جامعه‌شناسی » روانشناسی » عناوین منتخب » عکس یک
کد خبر : 4739
سه شنبه - ۹ شهریور ۱۴۰۰ - ۱۲:۰۲

بررسی مسئله خودکشی در استان کرمانشاه

قصه شیفتگان مرگ

سحر رنجبر | آونگ‌ها همیشه هیپنوتیزم عجیبی ایجاد می‌کنند. آمدن و رفتن، آمدن و رفتن، آمدن و …. . تجمع آدم‌های زیر پل «لب آب» و ماشین‌های نیروی انتظامی و اورژانس که با سرعت عبور می‌کردند؛ تصاویر ذهنم را پررنگ‌تر می‌کردند. بارها این صحنه را دیده‌بودم و آن‌ را با جزئیات تمام به خاطر داشتم. یک نقطه پایان بزرگ و پررنگ، بر سطر زندگی‌هایی که دیگر سال‌ها بود جلو نمی‌رفت. حس دیرشدنی که چنگ بر گلویت می‌زد و تو را در بدترین نقطه از زمان نگه می‌داشت. اما این بار آونگ شروع به حرکت نکرده‌بود که آن را متوقف کرده‌بودند و جوانی بی‌پناه، در پناه پلی که در انجام رسالتش کوتاهی کرده بود؛ گریه می‌کرد. زمانی پل‌ها رسالتشان وصل‌کردن بود، وصل‌کردن شهرها، مکان‌ها، آدم‌ها و روز‌به‌روز بر زیبایی‌های بصری آن‌ها افزوده می‌شد. مدت زمانی دیگر، پل‌ها تنها گذرگاه بودند، گذرگاه‌هایی که آدم‌ها با عبور از آن‌ها از کنار یکدیگر می‌گذشتند و شهرها در مسافت‌های جغرافیایی از هم فاصله می‌گرفتند. اما بعدها پل‌ها تبدیل به پناهگاه شدند، پناهی برای شب‌های سرد و بارانی و گرمای سوزان روزهای آفتابی. اما امروزه پل‌ها، هم شاهد عبور آدم‌ها از کنار یکدیگرند، هم پناهگاه تنهایی‌اند و هم گذرگاهی هستند به جهانی به ظاهر بی‌درد که در جای دیگری است، بی‌آنکه از وصل خبری باشد …

نجات‌یافتن آن جوان در سوم تیرماه امسال در کرمانشاه خوشایند بود، آن هم بعد از اینکه به فاصله تقریباً ده روز قبل، جوان دیگری خود را از پل «صیاد شیرازی» بلوار طاق‌بستان به دار آویخته بود و به زندگی خود پایان داده بود، اما این تراژدی همچنان ادامه دارد و آونگ‌ها از حرکت باز نایستاده‌اند.

صحبت ممنوع!

