدیم و آن‌جا بهترین محل برای فعالیت انجمن‌های مختلف از جمله انجمن‌های زیست‌محیطی بود. آن‌ها فعالیت‌های خود را توضیح می‌دادند و از افراد دعوت می‌کردند تا به انجمنشان ملحق شوند. در واقع پارک‌ها محیطی برای آگاهی‌بخشی به دیگران بود.

اهمیت آموزش در استرالیا به چه صورت بود؟

بااهمیت‌ترین مسئله در استرالیا‌ اعتقاد به آموزش است. روزی که برای اولین بار به دانشگاه رفتم، بروشوری با یک جمله از «نلسون ماندلا» برخورد کردم که در آن نوشته بود: «آموزش بزرگترین سلاحی است که می‌تواند دنیا را تغییر دهد» و آن‌ها این آموزش را عملیاتی کرده‌اند و در آموزش و پرورش دیده می‌شود. در مدارس تا مقطع دبیرستان چیزی به اسم امتحان وجود ندارد و همه چیز بر اساس مهارت‌آموزی پیش می‌رود. به دانش‌آموزان آموزش می‌دهند چطور نامه بنویسند و آن را برای یک آدرس پست کنند، چطور با اعتماد به نفس خود را معرفی کنند و حرف بزنند، چطور دوچرخه‌سواری کنند، چگونگی رد شدن از جاده، شنا کردن، موج‌سواری، ارتباط با حیات‌وحش، نان پختن و … به آن‌ها آموزش داده‌می‌شود. این مهارت‌آموزی‌ها مهم است نه اینکه آنقدر تنش امتحان را در مدارس ایجاد کنیم که در آینده، بچه‌ها به روانپزشک نیاز پیدا کنند. سیستم آموزشی ما به شدت ضعیف است در حالی‌که در آن‌جا یک فرد دیپلم مهارت‌های بسیاری را آموخته است. در استرالیا دانش‌آموزان دبیرستانی اگر مهارت‌ها را به درستی بگذرانند می‌توانند از معلم مدرسه برای ۱۰ ساعت کار در هفته مجوز بگیرند و کار کنند. در ایران نه سیستم آموزشی ما درست است و نه وضعیت معیشتی معلمان. رتبه‌بندی معلمان مانند دانشگاهیان کار بسیار غلطی است چرا که اهداف آموزش و پرورش با اهداف دانشگاه کاملاً فرق می‌کند.

دانشگاه‌های استرالیا چگونه در انجام وظایف خود عمل می‌کردند و بر چه مسائلی تأکید داشتند؟

برای دانشگاه در هر کاری مهم این است که هدف چیست، وقتی می‌بینند این هدف در راستای ارتقا کشورشان است، همه با کمک و راهنمایی دست به دست هم می‌دهند تا محقق شود. همه امکانات برای دانشجویان فراهم است. دانشجویان ایرانی اگر فضا باشد خیلی خوب کار می‌کنند، رایزن فرهنگی ایران در استرالیا از ما خواهش می‌کرد که بین شنبه و یکشنبه یک روز را برای خانواده بگذارید. چرا که به حدی امکانات آن‌جا زیاد بود که دانشجو حیفش می‌آمد کار نکند و به دلیل اینکه دانشجوها روزهای تعطیل هم سر کار می‌رفتند خیلی از خانواده‌ها از هم جدا شده ‌بودند. یک ایرانی اگر کار و دغدغه‌اش فقط آموزش و پژوهش باشد و دغدغه اقتصادی نداشته‌باشد حاضر است روزهای تعطیل هم کار و تحقیق کند.

ایمنی دانشجو و دانشگاه برای آن‌ها خیلی مهم است و من پس از برگشت از استرالیا می‌خواستم همین روند را در دانشکده و کل دانشگاه پیاده کنم و آن را به وزارت‌خانه پیشنهاد دهم. اما به دلیل عدم همکاری و پیگیری دانشگاه، سه سال بعد این قوانین از طرف وزارت‌خانه در تمام دانشگاه‌ها اعمال شد و در این مورد برای دانشگاه رازی فرصت‌سوزی اتفاق افتاد.

آن‌جا به آشنایی دانشجویان با محیط و قوانین اهمیت بسیاری می‌دهند، به جای جلسات معارفه دانشجویان در ابتدای سال تحصیلی، فرم‌هایی آماده می‌شود که هر استاد راهنما، موظف است دانشجو را در دانشگاه بگرداند و موارد مشخص در آن فرم‌ها را بعد از انجام، علامت بزند. فرم‌ها، آموزش‌ها و مسائل مهمی همچون شماره‌های ضروری مانند حراست، اورژانس، کدکاربری کتابخانه و … تمام چیزهایی که برای ماندن در دانشگاه لازم است را در خود دارد.

