عناوین منتخب
کد خبر : 4906
دوشنبه - ۱۲ مهر ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۸

ششمین نشست کتابخوانی معاونت فرهنگی اجتماعی برگزار شد

دو قرن سکوت

الهام کرمی | ششمین نشست از سلسله‌نشست‌های کتابخوانی معاونت فرهنگی اجتماعی دانشگاه رازی، روز سه‌شنبه ۳۰ شهریورماه سال جاری به‌صورت مجازی برگزار شد. در این نشست، دکتر «خلیل بیگ‌زاده»؛ عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی، کتاب «دو قرن سکوت»، تألیف «عبدالحسین زرین‌کوب» را معرّفی و نقد کرد. متن این جلسه در ادامه آمده است.

معرفی معیارهای نقد «متن» و «فرامتن» و نظریه «تاریخ‌گرایی نوین»

دکتر بیگ‌زاده در ابتدا ضمن اشاره به دو واژه کلیدی «متن» و «فرامتن» به‌عنوان معیارهای نقد متن در حوزه ادبیات، بحث خود را با این پرسش آغاز کرد که «اگر کتاب دو قرن سکوت تاریخ‌نگاری است، چه ارتباطی با ادبیات دارد؟». او در پاسخ به این پرسش گفت: «هر متنی که به‌گونه‌ای رخدادی را روایت کند، متن ادبی محسوب می‌شود و دیگر امروز ما در حوزه شناخت‌شناسی متون چندان به نوع متن پایبند نیستیم، بلکه ساختار روایی متن براساس رمزگانه‌های مشخص موجود در متن ما را هدایت می‌کند تا ازمنظر نقد ادبی و نقد متن آن را قضاوت کنیم. هرگاه بخواهیم متن را براساس خودِ متن و ساختار آن قضاوت کنیم از «نشانه‌شناسی» یعنی از مجموعه رمزگانه‌های موجود در متن کمک می‌گیریم. ازطرف‌دیگر، «فرامتن» را درنظر می‌گیریم که موقعیت و عناصری مانند موقعیت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، هویت ملی و دینی هستند که می‌توانند در تشکیل یک متن مؤثر باشند، اما از شاخص‌های متن به‌حساب نمی‌آیند.»

او افزود: «وقتی می‌خواهیم درباره بافت متنی و فرامتنی کتاب دو قرن سکوت قضاوت کنیم، باید به مقوله جدید «تاریخ‌گرایی نوین» نیز توجه کنیم که طبق این نظریه ما در «تاریخ‌گرایی» و «تاریخ‌نگاری» چیزی به نام تاریخ گذشته و تاریخ اکنون نداریم و هرگاه درباره تاریخ به قضاوت می‌نشینیم، حوزه‌های نشانه‌شناسی و گفتمان تاریخ را تحت عنوان «تاریخ معاصر» تعریف می‌کنند. چون، وقتی ازنظر «دریافت مخاطب» یا نظریه «افق انتظار» با متنی برخورد می‌کنیم، خواه‌وناخواه این متن را براساس داشته‌های ذهنی کنونی خودمان قضاوت‌ می‌کنیم اگرچه روایت آن به دوره معاصر و رخداد آن به قرن‌های گذشته برگردد. لذا، نقد «تاریخ‌گرایانه نوین» عمدتاً به موضوع «قدرت» و «گفتمان» توجه می‌کند که کتاب «دو قرن سکوت» با تکیه بر این دو موضوع در یک فضای ایدئولوژیک به‌وجود آمده‌است. درواقع، وقتی رخدادی روایت می‌شود، مسئله «روایت‌شنو» ازمنظر «افق انتظار» برای ما مهم است. برای‌مثال، ممکن است مسئله سیطره اعراب بر ایران و شکست امپراتوری ساسانی به دست آن‌ها، بر اساس آنچه ما امروز قضاوت می‌کنیم رخ نداده‌باشد، چون ممکن است در آنجا مسائل گوناگونی دست‌به‌دست هم داده‌باشند و این رخداد را رقم زده‌باشند. اما قضاوت امروز ما درباره رخدادهای کتاب دو قرن سکوت، از عمر ۱۴۰۰ ساله اسلام، تعامل بین ما و اعراب و برداشت امروز ما از اسلام نتیجه می‌گیرد و حتّی هنگام قضاوت، روایت استاد زرین‌کوب و آن رخدادها را درنظر نمی‌گیریم.»

