جامعه‌شناسی » عناوین منتخب » عکس یک
کد خبر : 5149
سه شنبه - ۲۵ آبان ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۹

واکاوی دوگانه دانشگاه و باغ ابریشم

شهر با دیوار دانشگاه تمام می‌شود

سحر رنجبر | شنیدن صحبت‌هایش درباره‌ ترس‌هایی که داشته؛ تکانم می‌دهد. اینکه همیشه ترسیده‌است به دیگران بگوید خانه‌اش کجاست و در کدام محله زندگی می‌کند. او می‌گوید در مواقعی که ناچار شده‌ام آدرسم را بگویم تغییر چهره افراد و به تبع آن تغییر افکارشان نسبت به خودم، برایم بسیار آزاردهنده بوده‌است. نه تنها او، بلکه هم‌محلی‌های دیگری از او را می‌شناسم که آن‌ها نیز در رشته‌های خود دکترا گرفته‌اند و هرکدام قادر به آبادکردن شعاعی با مرکزیت خود هستند، شعاعی که می‌تواند به سمت عددی بسیار بزرگ میل‌کند. اما چه می‌شود که عده‌ای بی‌آنکه فضایی را زیست کرده‌باشند، با مردم آن فضا دیالوگ برقرار کرده‌باشند، آن‌ها را شناخته‌باشند، در بحران‌ها مرام و مسلک ساکنان آن فضا را سنجیده باشند؛ حکم به بی‌خردی و تبهکاربودنشان می‌دهند؟ خانه‌هایشان را تخریب می‌کنند؟ حق‌ مالکیت زمین‌هایشان را به رسمیت نمی‌شناسند؟ و … چرا کسی نمی‌پرسد اگر خشمی هست، اگر اعتیادی هست، اگر نابه‌سامانی هست؛ ریشه‌اش در کجاست؟ این آدم‌ها که هرکدام دارای هویت و شعور مخصوص به خود هستند چرا از جامعه و اجتماعات آن طرد می‌شوند و گاهی به باشنده‌هایی تبدیل می‌شوند که رسیدن به هیچ سطح عالی از شخصیت، فرهنگ، مهارت، تحصیلات و … معرف آن‌ها نیست جز محل سکونتشان؟ غیر از این است که در منطقه‌های بالاتر همین بزهکاری‌ها و به قول برخی افراد متمول، بی‌فرهنگی‌ها، زیر زرق‌و‌برق خانه‌ها و لباس‌ها پنهان می‌مانند و بوی گند افکار افراد ساکن آن‌جا در بوی عطرهای فرانسوی لوکس گم‌می‌شود؟ مسئله این است با همه مشکلات، تبعیض‌ها و بزهکاری‌های محله باغ ابریشم، می‌توان با مردم آنجا گفت‌و‌گو کرد، سر سفره‌هایشان با امنیت نشست و از نگاه آن‌ها شهر و آدم‌ها را دید تا بتوان فهمید ریشه این مشکلات کجاست.

نشست «واکاوی دوگانه دانشگاه و باغ ابریشم» با سخنرانی دکتر «سیاوش قلی‌پور» عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه رازی پانزدهم آبان ماه به صورت حضوری و مجازی در دانشکده ادبیات دانشگاه رازی برگزار شد. در این نشست دکتر «طهماسب علی‌پوریانی» معاون فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی، «محمد راستی‌ویس» مدیر پشتیبانی فرهنگی و اجتماعی دانشگاه، سرگرد «قدرت‌اله نوری‌تبار» کارشناس‌ارشد آسیب‌های اجتماعی معاونت اجتماعی، دکتر «حسن قاسمی» کارشناس مسئول اداره پیشگیری‌های فرهنگی معاونت اجتماعی دادگستری کل استان، «فرزاد پرگر» معاون مدیرکل اجتماعی استانداری، «محمد بلادی‌نژاد» مسئول باشگاه دانشجویان دانشگاه، «مریم سنجابی» نماینده مدیرکل امنیتی استانداری، «گلاویژ صادقی» کارشناس اجتماعی دفتر تسهیل‌گری و توسعه محلی حکمت‌آباد و باغ ابریشم و «سمانه سنجابی» مسئول کارگروه انجمن‌های مسئله‌محور باشگاه دانشجویان دانشگاه رازی به صورت حضوری شرکت داشتند که علی‌رغم دعوت از ریش‌سفیدان باغ ابریشم، آن‌ها در این جلسه حاضر نشدند.