تفاوت دانشگاه‌های استرالیا و ایران در چیست؟

من بعد از رفتن به استرالیا متوجه شدم نگاه‌های مقاله‌محوری که در ایران وجود دارد، اشتباه است. آن‌جا هدف دانشگاه و اساتید حل مشکلات جامعه است و اگر در این حین مقاله‌ای هم نوشته شود از آن استقبال می‌کنند. زمانی دانشگاه به سمت تعالی می‌رود که فناوری نسبت به پژوهش اولویت داشته‌باشد، در حالی که برعکس استرالیا، معیار ارتقا اساتید در ایران، نوشتن مقاله است و کمک به جامعه، حضور در سازمان‌های مردم‌نهاد، تأسیس شرکت‌های دانش‌بنیان، فناوری، اثرگذاری و … اهمیت چندانی ندارد و نسبت به مقاله در اولویت‌های بعدی قرار می‌گیرد. با این روند چند سال آینده ایران برابر با کل دنیا پروفسور خواهد‌داشت، چون معیارها به جای کیفی، کمی هستند و نفعی برای جامعه ندارند. دانشگاهی به درد می‌خورد که بتواند روی جامعه‌اش اثرپذیری داشته‌باشد چرا که اگر اعضای هیئت علمی روی جامعه عمومی و هدف اثرگذاری نداشته باشند کار ناقصی انجام داده‌اند.

در استرالیا ارتباط با صنعت در دانشگاه بسیار قوی است و درک متقابل بین صنعت، دانشگاه و قسمت تحقیقات به راحتی شکل می‌گیرد. در حالی که در ایران بعد از برگزاری جلسات متعدد با شرکت‌ها و ارائه پورپوزال هیچ اتفاقی نمی‌افتد چرا که نسبت به دانشگاه احساس نیاز نمی‌کنند و گاهاً باعث تحقیر هیأت علمی می‌گردد. در سال ۱۳۹۷ که با دو نفر از مسئولین موسسه SARDI در استرالیای جنوبی برای بازدید از چند کارخانه بزرگ فراوری به مأموریت رفته بودم، در جلسه‌ای که با مسئولین واحدهای تحقیق و توسعه این کارخانه‌ها داشتیم تنها با سه یا چهار اسلاید و در جلسه‌ای کمتر از نیم ساعت توافق و تفاهم برای دریافت امتیاز تحقیقاتی حاصل شد که خود نشان از درک متقابل داشت.

قانون‌گذاری در آن‌جا چگونه است؟

سرعت عمل آن‌ها در تدوین و تصویب قانون بسیار زیاد است. در دمای بالای ۳۷ درجه کار در مکان‌های سربسته ممنوع است. به این دلیل که قبل از تصویب این قانون، دو نفر در این دما مشکل پیدا کرده بودند و با بروز این مشکلات در مجلس محلی قانون را تصویب کرده‌بودند. آن‌ها برای همه چیز قانون دارند و برای تصویب این قوانین همه جوانب را مطالعه می‌کنند. برای تصویب هر کدام، بارها در تلویزیون با دعوت از گروه‌های ذینفع‌ و متضررِ تصویب آن قانون، نشست‌هایی برگزار می‌کنند که مخاطبان آن‌ها سناتورها و نماینده‌های مجلس هستند و ممکن است حتی سواد این کار را هم نداشته‌باشند اما گوش می‌دهند تا ببینند نظر طرفین چیست که در مجلس بر اساس منطق، به تصویب یا عدم تصویب آن رأی دهند. زمان‌هایی هم که صحبت از مرگ انسان‌ها در میان باشد سرعت را از دست نمی‌دهند، سریع اقدام می‌کنند و سعی می‌کنند حساب‌شده قانون تصویب کنند. در حالی‌که در ایران خیلی از قوانین به تصویب می‌رسد اما هیچ تحصیل‌کرده و نخبه‌ای اصلاً از آن خبر ندارد و یا مورد مشورت نمایندگان قرار نمی‌گیرند. دولت در آن‌جا وظیفه نظارت، حمایت و قانون‌گذاری دارد و به هیچ وجه در مسائل دیگر دخالت نمی‌کند، در‌حالی‌که در ایران قیمت تخم‌مرغ را هم دولت تعیین می‌کند.