«جزمیت» و «تساهل» از دید استاد زرین‌کوب در «دو قرن سکوت» و «کارنامه اسلام»

این استاد دانشگاه در ادامه با بیان این که برای قضاوت درباره «دو قرن سکوت» باید «کارنامه اسلام» زرین‌کوب را هم دید، گفت: نگاه نویسنده در دهه ۳۰ در دو قرن سکوت به‌نوعی مبتنی بر «جزمیت‌گرایی» اعراب است که طبق آن اعراب به زور سرنیزه اسلام را به ایرانیان قبولاندند. اما، نگاه ایشان در دهه ۵۰ در «کارنامه اسلام» مبتنی‌بر تساهل بین ایران و اسلام است. البته، در دو قرن سکوت بیشتر مسئله حمله اعراب به ایران و نگاه جزمیت‌گرایی آن‌ها ‌به ایرانیان منهای اسلام مطرح است، چون در آن قرون اولیه خودِ اعراب از اسلام شناخت چندانی نداشتند، بنابراین، نگاه اعراب به ایرانیان به‌ویژه در دوره بنی‌امیه نگاه خلفا به موالی بوده‌است، یعنی آن‌ها ایرانیان را نوکران و کنیزان خود می‌دانستند. اما در «کارنامه اسلام» نگاه نویسنده به «اسلام» است که دینِ جهانی است و جایگزین آیین زردشت شد و ایرانیان به آن گرویدند. البته، پشتوانه تساهل بین ایران و اسلام، فرهنگ ایرانی است، چون اسلام که دین جهانیان بود، به همه اقوام عرضه شد ولی ایرانیان بهتر از هر قوم دیگری در پژواک و معرفی آن به جهانیان اثرگذار بودند. نگاه و فرهنگ قوم ایرانی‌ درباره جزمیت و تساهل در این بیت حافظ خلاصه شده‌است: «آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا.» این مقوله «مدارا» در فرهنگ ایرانی فقط منحصر به صدر اسلام نیست؛ در جنگ تحمیلی هم ایرانیان برخلاف دشمن اهل مدارا با اسرای آنان بودند.