رویکرد مطالعات حاشیه‌نشینی

طبق گفته‌های دکتر راستی‌ویس، یکی از یازده کارگروه باشگاه دانشجویان دانشگاه رازی، کارگروه انجمن‌های مسئله‌محور است که در سال گذشته، هفت مسئله از بین ۴۰ مسئله مطرح‌شده در جلسه نظارت و پشتیبانی انجمن‌های مسئله‌محور انتخاب و مصوب شدند. دوگانه دانشگاه و باغ ابریشم یکی از این هفت مسئله است که دکتر قلی‌پور و دانشجویانش «آرش شهبازیان» و «تینا لطف‌اله‌زاده» آن را بررسی کرده‌اند. این تیم با دیدی تاریخی به سرگذشت محله «سرخه‌لیژه» و «باغ ابریشم» پرداخته‌اند، مطالعات آن‌ها واکاوی زمینه‌های شکل‌گیری دوگانه باغ ابریشم و دانشگاه رازی و کاری پژوهشی- دانشجویی با روش تاریخ اجتماعی است که نحوه گردآوری داده‌های آن به صورت اسنادی انجام‌شده و شامل ۱۸ مصاحبه با بزرگان باغ ابریشم و سرخه‌لیژه است.

دکتر قلی‌پور مشکل جدی این مطالعات در ایران را، توصیفی‌بودن آن‌ها دانست و گفت: «بخشی از این مطالعات توسط مردم‌شناسان انجام‌ می‌شود که توصیفاتی سطحی هستند، بخش انجام‌شده توسط گروه جغرافیا و شهرسازی، سرانه‌ها دنبال‌می‌کنند و کالبدی هستند و بخشی هم که توسط فعالان اجتماعی، رسانه‌ای و روشنفکران انجام می‌شود؛ مسئله حاشیه‌‌نشینی را به سمت زیبایی‌شناسی‌کردن می‌برند. بیشتر این افراد به جای اینکه به طور واقعی درگیر مسئله فقر شوند؛ به نوعی آن را به عنوان یک امر بازنمایی نشان می‌دهند و در مطالعات توجهی به بافت فرهنگی، اجتماعی و همین‌طور تاریخ ندارند.» به عقیده دکتر قلی‌پور این مطالعات روند شکل‌گیری حاشیه‌نشینی را بررسی نمی‌کنند، نگاه آن‌ها از بالا به پایین است و هرگز به درون بافت اجتماعی و فرهنگی مراجعه نمی‌کنند، در حالی‌که مطالعات حاشیه‌نشینی باید تاریخی و نگاهی از پایین یعنی از دل زندگی روزمره داشته‌باشند.

او حاشینه‌نشینی در کرمانشاه را به دو بخش روستاهایی که به حاشیه تبدیل‌شده‌اند و مهاجرانی که محلات جدیدی را شکل‌داده‌اند، تقسیم کرد که در هر دو حالت به بافت تاریخی، اجتماعی و شرایط شکل‌گیری آن‌ها توجهی نشده‌است. دکتر قلی‌پور گفت: «در گذشته برنامه‌های توسعه، اصلاحات ارضی، سیاست‌های مسکن اجتماعی و انبوه‌سازی، حاشیه‌نشینی را به وجود آوردند. وقتی این دست از مطالعات تحلیلی نباشند و تنها بهره‌وری و اثربخشی این مطالعات در نظر گرفته‌شود؛ نتیجه آن رسیدن از نقطه a به نقطه b است بدون اینکه توجه شود این مطالعات چه وجه نامناسبی داشته‌اند و چه مشکلات و آسیب‌هایی را به وجود آورده‌اند.»