تأمین اجتماعی و رفاه عمومی در نقاط مختلف کشور به چه صورت است؟

تأمین اجتماعی بسیار قوی در استرالیا وجود دارد و کسی به فکر پس‌انداز کردن نیست. کارها در آن‌جا رسمی نیستند و اغلب قراردادهای دو ساله تا پنج ساله بسته می‌شود. درحالی‌که همین کارهای رسمی در کشور ما معضل محسوب می‌شود و به دلیل کار نکردن افراد، گاهی مفید بودنشان به پنج دقیقه هم نمی‌رسد. افراد ماه آخر قراردادشان به دنبال کار دیگری می‌گردند و اگر در این فاصله کار پیدا نشد به این دلیل که حقوقشان به اداره مالیات نمی‌رود، دولت می‌دانند قراردادش تمام شده و با اعلام خود فرد نیز تا زمان پیدا شدن شغل جدید، در هر دو هفته یک بار به او حقوقی تعلق می‌گیرد تا نیازمند نباشد. مردم آن‌جا زمان تعطیلات هر چه پول داشتند را برای تفریح خرج می‌کردند چون دغدغه مالی ندارند. توجه به رفاه عمومی حتی در دور‌افتاده‌ترین مکان‌ها وجود دارد و عدالت اجتماعی به تمام مفهوم برقرار است. در استرالیا رفتگرها از جایگاه اجتماعی بالایی برخوردارند، به این دلیل که به بهداشت عمومی کمک می‌کنند و تمام امکانات در اختیار آن‌ها قرار می‌گیرد. یک رفتگر حقوقش با حقوق یک استاد دانشگاه تفاوت چندانی ندارد و بهترین ماشین و موبایل و شرایط زندگی را دارد. اما ما در ایران برای شغل‌هایی از این دست تفاوت قائل شدیم در حالی‌که برای جامعه ضروری هستند و آنقدر به آن‌ها تنزل مقام داده‌ایم تا کسی دنبال آن‌ها نرود.

وضعیت بهداشت و اهمیت به پیشگیری و درمان در آنجا به چه صورتی پیش می‌رود؟

به دلیل اهمیت به بهداشت در بیمارستان‌های مرکزی شهر، روزانه پنج تا شش بیمار بیشتر دیده نمی‌شود و آن‌ها برای پیشگیری اهمیت بیشتری قائل هستند تا درمان، در حالی که در ایران مشکل این است این قضیه برعکس اجرا می‌شود و این رویکرد چه در مسائل پزشکی چه غیرپزشکی صادق است. مثلاً آنجا وقتی یک صندلی تولید می‌شود ناظری از نهاد مربوطه مسئولیت بازرسی آن محصول را بر عهده دارد تا ببیند آن محصول برای کاربر مشکل ایجاد می‌کند یا نه، که از کمردرد و مسائل احتمالی آینده پیشگیری کنند. زمانی که یک کارمند یا عضو هیئت علمی در دانشگاه پذیرش می‌شود، از او می‌خواهند میز و صندلی‌اش را امتحان کند و با شرایط و وضعیت جسمانی خود تطبیق دهد تا بعد از سال‌ها خدمت در این سمت، در آینده دچار مشکل نشود.

اولین چیزی که من یاد گرفتم و برایم بسیار جالب بود این بود همین که وارد مرز هوایی آن‌ها شدیم از ما خواستند فرم‌هایی را پر کنیم قبل از رسیدن به مقصد توسط مسئولان مربوطه دسته‌بندی می‌شد. این فرم‌ها شامل سوالات مهمی بود که بعد از گذشت سال‌ها هنوز در کشور ما رعایت نمی‌شود. مثلاً در فرم سوال پرسیده‌بودند آیا طی دو هفته گذشته به زمین‌های کشاورزی رفته‌اید یا نه؟ اگر پاسخ مثبت بود آن‌ها شما را از مسیری عبور می‌دادند که آلودگی‌های احتمالی کفش‌ها به دلیل عبور از زمین‌های کشاورزی پاک شوند. یا سوال پرسیده بودند چه ماده گیاهی همراهتان است؟ که در صورت عدم گزارش دقیق، جرائمی را در نظر گرفته‌بودند. مثلاً هیچ‌وقت نمی‌توانستی با خودت زرشک به استرالیا ببری و اگر در فرودگاه آن را می‌دیدند می‌گرفتند، چون میزبان واسط زنگ گندم است. پسته یا مواد گیاهی خام نیز به دلیل احتمال ورود آلودگی از طریق آن‌ها به کشور و ایجاد خسارت در دراز مدت ممنوع بود. به این دلیل که استرالیا مرز زمینی ندارد و مرزهای آن هوایی یا دریایی است، به شدت با پرسیدن سوالات متعدد کنترل می‌شود تا چیزی وارد کشور نشود که امنیت غذایی آن‌ها را تحت تأثیر قرار دهد. حجم زیادی از فضای شهری استرالیا جنگل است اما مرزهایی بین شهر و جنگل وجود دارد. در مرزهای بین جنگل‌ها و فضای شهری تونل‌هایی یک متری وجود دارد که وقتی از آن‌جا عبور می‌کنی با برس‌هایی گرد و خاک کفش‌ها تمییز می‌شود تا خاکی که مربوط به فضای شهری بوده و ممکن است سبب آلودگی گونه‌هایی از گیاهان شود به جنگل منتقل نشود و برعکس. یا در کنار مزارع هم سطل‌های زباله برای نگهداری قوطی‌های جای سم وجود دارد.