نقد استاد مطهری بر نگاه جزمیت‌گرایی زرین‌کوب در دو قرن سکوت و نقد عنوان کتاب

دکتر بیگ‌زاده همچنین به نقد استاد مطهری درباره نگاه جزمیت‌گرایی زرین‌کوب در دو قرن سکوت که در مقدمه همین کتاب آمده، اشاره کرد و گفت: «به‌اعتقاد استاد مطهری نوع نگاه نویسنده به غلبه اعراب بر ایران و ظهور اسلام به‌گونه‌ای است که گویی اسلام به‌ زور سرنیزه به ایرانیان قبولانده‌ شده‌ و آن پشتوانه فرهنگی و فکری ایرانیان در پذیرش اسلام کارساز نبوده‌است. مطهری همچنین عنوان کتاب «دو قرن سکوت» را در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» به نقد کشیده و می‌نویسد: عجبا! می‌گویند «در طی این دو قرن زبان ایرانی خاموشی گزیده بود و ایرانی سخن خویش جزء بر زبان شمشیر نمی‌گفت!» من حقیقتاً معنی این سخن را نمی‌فهمم، آیا زبان علمی زبان نیست؟! آیا زبان ادبی زبان نیست؟! آیا شاهکار ادبی «سیبویه» که در فن خود هم‌طراز «المجسطی بطلمیوس» و «منطق ارسطو» در فن شعر خودشان، به‌شمار می‌رود در این دو قرن آفریده نشده‌است؟! درواقع، مطهری معتقد است که اگرچه در دوقرن اولیه اسلامی، عرب‌ها بر ایرانیان غلبه و کاخ‌های مدائن و تیسفون را ویران کردند، وقتی اسلام به‌عنوان آیینی تازه، جهان‌شمول و جهان‌وطنی به ایرانیان عرضه شد، آنان بیش از دیگر ملت‌ها با این آیین آشنا شدند و این ایرانیان بودند که در حوزه‌های گوناگون شاهکارهای علمی و زبانی ارزشمندی خلق کردند. به‌نظرم این سخن سخن درستی است، چون اگر ما امروز آثار دانشمندان ایرانی و آثار چاپ‌شده به زبان عربی را از اسلام بازپس بگیریم، غیر از«قرآن» و «نهج‌البلاغه» کتابی برای آن‌ها باقی نمی‌ماند که براین‌اساس ایرانیان بیشترین سهم را در معرفی، ترویج و تبلیغ اسلام به ملت‌ها دارند. درباره انتخاب عنوان «دو قرن سکوت» باید گفت که زرین‌کوب برآنست که کتاب دو قرن سکوت را ازمنظر اینکه ما در حوزه توسعه زبان و ادب ایرانی دچار رکود شده‌ایم، ببیند و ما باید این حرف را نیز از ایشان بپذیریم. چون او استاد ادبیات فارسی بوده‌ و ازاین‌محل به حوزه تاریخ، فلسفه و دیگر علوم انسانی روی آورده‌است که به‌نظرم وقتی زرین‌کوب اسم کتاب را دو قرن سکوت گذاشته، منظورش از دو قرن سکوت، دو قرن تعطیلی «ادب ایرانی» در حوزه نویسندگی و شاعری است.»

او ادامه داد: «باید بگویم که در مقدمه چاپ دوم «دو قرن سکوت» در سال ۱۳۳۶، خودِ استاد زرین‌کوب به‌نوعی یک اعتراف‌نامه درباره رویکرد جزمیت‌گرایی اعراب نوشته و اذعان می‌کند که این کتاب در چاپ اول مبتنی بر حقیقت کامل نبوده و برخی از قسمت‌های آن نارسا بوده‌است. ایشان در چاپ دوم پس از دیدن منابع بیشتر اشکالات کتاب را اصلاح می‌کند که این کار شش سال یعنی از ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۶ طول می‌کشد. ایشان همچنین در چاپ دوم به پرسش‌هایی پرداخته که در چاپ اول پاسخی به آن‌ها نداده‌است، مثلاً «سبب سقوط و شکست ساسانیان چه بود؟» خب! استاد در کارنامه اسلام و البته در همین متن به این نکته اشاره می‌کند که در دستگاه حکومت ساسانی انواع فساد مالی ظهور پیدا کرده‌است، طوری که دیگر ایرانیان پشتیبانان دل‌محکمی برای ساسانیان نبودند و با حمله اعرابی که چندان آشنایی با زمینه‌های نظامی نداشتند، ایرانیان به‌آسانی حکومت ساسانیان را رها کرده و این امپراتوری بزرگ مغلوب می‌شود. همچنین، پرسش دیگری که زرین‌کوب در چاپ دوم مطرح می‌کند به عنوان کتاب برمی‌گردد و آن این است که «چه سبب داشت که زبان فارسی چون گمشده‌ای ناپیدا وبی‌نشان بماند؟!» درواقع، اینجا زرین‌کوب خودش اعتراف کرده‌است که بله! ما شاهد آفرینش آثاری در حوزه فکری و فرهنگی ایرانیان مبتنی‌بر آموزه‌های دینی بودیم، اگرچه شاعران و نویسندگان برجسته‌ای در این دوره ظهور نکردند. البته، باید گفت که اولین اشعاری که از شاعران قرن اول و دوم به ما رسیده بسیار کم است یا آثارشان از بین رفته یا تاریخ حیات‌شان به اوایل قرن سوم هجری برمی‌گردد و بعید نیست که استاد زرین‌کوب مسئله دو قرن سکوت را ازاین‌منظر دیده باشد.