 آنچه بر سرخه‌لیژه و باغ ابریشم گذشته‌است

به نظر دکتر قلی‌پور، «سرخه‌لیژه» به اندازه باغ‌ ابریشم در این بحث اهمیت دارد. به گفته او: «همسایگی دانشگاه با باغ ابریشم حدود ۷۰۰ متر و با سرخه‌لیژه کمتر از ۶۰۰ متر است که هر دو محله در گذشته جزو بلوک «وسطام» محسوب می‌شدند. این بلوک در دوره قاجار از محله «گاوبنده» تا «حاجی‌آباد» ادامه‌داشت و از مایملک خانواده وکیل‌الدوله‌ها بود. نهر آب این منطقه از طاق‌بستان می‌‌آمد و با عبور از باغات باغ ابریشم یک شاخه‌اش به سمت سرخه‌لیژه و شاخه دیگرش به گاوبنده می‌رفت. در مجاورت این نهر هم ایل «پایروند» متشکل از هفت خاندان سکونت داشتند که ییلاق آن‌ها در «پراو» و قشلاقشان در «قلعه‌سبزی» و «قصر‌شیرین» بود. به دلیل ارتباط بین پایروند و بلوک وسطام و همین‌طور قرارگرفتن سرخه‌لیژه در وسط این بلوک، آن‌ها به لحاظ اقتصادی می‌توانستند مشکلات خود را حل کنند. کار اهالی سرخه‌لیژه دامداری، دامپروری و پروررش کرم ابریشم بود که بخشی از پیله و نخ ابریشم صادرشده به کشور فرانسه از طریق بازار کرمانشاه، از این منطقه تأمین می‌شد.»

دکتر قلی‌پور به دو بحث اقتصاد دهه۳۰ و ۴۰ و همین‌طور اصلاحات ارضی پرداخت و گفت: «در بحث اقتصاد دهه ۳۰ و ۴۰، بعد از کودتای ۲۸ مرداد، دولت امریکا ۱۴۴ میلیون دلار به دولت ایران پرداخت کرد و از آن زمان به بعد، نفت به بخشی از اقتصاد ایران تبدیل و نقطه آغاز بسیاری از مسائل شد. در دهه ۳۰، ۴۰، ۵۰ کشاورزی به هیچ‌وجه در الویت برنامه‌های ایران نبود. نتیجه سیاست‌های اقتصادی در ایران در این دوره، کم‌اهمیت جلوه‌دادن کشاورزی، فقیرسازی جامعه و رشد نابرابری در کشور بود. ملازم با این مسئله، پدیده‌ای به نام اصلاحات ارضی در سال ۴۱ شروع و بعد از سه مرحله در سال ۴۹ تمام شد. آن زمان بخش زیادی از املاک منطقه وسطام به خانواده «پالیزی» یعنی یکی از دختران خانوده وکیل‌الدوله و بخشی هم به نسق‌داران باغ ابریشم و سرخه‌لیژه رسید. از اتفاقات مهم اصلاحات ارضی این بود که به خوش‌نشین‌ها زمین تعلق نگرفت، بنابرین روستا را ترک‌کردند و به سمت شهر آمدند. کسانی هم که زمین گرفته‌بودند آن‌ها را به بزرگ مالکان فروختند و شهرنشین شدند. اتفاق مهم دیگر واردات بی‌رویه محصولات کشاورزی بود که سبب شد کشاورزی در ایران از رونق بیفتد و کم‌اهمیت شود.»

به عقیده دکتر قلی‌پور اتفاق مهم دیگر در دوره اصلاحات ارضی این بود که در ۱۳۵۱ ارتش تمام روستاهای پایروند را خرید و آن‌ها با جمعیت ۱۷۰۰ نفر به دلیل ارتباط فرهنگی و اجتماعی به «نوکان»، سرخه‌لیژه، «ده‌پهن» و باغ ابریشم به این مناطق کوچ کردند. دکتر قلی‌پور به این نکته اشاره کرد که مبلغ پرداختی ارتش بابت این زمین‌ها، به مراتب کم‌تر از قیمت واقعی آن‌ها بود. بعد از وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، غالب این افراد به روستاهای خود بازگشتند ولی در حوالی سال ۱۳۶۶ به شهر بازگردانده شدند.