با توجه به اینکه استرالیا یک کشور کشاورزی است، آن‌ها چطور مسائل کشاورزی را مدیریت می‌کنند؟

مزارع در استرالیا مساحتی بالای چهار هزار هکتار دارند و میوه‌های کشت شده در آن‌ها همه دارای برچسب هستند تا مشخص شود هر محصول متعلق به کدام مزرعه است و نوع سم‌پاشی و برداشت محصول در آن مزرعه به چه صورت بوده‌است. درحالی‌که محصولات ما به حدی ناسالم هستند که کشوری مانند عراق، هندوانه ایران را قبول نمی‌کند و برای کاهش هزینه حمل و نقل آن محصولات به جای دور ریخته شدن، بین روستاهای مرزی با قیمت پایین به فروش می‌رسد. این حق نباید وجود داشته‌باشد که این محصولات در روستاها توزیع شوند. در استرالیا کشاورزان سواد کشاورزی بالایی دارند، به این دلیل که کشاورزان مانند ایران معیشتی نیستند و درصد بسیار زیاد درامدشان از راه کشاورزی است. آن‌ها محصولات را قبل از کشت جهت تشخص دارا بودن ویروس برای بررسی می‌فرستند و اگر سالم بود آن را کشت می‌کنند و خود کشاورز به طور مستقیم صادر‌کننده است. آن‌ها بخشی از درامد را به محققین می‌دهند تا به آن کشوری بروند که محصولات به آنجا صادر شده تا ببینند میزان استقبال از آن محصولات به چه صورت بوده‌است، نقاط قوت و ضعف محصولات خود را نسبت به رقبا می‌سنجند و اطلاعات به دست آمده را به کشور برمی‌گردانند. شرکت اطلاعات را به دانشگاه می‌دهد و تأکید می‌کند محصول به این دلایل نقطه ضعف دارد، تا چند سال آینده صادراتش را از دست می‌هد و از دانشگاه می‌خواهد که به آن‌ها کمک کند.

در استرالیا برعکس ایران، قوانین ارث باعث قطعه‌قطعه شدن زمین‌ها نمی‌شود. همین‌طور آن‌ها با استفاده از روش‌های بیولوژیک برای کاهش امراض و افات اقدام می‌کنند. مثلاً علف‌های هرز کلزا را به جای سم‌پاشی بعضاً با کانگوروها کنترل می‌شوند. یا گله‌های بسیار زیاد گوسفندهایی در زمینی به مساحت بالا وجود دارند که بره‌های تازه متولدشده در این گله‌ها توسط روباه‌ها خورده می‌شد، چرا که همه چیز در استرالیا با کنترل نامحسوس و استفاده از تکنولوژی اداره می‌شود. آن‌ها با قراردادن چند شتر به نام «لاما» در مزرعه مانع از ورود روباه‌ها به آن می‌شدند.