هراس مسئولان استان از صحبت‌کردن در مورد خودکشی در کرمانشاه آنقدر پررنگ است که به یک اداره محدود نمی‌شود، به طوری که گویی مسئله خودکشی نه در این شهر وجود دارد و نه حتی نام آن را شنیده‌اند. برای تهیه این گزارش، بعد از صرف زمان بسیار و نامه‌نگاری‌های متعدد جهت مصاحبه با مسئولان حوزه‌های مربوط به خودکشی در استان کرمانشاه؛ به ادارات مربوطه مراجعه کردم. سازمان بهزیستی استان کرمانشاه بعد از تأیید نامه توسط حراست و امضاهای متعدد، من را به معاونت پیشگیری از خودکشی ارجاع داد. بعد از دیدن معاون پیشگیری در راهرو منتهی به اتاقش و طبق صحبت‌های او، باید از ابتدا من را به معاونت اجتماعی ارجاع می‌دادند. مسیر آمده و روند نامه‌نگاری‌ها را از اول طی کردم تا به معاونت اجتماعی بهزیستی برسم. اما کارشناس بخش اجتماعی با این جمله که «من امروز در دورکاری هستم و هفته بعد با این شماره تماس بگیر»؛ من را به خارج از اتاقش راهنمایی کرد. هفته بعد بارها شماره مورد نظر را گرفتم اما کسی پاسخ‌گو نبود. بعد از ناامیدی از سازمان بهزیستی، با رفتن به اورژانس اجتماعی و ساعت‌ها صحبت‌کردن با معاون اجتماعی آنجا، خلاصه حرفشان این شد که در ابتدا باید معاون اجتماعی بهزیستی پاسخ شما را بدهد و یا دستورش را بدهد تا ما با شما همکاری کنیم. بعد از جستجوی لینک‌های متعدد، بالاخره موفق شدم با معاون اجتماعی بهزیستی صحبت کنم که او هم من را به کارگروه خودکشی دانشگاه علوم پزشکی ارجاع داد و گفت با اطلاعاتی که از دانشگاه علوم پزشکی به دست می‌آورید و اشتراک آن اطلاعات با ما؛ می‌توانیم با هم گفتگو کنیم. بعد از ارسال نامه برای رئیس دانشگاه علوم پزشکی و طی مراحل اداری و ثبت دبیرخانه، من را به مرکز بهداشت رفعتیه ارجاع دادند. با رفتن به آنجا و صحبت با کارشناس سلامت روان، نتیجه بر آن شد که حراست پاسخ من را بدهد. بعد از انتظار چند ساعته روی صندلی‌های مرکز بهداشت و ملاقات با مدیر حراست، پاسخشان به من این بود که این گزارش نیازمند احتیاط‌هایی است که به تأییدات مسئولان دیگری نیازمند است. در حالی‌که ما در ابتدای صحبت قید کرده بودیم که به دلیل محدودیت‌های ادارات، نیازی به ارائه آمارها نیست و تحلیل آن‌ها را نسبت به وضعیت موجود مد نظر داریم. بعد از روزها تلاش و با کمک دکتر «علی مرتضوی‌مهر» مدیر برنامه‌ریزی فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی، با ارسال نامه، مراجعه مجدد به مرکز بهداشت رفعتیه و صحبت با مدیر دفتر معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی، توانستم قول یک مصاحبه کوتاه بگیرم که بعد از ملاقات با ایشان، من را به حراست ارجاع دادند و بعد از درخواست حراست مبنی بر همکاری مدیرگروه سلامت روان جهت تهیه این گزارش، مدیرگروه نیز من را به کارشناس سلامت روان ارجاع داد. این در حالی است که در نتیجه نامه ارسالی ما برای استانداری جهت همکاری آن‌ها در تهیه این گزارش، کارشناس استانداری هم مدیر گروه سلامت روان مرکز بهداشت را معرفی کرد تا اطلاعات لازم را از او بگیریم. در نهایت نتیجه تمام نامه‌نگاری‌های ما به ادارات مختلف، به کارشناس سلامت روان مرکز بهداشت ختم شد. تمام نامه‌های ارسالی به این ادارات، در گزارش منتشر خواهد‌شد.

علل خودکشی در کرمانشاه

دکتر «جلال فیض‌الهی» کارشناس سلامت روان با اشاره به بالا رفتن میزان خودکشی در استان می‌گوید: «عمده دلایل خودکشی در استان به اختلالات روحی روانی افراد برمی‌گردد.» او معتقد است فرهنگ ما افراد را به سمت خودکشی سوق می‌دهد و این‌گونه ادامه می‌دهد: «در کرمانشاه در کنار تضادها، به دلیل مسائل خاص فرهنگی مثل فرهنگ تن‌پروری، افراد هدفی برای زندگی ندارند. او می‌گوید: «طبق پیشینه تاریخی و بومی، در استان فرهنگ خوش‌گذرانی حاکم بوده و تن‌پرورری ورژن تغییریافته و منفی آن است.» دکتر فیض‌الهی اشاره می‌کند به دلیل عدم انگیزه شغلی، اگر مشکل بیکاری هم حل شود باز هم مشکل تن‌پروری حل نخواهد شد.

سرهنگ «محمدرضا آمویی» معاون اجتماعی ناجا و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم انتظامی، با توجه به موارد خودکشی در کرمانشاه، از وضعیت اقتصادی، سطح تحصیلات پایین، از دست‌دادن شغل، مشکل با عملکرد خانواده، اعتیاد و … به عنوان نیرو محرکه‌هایی نام می‌برد که افراد را به سمت اقدام به خودکشی سوق می‌دهند. او با اشاره به سوء‌مصرف مواد مخدر در کرمانشاه می‌گوید: «در چند وقت گذشته، افرادی که در کرمانشاه اقدام به خودکشی کرده‌اند؛ اغلب مواد مخدر مصرف کرده‌اند.»