او گفت: «بعد از این دوره، در قسمت شمالی کرمانشاه، بنگاه‌های اقتصادی، ساختمان‌های خدماتی و تولیدی متعدد، کوی کارمندان نفت، آبادانی مسکن، کارخانه آرد، کارخانه خانه‌های پیش‌ساخته، دانشگاه رازی و … و همین‌طور سه جاده مهم بلوار طاق‌بستان و جاده‌های قدیم و جدید طاق‌بستان-سنندج ساخته شد. به دلیل شکل‌گیری تأسیسات بسیار، دولت برای کار روزمزد به نیروی کار نیاز داشت که می‌توان گفت یکی از ویژگی‌های اصلاحات ارضی، رها‌کردن نیروی کار از زمین بود. بنابراین سرخه‌لیژه به دلیل پایین‌بودن قیمت زمین و فراوانی آب، جاذب چنین مردمی شد و روستاییان و پایروندی‌ها که تنها مهارتِ‌شان کشاورزی بود و زمین‌هایشان به قیمت بسیار ارزان توسط نهادها خریده‌شده‌بودند؛ به سمت این منطقه آمدند و بنای حاشیه‌نشینی گذاشته‌شد.»

دکتر قلی‌پور به قانون لغو مالکیت اراضی موات در سال ۱۳۵۸ اشاره کرد که طبق این قانون، تمام اراضی موات، جهت ساخت مسکن و سازمان‌های اداری و خدماتی به شهرداری واگذار می‌شدند و سازمان مسکن و شهرسازی در قبال این ساختمان‌ها قیمت تعیین می‌کرد. بنابراین این زمین‌ها را برای کارهای تولیدی و کارخانه‌جات و سازمان‌های دولتی به شرکت‌های تعاونی مسکن که بازوی مسکن و شهرسازی بودند؛ داده می‌شد. دکتر قلی‌پور برنامه توسعه اول جمهوری اسلامی را به دلیل گنجاندن بحث آمایش سرزمین در آن مترقی دانست، به این معنا که تلاش می‌شد جمعیت کشور به شیوه متوازنی در جغرافیای سرزمینی پراکنده‌شود. او گفت: «در این راستا دولت سعی کرد به عمران شهرهای کوچک توجه‌کنند تا مرکز‌زدایی شود و سعی‌کرد دخالت زیادی در ساخت مسکن نداشته‌باشد که این نوعی واگذاری به مردم و سازندگان بود. اما تعاونی‌های مسکن زمین‌ها را در متراژ۱۸۰ تا ۲۳۰ متر تقسیم کردند و طبق آمار، ۸۳ درصد منازل کرمانشاه زیر ۱۵۰ متر بودند. بنابراین این برنامه‌ها نتوانستند هدف خود یعنی واگذاری مسکن عمومی به فرودستان را محقق کنند و در نهایت ساخت تورم‌زا، نظام بودجه‌ریزی و قانون‌زدایی از امر اقتصادی، اجازه خانه‌دارشدن را به بسیاری از افراد نداد.»

به گفته دکتر قلی‌پور در دهه ۶۰ زمین‌های حدفاصل «چم‌بشیر» در شرق، «آناهیتا» در غرب، سرخه‌لیژه در شمال و جاده جدید در جنوب برای بافت مسکونی واگذار شد و صاحبان زمین و اهالی سرخه‌لیژه زمین‌هایشان را به قیمت متری شش تومان (مصاحبه با سالمندان سرخه‌لیژه) فروختند و با متری هزار تومان دو قطعه مسکونی از تعاونی مسکن خریدند. قرار بود از طرف تعاونی به آن‌ها زمین‌های تجاری داده‌شود اما این اتفاق برای همه رخ نداد و افراد غیرمالک یعنی مهاجران روستایی و فقرای شهری، توانایی خرید قطعات تفکیک‌شده را نداشتند.