وضعیت ملک و اجاره در استرالیا به چه صورت است؟

در استرالیا اگر شخصی مستأجر باشد تمام اطلاعات او در سایت بنگاه معاملات ثبت می‌شود، اگر سال بعد بخواهد جایی را اجاره کند بنگاه استعلام می‌گیرد و مستأجر باید معرف داشته باشد. در ایران بنگاه معاملات ملکی پول را که گرفتند دیگر کاری به کار فرد ندارند، در حالی که در استرالیا اگر خانه‌ای خالی توسط مالک به بنگاه معاملات ملکی سپرده شود، آن بنگاه در سایت‌های مختلف اطلاعیه می‌زند و یک روز تعیین می‌شود تا افرادی که تمایل دارند از خانه بازدید کنند. در آن زمان فرم‌هایی توسط آن‌ها پر می‌شود، کارشناس همه فرم‌ها را به صاحب ملک تحویل می‌دهد و او یک نفر را انتخاب می‌کند که در نهایت به او ایمیل داده‌می‌شود که می‌تواند در این ملک ساکن شود. زمان ورود مستأجر به منزل هم، بنگاه یک فرم دو صفحه‌ای به او می‌دهد که تمام مشخصات ملک در آن قید شده‌است. بنگاه هر دو ماه یک بار به ملک سر می‌زند و عکس‌هایی که می‌گیرد را به همراه گزارش و تغییرات احتمالی برای مالک می‌فرستد. مبلغ رهنی که دریافت شده، نه دست مالک است و نه بنگاه، بلکه مستقیم به حساب دولت ریخته می‌شود. زمانی که موعد قرارداد تمام شد نامه‌ای مبنی بر سالم بودن خانه به مستأجر تحویل داده می‌شود و او با در دست‌داشتن نامه می‌تواند مبلغ رهن را از حساب دولت بردارد. بنگاه به صورت یک ساله با شرط نظارت کامل به صورت هفته‌ای سهم خود را از کرایه برمی‌دارد.

در استرالیا چه مسائلی برای شما جلب توجه می‌کرد و مفید به نظر می‌رسید؟

آن‌جا همه چیز بر اساس اعتماد شکل می‌گیرد که بسیار کمک‌کننده است و ما هم باید کارهایمان براساس اعتماد باشد. مثلاً شبی تا ساعت ۱۲ در آزمایشگاه بودم که در مکانی با مساحت نزدیک به هشت هکتار واقع شده‌بود که دو نگهبان داشت. یکی از نگهبان‌ها از من پرسید چه زمانی می‌روی و من گفتم نیم ساعت دیگر و ساعت ۱۲:۳۰ از آزمایشگاه بیرون رفتم. روز بعد موقع آمدن به آزمایشگاه به دلیل شلوغی محل، متوجه شدم دیشب آن‌جا دزدی‌شده، اما حتی یک نفر از من نپرسید شما که دیشب اینجا بودی آیا کسی را دیده‌ای یا نه؟ چون به این فکر کرده‌بودند که اگر سوالی بپرسند ممکن است من ناراحت شوم و بر جذب دانشجویان بعدی اثرگذار باشد.

آن‌ها به مکان‌های تاریخی‌ استرالیا که قدمتی نزدیک به ۲۵۰ سال دارند چنان اهمیتی می‌دهند که ایران با تاریخ و تمدن چند هزارساله اینطور نیست، چون می‌دانند این کار برای کشورشان ایجاد شغل و درامد می‌کند.

قوانین بسیار سختگیرانه‌ای نیز در بهره‌برداری از آب وجود دارد. زمین‌های اطراف رودخانه در بسیاری از قسمت‌ها به طور دیم کشت می‌شوند و اجازه می‌دهند که آب رودخانه به اقیانوس برود تا حق‌آبه اکوسیستم حفظ شود و رودخانه زنده بماند. آن‌جا صنایع کشاورزی از روز اول خوب جایابی می‌شوند، توجه به ذخایر توارثی و بانک‌های بذر مرتع به شدت اهمیت دارد و بذرها را برای نگهداری به بانک بذر یخی نروژ می‌فرستند تا در زمان چالش تغییر اقلیم با مشکل مواجه نشوند و در صورت نیاز مورد استفاده قرار گیرند. کشاورزی حفاظتی دارند و همه چیز با تکنولوژی انجام می‌شود.

ناوگان ریلی و هوایی آن‌ها چنان رشد کرده که جاده‌ها خلوت هستند و تصادف به حداقل خودش رسیده‌است، به حدی که وقتی در سطح شهر یک تصادف منجر به مصدومیت هم اتفاق می‌افتد بارها در رسانه‌ها بازتاب داده می‌شود. البته آمارهای آن‌ها بسیار دقیق است، به این دلیل که این آمارهای دقیق پایه و مبنای تحقیقات آن‌ها محسوب می‌شوند.

هر شهر نمادی دارد و این نماد در همه فضاهای عمومی شهر، صنایع دستی، هنرها و … دیده می‌شود و از این راه هم شغل ایجاد می‌کنند.

در استرالیا مالیات‌دهنده‌ها می‌دانند پول‌هایشان کجا خرج می‌شود و همه چیز شفاف و مشخص است، در نتیجه با دل و جان این مالیات‌ها را به دولت می‌دهند.