استاد زرین‌کوب این پرسش را مطرح می‌کند که «برای چه نام این کتاب را که سرگذشت دو قرن از پرماجراترین ادوار تاریخ ایران است، دو قرن سکوت گذاشته‌ام و نه دو قرن آشوب وغوغا؟ مگر نه اینکه در طی این دو قرن زبان ایرانی خاموشی گزیده بود و سخن خویش جزء بر زبان شمشیر نمی‌گفت؟» و سپس چنین پاسخ می‌دهد که «نمی‌دانم و باز بر سر سخن خویش هستم که نویسنده تاریخ هم از وقتی که موضوع‌ کار خویش را انتخاب می‌کند از بی‌طرفی که لازمه حقیقت‌جویی است، خارج شده‌است. لیکن این مایه عدول از حقیقت را خواننده می‌تواند بخشود. من نیز اگر بیش‌ازاین از حقیقت تجاوز نکرده باشم، خرسندم.» دکتر بیگ‌زاده بر همین اساس گفت: «لذا، ایشان اعتراف کرده که خودش بخشی از تاریخ است و وقتی که نویسنده خودش بخشی از تاریخ است، طبیعی است که دچار تعصب می‌شود، یعنی اینجا ما نباید استاد زرین‌کوب را از زاویه تعصب ببینیم، چرا؟ چون خودش بخشی از این تاریخ است و به‌عنوان نگارنده تاریخ و نه دانای کل ایفای نقش می‌کند، یعنی خودش در متن رخداد هست و رخدادی را روایت می‌کند که خودش بخشی از آن است. اگرچه مثلاً زرین‌کوب در دوره معاصر می‌زیسته، به‎هرحال یک ایرانی است و ایشان این کتاب را در روزگاری نگاشته که مسئله تکیه بر ایران باستان در اندیشه‌های دوره پهلوی اول و اوایل پهلوی دوم ملاک عمل بوده است و طبیعی است نویسنده‌ای مانند زرین‌کوب که تعصب ایرانی داشته، تحت تأثیر قرار بگیرد و خودش هم اعتراف کرده و می‌گوید: «من هر آنچه خوب، پسندیده و اهورایی بود، ایرانی می‌دانستم و هرآنچه اهریمنی و ناپسند و تاریک بود، ناایرانی می‌دانستم. براین‌اساس دیگر یا سفید می‌دیدم یا سیاه، من چیزی را خاکستری ندیدم.» البته، به‌‌نظر می‌رسد که براساس آن رمزگانه‌هایی که در متن وجود دارد این قضاوت زرین‌کوب شاید یک اعتراف سخت‌گیرانه است که به خودش داشته و نباید این‌طور خودش را برای پرداختن به این الفاظ محکوم می‌کرد.»