او گفت: «مردم سرخه‌لیژه از آن زمان تاکنون با دانشگاه علوم پزشکی بر سر مالکیت بخشی از زمین‌های شهرک و اطراف آن درگیری دارند. هر دو ادعای مالکیت دارند به همین خاطر دانشگاه علوم پزشکی برخی حرکات تمایزساز مانند بلوک‌گذاری و بلند‌مرتبه‌سازی را انجام داده‌است که محدود‌کننده فضای شهری در محله سرخه‌لیژه هستند. سال ۹۶ کوچه زنبق که محل عبور و مرور اهالی سرخه‌لیژه بود و همین‌طور حدفاصل بین دانشگاه رازی و علوم پزشکی که محل عبور و مرور احشام بود؛ مسدود شد. علاوه بر این‌ها، کوهپایه این منطقه فنس‌کشی‌شد و اهالی مراتع خود را از دست دادند. طبق ادعای اهالی سرخه‌لیژه و باغ ابریشم، دانشگاه رازی چندین متر بَرِ خیابان و مقداری در ضلع جنوبی پیش‌روی داشته‌است. بنابراین با مباحث مطرح‌شده می‌توان گفت که اهالی سرخه‌لیژه و باغ ابریشم از تغییرات صدسال اخیر ناراضی هستند. آن‌ها بر این باورند که مالکیت بر منطقه آبا و اجدادی خود را از دست داده‌اند.»

دکتر قلی‌پور با بیان اینکه محلات حاشیه‌نشین یکدست نیستند و نسخه واحدی برای مواجه و تعامل با آن‌ها وجود ندارد؛ گفت: «محلاتی مانند سرخه‌لیژه، باغ ابریشم، «مرادحاصل»، «چغاگلان»، «چغاکبود»، «باغ نی»، «چغامیرزا» و … که روستاهای قدیمی دشت کرمانشاه هستند برخلاف محلاتی که به طور کامل مهاجر هستند، معارضات ملکی دارند. به نظر می‌رسد روند طولانی مدت و چند مرحله‌ای برای هر نوع مداخله در این محلات اجتناب‌ناپذیر است.

او مسیر اول مواجهه را گفت‌وگو دانست و برای آن دو ملاحظه یعنی نگاه برابرگرایانه و مبتنی بر تفاهم جهت حل و فصل برخی مناقشات و همین‌طور تلقی گسترده و فراگیر از گفت‌وگو نظیر مذاکره، برگزاری همایش، نشست و برساخت موضوع را در نظر گرفت. دکتر قلی‌پور رفع کدورت‌ها، حل معارضات ملکی، ضرورت توجه به آینده و برنامه‌های توسعه شهری را به عنوان مقدمات این گفت‌وگو تعریف کرد تا ساکنان این محلات نیز همسو با طرح‌های همه‌شمول قرار گیرند. به عقیده او این مسیر دشوار است زیرا به دلایل توسعه شهری از دهه ۴۰ تاکنون بی‌اعتمادی در میان این شهروندان شکل‌گرفته و دست‌یابی به تفاهم نیازمند سپری‌شدن زمان و همدلی بیشتری است. دکتر قلی‌پور مسیر دوم را به تفاهم در مرحله قبل منوط دانست و گفت: «در صورت مثبت‌بودن چنین روندی، رصد وضع موجود در شاخص‌های مختلف کالبدی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و بهداشتی هدف اصلی است. معاونت اجتماعی استانداری از طریق «دفتر تسهیل‌گری» این مهم را انجام داده‌اند و اطلاعات مبسوط و خوبی را تهیه و تدوین کرده‌اند که راهگشا است.»

او مرحله آخر را مواجهه حکمرانیِ محلی با مقوله حاشیه‌نشینی عنوان کرد. اینکه چه برنامه‌ای دارند؟ آیا در دستور کار قرار دارد یا نه؟ آیا این مواجهه در درون یک برنامه کلی‌تر مانند برنامه‌ریزی فرهنگی و شهر خلاق قرار دارد یا به صورت بخشی و جداگانه انجام خواهد‌گرفت؟ با مشخص‌شدن این نوع مواضع، پارادایم نظری مداخله چه خواهد بود؟ آیا رویکرد مشارکتی مد نظر است یا رویکرد توانمند‌سازی؟ مداخله از بالا و آمرانه لازم است یا مداخله از پایین و … .