اما دکتر «سیاوش قلی‌پور» عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه رازی، عوامل ذکر‌شده توسط سرهنگ آمویی را معلول شرایط می‌داند و با این مسئله آغاز می‌کند که طبق آمارهای جهانیِ خودکشی، ایران در وضعیت نرمالی قرار دارد. او می‌گوید: «در داخل کشور با واریانس بالایی روبرو هستیم و تراکم تعداد اقدام به خودکشی در چهار استان ایلام، کرمانشاه و لرستان بیشتر است. بسیاری از افراد دلایلی چون بیکاری، اعتیاد، افسردگی و نظایر آن را برای خودکشی برمی‌شمرند، اما واقعیت این است که این عوامل نیز خود معلول شرایط هستند.» دکتر قلی‌پور سوالاتی را مطرح می‌کند، اینکه؛ چرا این عوامل در سیستان، تهران و یا جای دیگر عامل خودکشی نیستند؟ چه شرایطی فرد را به این سمت سوق می‌دهد که روی خویشتن دست بلند می‌کند؟ چه ویژگی در این چهار استان هست که زمینه‌ساز عمل اقدام به خودکشی می‌شود؟

دکتر قلی‌پور پاسخ به سوالات را نیازمند کنکاش در ساختارهای اجتماعی این چهار استان می داند و با تحدید موضوع به استان کرمانشاه، در ادامه می‌گوید: «در استان کرمانشاه خودکشی در شهرهای اسلام‌آباد، هرسین، صحنه، کنگاور، گیلانغرب و کرمانشاه شایع‌تر است. اطلس خودکشی به ما نشان می‌دهد که این مناطق قلمرو ایلات کلهر، کاکاوند، جلالوند، عثمانوند، ترکاشوند، زوله و جمور است.» پرسش اساسی دکتر قلی‌پور این است که چه خصیصه ساختاری در میان این ایلات با مقوله خودکشی ارتباط پیدا می‌کند؟ و در پاسخ می‌گوید: «باید کمی به عقب برگردیم و سرنوشت این ایلات را در ۱۰۰ سال گذشته بررسی کنیم. تا قبل از اسکان عشایر، این ایلات کوچ‌رو بودند و سنت‌های ایلی بر آن‌ها حاکم بود. سیاست اسکان عشایر آن‌ها را به زور خلع سلاح و یکجانشین کرد، سیاستی که مورد قبول آن‌ها نبود و به ناچار آن را پذیرفتند. بعد از شهریور ۲۰ آن‌ها دوباره به کوچ‌روی ادامه دادند و به طور تخمینی در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ به مرور یکجانشین شدند.» دکتر قلی‌پور معتقد است این ایلات با یکجانشینی تأخیری روبرو شدند. به این معنی که آن‌ها سنت‌های خود را به نسبت بقیه استان، به مدت ۵۰ سال حفظ کردند. او در ادامه اضافه می‌کند: «نکته قابل‌تأمل این است که منطقه اورامانات همواره یکجانشین بودند و سنت‌های ایلی نداشتند و یا در منطقه کلیایی یکجانشینی در دوره زندیه اتفاق افتاد و سازمان ایلی خود را در دوره قاجار از دست دادند». دکتر قلی‌پور مهم‌ترین سنت‌های ایلی موثر در خودکشی را «درون‌همسری» (افراد همسر خود را از فردی در میان هوز انتخاب می‌کردند)، «هُمالی» و «احترام به سنت آبا و اجدادی» می‌داند و می‌گوید: «عشایر در زندگی روزمره و براساس روابط واقعی از طریق این سنت‌ها جامعه‌پذیر می‌شدند. مهم‌ترین رسانه آن‌ها قصه‌گویی بود که بزرگانی مانند پاچاوشان، کدخدایان، ریش‌سفیدها و مادربزرگ‌ها، آن‌ها را منتقل می‌کردند. در دنیای ایلات و طوایف، جمع‌گرایی، درون‌همسری و یاری‌گری درون‌ایلی، به مثابه ارزش‌های والایی بودند.» او این سوال را مطرح می‌کند که سنت‌ها چه ارتباطی با اقدام به خودکشی دارند؟ و در ادامه با پرداخت به جامعه‌پذیری این افراد می‌گوید: «داستان از آنجایی شروع می‌شود که فرزندان این افراد در دهه ۵۰ و ۶۰، نه در تداوم با سنت‌های ایلی و رسانه‌های قدیمی، بلکه در فضای مدرسه، تلویزیون و رسانه‌های نوین جامعه‌پذیر شدند. این تغییر، ناگهانی و در بازه زمانی اندکی رخ داد. آن‌ها از درون یک جهان سنتی به درون جهانی نوین پرتاب شدند و به جای جمع‌گرایی، درون‌همسری و احترام به نیاکان، مفاهیم جدیدی مانند فردگرایی، برون‌همسری و توجه به کارشناسان و متخصصان رسانه را یاد گرفتند. فرزندان بعد از اتمام تحصیلات و تصمیم‌گیری برای نوع زندگی دلخواه که برگرفته از آموزه‌های نوین بود به مشکل برخوردند، چرا که والدین براساس سنت‌های ایلی، نوع نگاه فرزندان به جهان، نادیده‌گرفتن درون‌همسری و آزادی در مدیریت بدن را در تضاد با داشته‌های خود می‌دانستند. از طرف دیگر فرزندان هم متوجه خواسته‌های والدین نمی‌شدند و هر کدام دیگری را مقصر می‌دانستند.» دکتر قلی‌پور پیروز این نزاع را والدین می‌داند به این دلیل که در موقعیت قدرتمندتری قرار داشتند.