بررسی چگونگی اسلام‌پذیری ایرانیان با استفاده از رمزگانه‌ متن و فرامتن

این عضو هیئت علمی همچنین هر دو نگاه مطهری و زرین‌کوب را درباره اسلام‌پذیری ایرانیان و بحث جزمیت‌گرایی تأمل‌برانگیز دانست و گفت: «می‌خواهم براساس زمینه‌های نشانه‌شناسی و گفتمان، قدری قضاوت استاد مطهری و استاد زرین‌کوب را تعدیل کنم و راه میانه‌ای میان «دو قرن سکوت»، «کارنامه اسلام» و «خدمات متقابل ایران و اسلام» ببینم. براین‌اساس کتاب دو قرن سکوت که در ۱۳۳۰ چاپ شده، تاریخ حمله اعراب به ایران است و بعد اسلام‌پذیری ایرانیان مطرح می‌شود که این اسلام‌گرایی، یا با نگاه جزمیت‌گرایانه مبتنی‌بر قومیت برتر اعراب یا مبتنی‌بر نگاه تساهلی و فرهنگ‌پذیری ایرانیان بوده‌است. در متن کتاب، هم نشانه‌هایی وجود دارد که نشانه جزمیت اعراب برای قبولاندن اسلام به ایرانیان هست، هم نشانه‌هایی از اسلام‌پذیری ایرانیان مبتنی‌بر آن نگاه جهان‌وطنی که اسلام به انسان دارد که ازاین‌زاویه ایرانیان اسلام را پذیرفته‌اند. برای‌مثال، «سلمان فارسی» که از آیین زردشت بیرون رفت اول به آیین ترسا گروید، ولی وقتی که اسلام آمد، آن را پذیرفت و نزد پیامبر (ص) جایگاه «سلمان منّا اهل‌البیت» را یافت. به‌عنوان نمونه، در کتاب دو قرن سکوت می‌خوانیم: «درست در همین روزگاران که ضعف معنوی و روحانی، نیروی ظاهری و جسمانی دولت ساسانی را از درون می‌خورد و می‌کاست، نیروی معنوی بزرگ و بالنده از درون ریگ‌زارهای فقر و هولناک بیابان عرب پدید آمد.» مشخص است که استاد زرین‌کوب خودش اعتراف می‌کند که ایرانیان ازقِبَل اسلام تسلیم غلبه اعراب شدند، نه اینکه قومیت عرب آنان را به اسلام‌پذیری مجبور کرده باشد. یعنی، عواملی مانند ضعف معنوی و روحانی دستگاه حکومت ساسانی و فرهنگ، معنویت‌گرایی و بالندگی ایرانیان باعث شده که آنان در ناخودآگاه ذهنی خودشان برای پذیرش آیینی جدید تلاش کنند. در جای دیگری از کتاب آمده است: «پیام تازه‌ای که محمد (ص) خود را حامل آن می‌دانست همه جهان را به برابری، نیکی و برادری می‌خواند و از شرک و نفاق و جور و بیداد نهی می‌کرد، نه [فقط] همان اعراب [را] که زندگی‌شان یکسره در جور و تطاول و شرک و فساد می‌گذشت.» اینجا زرین‌کوب بین اسلام و عرب فاصله ایجاد می‌کند و ما ایرانیان نه‌تنها ۱۴۰۰ سال پیش، بلکه امروز هم معتقدیم که بین اسلام و عرب از زمین تا آسمان فاصله است. امروز حکومت‌های عرب که خود را داعیه‌دار اسلام می‌دانند، با آموزه‌های دین مبین اسلام فاصله زیادی دارند، براین اساس همین دو جمله کافی است که ما قبول کنیم که استاد زرین‌کوب فاصله بین اسلام و عرب را تشخیص می‌داده‌است.»

نشانه‌شناسی شخصیت‌ها

سپس دکتر بیگ‌زاده با اشاره به شخصیت‌هایی مانند «مثنی‌بن‌حارثه» و «سویدبن‌قطبه» فاصله بین اسلام و اعراب را چنین توضیح داد: «در حمله اعراب به ایران، همه اعراب با اسلام آشنایی نداشته‌اند، مثلاً در دوره خلیفه اول راهزنانی مانند «مثنی» و «سوید» در سرحدهای ایران دست به تجاوز و غارت می‌زدند. «مثنی» نامه‌ای به ابوبکر می‌نویسد و از ضعف کار ایرانیان می‌گوید و مدد می‌خواهد تا برای نشر اسلام در ثغر ایران به جهاد پردازد. لذا، از دید شخصیت‌شناسی «فیلیپ هامون»، «مثنی» یک راهزن بوده که اصلاً با آموزه‌های دینی آشنایی نداشته‌است و وقتی درخواست غلبه بر ایرانیان را دارد، این کار را برای ترویج و تبلیغ اسلام انجام‌نمی‌دهد، بلکه برای به‌دست آوردن غنائم از ایرانیان بوده‌است.»

در ادامه جلسه، استادان حاضر در نشست دیدگاه‌ها و نقدهای خود را درخصوص مباحث مطرح کردند و دکتر بیگ‌زاده به آن‌ها پاسخ داد.