تفاوت دیدگاه‌ها در ارتباط دانشگاه و محله باغ ابریشم

پرگر با اینکه توجه به تاریخ برای هر‌گونه مداخله را ضروری دانست؛ گفت: «موضوع جلسه را متوجه‌نشده‌ام، زیرا در این جلسه ارتباط بین دانشگاه و باغ ابریشم، نوع این ارتباط از لحاظ یه طرفه یا دوسویه بودن آن، تأثیرات دانشگاه بر باغ ابریشم و برعکس و اینکه در کل به دنبال چه هستیم مشخص نشده‌است.» او با نام‌بردن از آسیب‌های اجتماعی و فرهنگی محله باغ ابریشم گفت: «انتظار داشتم در این جلسه دانشگاه پیشنهادات خود را برای حل این مشکلات بیان کند.» دکتر علی‌پوریانی و سنجابی نیز همین نظر را داشتند و تجویز برای حل این مشکلات را ضروری دانستند در حالی‌که دکتر قلی‌پور گشتن به دنبال راهکار پیش از فهم مسئله را عادت نادرست مسئولان دانست. او گفت: «برخی فکر می‌کنند که با مداخلات کالبدی و شیک و لوکس‌کردن ظواهر می‌توان راه به جایی برد اما واقعیت این است که با این کار جمعیت بومی جابه‌جا می‌شوند و افراد برخوردارتر جایگزین می‌شوند که به آن «اعیانی‌سازی» می‌گویند و تغییری در رفاه و وضعیت زندگی افراد بومی ایجاد نمی‌شود جز این که زحمت جابه‌جایی به آن‌ها تحمیل می‌شود.»

شهبازیان نیز با تأیید صحبت‌های دکتر قلی‌پور گفت: «در این گزارش قرار نیست راه‌حلی ارائه شود، هدف تعریف مسئله است چرا که تعریف درست مسئله راهکار را در دل خود دارد. وقتی فقر به شکل کلان در حال گسترش است؛ راه‌حل‌های جزیره‌ای و کوتاه‌مدت مانند اعیانی‌کردن محله تنها پنهان‌کردن مسئله اصلی است. هدف این پژوهش تعریف مسئله و دعوت شما برای ارائه راه‌حل‌های بنیادین است.»

دکتر علی‌پوریانی همچنین به این مسئله اشاره کرد که تناسبی زیرساختی با دانشگاه‌های دیگر و محل قرار‌گیری آن‌ها وجود دارد ولی این امر برای دانشگاه رازی اتفاق نیفتاده‌است و افراد در مواجه اول با محل دانشگاه تصورشان از دانشگاه خراب می‌شود. او گفت: «لازم است ادارات و سازمان‌ها از جمله نیروی انتظامی جهت دایر‌کردن پاسگاه، اداره ارشاد جهت تأسیس کتابخانه و … فعال شوند و دانشگاه برای پرداخت هزینه‌ها، نیروی انسانی، مطالعات و … در جهت تحقق این موارد آمادگی خود را اعلام می‌کند.»

سرگرد نوری‌تبار و دکتر قاسمی آسیب‌های این دو محله را نام‌بردند و تلاش برای کاهش آن‌ها را ضروری دانستند. سرگرد نوری‌تبار این دو محله را جایگاه مجرمین و تهدیدی برای دانشگاه دانست و دکتر قاسمی نیز با اشاره به آمار دادگستری گفت: «بیشتر مجرمان جرائم خشن، ساکن این دو محله هستند که دادگستری طرح‌هایی برای سالم‌سازی و کنترل محیط‌های دانشگاه ارائه داده و همین‌طور دیده‌بان‌هایی مردمی را در محله مستقر کرده تا جرائم این محلات را به دادگستری گزارش ‌دهند.» همچنین هر دو نفر بر لزوم گفت‌وگو با ریش‌سفیدان باغ ابریشم تأکید کردند.» شهبازیان در واکنش به صحبت‌های سرگرد نوری‌تبار، استفاده از ترکیب «جایگاه مجرمین» برای این محله‌ها را نادرست دانست و گفت: «خشن‌ترین جرائم اختلاس، باندبازی و رانت‌خواری هستند که قربانیان بیشتری می‌گیرد و اغلب در مناطق مرفه‌نشین اتفاق می‌افتد.»