قربانیان خودکشی در استان

دکتر قلی‌پور در ادامه صحبت‌هایش در مورد سنت‌های ایلی و به دلیل نزاع فرزندان و والدین، دختران را بیشترین قربانیان این قضیه می‌داند و می‌گوید: «بیشترین خودکشی دهه ۷۰ و تا اواسط ۸۰ در میان زنان و دختران اتفاق افتاد و من آن را «نابهنجار تقدیرگرایانه» می‌نامم. نابهنجار از این جهت که نمی‌دانستند کدام هنجار معیار انتخاب زندگی است. تقدیرگرایانه به دلیل ناتوانی آن‌ها در برابر والدین و سنت‌ها. بالاخره بعد از گذشت دو دهه، دختران با اعمال خشونت علیه خود، جامعه محلی را قانع کردند که موانع موجود در این مسیر را مرتفع کنند و در این زمینه موفق بودند اما جان‌های زیادی قربانی شدند.»

او از کاهش میزان خودکشی دختران و تغییر قربانیان از دختران به مردان در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ صحبت می‌کند و می‌گوید: «در این مقطع هم مکانیسم قبلی تأثیرگذار است، اما این بار سبک زندگی و انتخاب همسر نقشی در آن نداشت، بلکه نابرابری اقتصادی و مصرف‌گرایی، انرژی مخرب آن را تأمین می‌کرد. ایلات مورد بحث ما تا دهه ۷۰، حَدی از برابری را در زندگی روزمره داشتند اما در سه دهه اخیر میزان نابرابری و گرایش به مصرف‌گرایی بیشتر شد. برخی از این افراد که توانایی رقابت در این عرصه را نداشتند؛ از طریق سنت‌های ایلی مانند هُمالی مورد قضاوت قرار گرفتند و اجبار زیادی را در این حوزه متحمل شدند.» دکتر قلی‌پور معتقد است در خودکشی دختران، بحث سلبی بود و فرزندان نباید برون‌همسری و آزادی در انتخاب همسر را می‌پذیرفتند، اما در خودکشی مردان، بحث ایجابی است و آن‌ها باید در رقابت برای دست‌یابی به درآمد و مصرف رقابت کنند. او در ادامه می‌گوید: «کسانی که در این رقابت از پتانسیل و توانایی کمتری برخوردارند؛ مستعد ناامیدی و افسردگی هستند. نکته مهم این است که اگر افراد در یک جامعه شهری، به معنای گم‌نامی و غریبگی زندگی کنند؛ مورد قضاوت قرار نمی‌گیرند و شرایط اجتماعی برای آن‌ها ملایم‌تر است. اما در جایی که سنت‌های ایلی حاکم است؛ میزان نظارت و یا حتی مقایسه بیشتر است و مردان به دلیل نقش اقتصادی، مقصرین و یا بازندگان این رقابت هستند. بدون‌شک همه افراد در برابر ناملایمات شرایط و ظرفیت‌های یکسانی ندارند. برخی آن‌ها مهاجرت و ترک دیار را برگزیدند و برخی دیگر خشونت علیه خود.»