دکتر قلی‌پور هم‌راستا با شهبازیان، با بیان اینکه شما نگران آبروی دانشگاه هستید گفت: «نگاه من با شماها فرق دارد، حرف من این است که رنج این آدم‌ها را بشناسیم. بررسی کنیم چرا در یک فضای محصور قرار گرفته‌اند؟ چرا سازمان‌ها و ادارات به این محله‌ها و ساکنان آن‌ها نگاه از بالا به پایین دارند؟ این افراد خشمگین، مالک این زمین‌ها و زارع آن‌ها بودند، در نتیجه رویکرد مواجه ما مهم است و باید با‌احتیاط اقدام کنیم. آن‌ها هر مواجهه‌ای را به‌عنوان یک مداخله می‌دانند و نسبت به این مداخله واکنش منفی می‌دهند، به همین دلیل بزرگان آن‌ها امروز در جلسه حاضر نشده‌اند. آن‌ها نگاه مثبتی به تکنوکرات‌ها ندارند و تا دسترسی به تفاهم نیم‌بند راه درازی در پیش است.»

بلادی‌نژاد با بیان اینکه تمام کمک‌های خیریه دانشگاه رازی در چند سال اخیر به باغ ابریشم معطوف شده‌است از تولید مستندی با عنوان «دیوار ابریشم» در مورد مشکلات باغ ابریشم و دانشگاه از دید اهالی آن‌جا خبر داد که طی سه ماه و با مدت زمان ۵۵ دقیقه توسط باشگاه دانشجویان دانشگاه رازی ساخته شده‌است. او گفت: «این مستند حرف دل مردم باغ ابریشم است که با خشم و بغض نسبت به دانشگاه حرف می‌زنند اما تاکنون نتوانسته است اجازه پخش عمومی بگیرد. او در ادامه گفت: «اوضاع دانشگاه رازی بهتر از باغ ابریشم نیست. دانشگاه در ظاهر روشنفکری‌اش بسیاری از خط قرمزها را شکسته که این خط قرمزها در محله باغ ابریشم حرمت دارند. تبعیض و اعمال قدرت‌ها باعث خشم این مردم شده چرا که می‌بینند خیابان در سمت دانشگاه سنگ‌فرش است در حالی‌که آن طرف حتی آسفالت هم ندارند و این در حالی‌است که عبورومرور در طرف مقابل دانشگاه چند برابر است. آن‌ها می‌گویند با پیش‌روی دانشگاه رازی، خیابان به گذرگاه تبدیل شده و برای اهالی این دو محله شهر با دیوار دانشگاه تمام می‌شود.» او معتقد است انسان محور‌شدن این محله‌ها در کاهش آسیب‌های اجتماعی آن‌ها موثر است. بلادی‌نژاد با اشاره به بی‌محتوا‌بودن جلسات توانمند‌سازی باغ ابریشم در فرمانداری و دیگر ادارات گفت: «نظام گزارش‌دادن در سازمان‌های دولتی و نگاه ما به محله باغ ابریشم اشتباه است. لازم است مستند «دیوار ابریشم» توسط مدیران اجرایی دیده‌شود.»

به عقیده دکتر قلی‌پور ما برای بررسی و تعریف هر پدیده و ارائه راهکارهایی برای آن، فهم متفاوتی خواهیم‌داشت. او گفت: « در بیشتر کشورها ۸۰ درصد اقدام برای حل یک مسئله را صرف درک و فهم آن مسئله می‌کنند؛ مسئله سرخه‌لیژه و باغ ابریشم هم از این قاعده مستثنی نیستند و در صورت عدم‌فهم مسئله ممکن است مداخله نتیجه عکس داشته‌باشد. بین دانشگاه و باغ ابریشم کنش ارتباطی صورت نمی‌گیرد و راه‌حل این مشکل ورود هر دو طرف به فضای مفاهمه و گفت‌وگو با هم است. دانشگاه باید از خود بزرگ‌بینی دست بردارد و از بالا به این محله‌ها نگاه نکند. آن‌ها در درگیری با جهان افرادی خردمند و نگاه واقعی و پرکتیکال به زیست خویش دارند و نگاه تکنیکی و صوری متخصصین را برنمی‌تابند.»