سرهنگ آمویی به نوجوانان و سالمندان به عنوان قربانیان خودکشی در استان اشاره می‌کند و می‌گوید سن خودکشی‌های ما کاهش پیدا کرده و نوجوانان اغلب به دلیل افسردگی، سوءمصرف مواد، شکست‌هایی در روابط عاطفی و ناتوانی در مقابله با شرایط تحصیلی، آن هم اغلب با تجربه زندگی در خانواده‌های از هم گیسخته کنترل خود را از دست می‌دهند و اقدام به خودکشی می‌کنند. در حالی‌که اقدام سالمندان نتیجه طردشدگی آن‌هاست. او با توجه به مراجعه افرادی که اقدام به خودکشی کرده‌اند یا بررسی پرونده خودکشی‌های موفق، حمایت خانواده و دوستان را مهم‌ترین دلیل پیشگیری از خودکشی می‌داند. سرهنگ آمویی به وجود مذهب، باور، فرهنگ اخلاقی و همین‌طور نقش مشارکت‌های اجتماعی و زندگی اجتماعی رضایت‌بخش نیز اشاره می‌کند و توجه به آن‌ها را در کاهش خودکشی موثر می‌داند. او از اقدام با سلاح گرم به عنوان شایع‌ترین روش اقدام این دو گروه یاد می‌کند.

دکتر فیض‌الهی، قربانیان خودکشی در استان را جوانان فعال ۲۰ تا ۳۵ سال می‌داند که به دلیل نداشتن هدف دچار احساس بی‌معنایی شده‌اند. او به عدم کنترل هیجاناتی مانند خشم، استرس و … اشاره می‌کند و می‌گوید افراد در این وضعیت با کوچکترین اتفاقی از کوره در می‌روند که در درازمدت منجر به فرسودگی و در نهایت افسردگی و خودکشی می‌شود.

خودکشی دانشجویان

دکتر «جهانگیر کرمی» رئیس مرکز مشاوره دانشجویی و عضو هیئت علمی گروه روانشناسی دانشگاه رازی، خودکشی را مهم‌ترین اورژانس روانپزشکی و دومین علت مرگ‌و‌میر دانشجویان بعد از تصادفات می‌داند. به گفته دکتر کرمی، براساس اطلاعات به دست‌آمده از موج سوم طرح ملی سیمای زندگی دانشجویی که بر روی نمونه‌ای نزدیک به ۹۳ هزار نفر دانشجو در بیش از ۳۵۵ واحد دانشگاهی تحت پوشش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری انجام شد؛ حدود ۱۷ درصد دانشجویان ایران به خودکشی فکر می‌کنند. او می‌گوید: «بین فکر‌کردن به خودکشی و اقدام به آن یک طیف وجود دارد. بعضی افراد هفته‌ها و ماه‌ها یا حتی سال‌ها قبل از اقدام به خودکشی در مورد آن فکر و برنامه‌ریزی می‌کنند و بعضی دیگر نیز به صورت تکانشی و بدون قصد قبلی دست به خودکشی می‌زنند.» او به علت‌های فردی، خانوادگی و محیطی اشاره می‌کند و می‌گوید خودکشی در نتیجه یک علت اتفاق نمی‌افتد و مجموعه‌ای از علل با هم باعث می‌شوند که فرد با انتخاب یکی از راه‌های موجود مانند مصرف زیاد دارو، حلق‌آویز ‌کردن، زدن رگ، پریدن از ارتفاع و شلیک به خود، قصد کند به زندگی خود پایان دهد. به گفته او خودکشی در زن‌ها بیشتر از مردها است اما بیشتر فریاد کمک‌خواهی است و منجر به خودکشی کامل نمی‌شود، در حالی‌که طبق پژوهش‌ها، مرگ بر اثر خودکشی در مردها بیشتر دیده می‌شود. دکتر کرمی با اشاره به اینکه اقدام به خودکشی در همه دامنه سنی، در هر دو جنسیت، هر فرهنگ و طبقه اجتماعی ممکن است وجود داشته باشد؛ می‌گوید: «در دانشگاه‌ها چون اقدام به خودکشی دانشجویان ساکن خوابگاه اکثراً به مرکز مشاوره دانشگاه گزارش داده‌می‌شود و والدین اقدام به خودکشی فرزند دانشجوی خود را که در منزل اتفاق می‌افتد به علت طرح‌واره‌های غلط فرهنگی به مرکز مشاوره گزارش نمی‌دهند؛ باعث شده‌است که اکثر موارد اقدام به خودکشی ثبت‌شده در مراکز مشاوره دانشگاه‌ها مربوط به دانشجویان ساکن خوابگاه‌ها باشد.»

دکتر کرمی با اشاره به عدم مراجعه برخی از دانشجویان به مرکز و دریافت خدمات با این ذهنیت که «مگر من دیوانه هستم برایم پرونده درست شود و در آینده استخدام نشوم و…» می‌گوید: «با توجه به این‌که استان کرمانشاه از نظر آمار خودکشی جزء استان‌های در صدر جدول می‌باشد و از طرفی با شیوع بیماری کرونا، آمار مشکلات روانشناختی مانند ناامیدی، اضطراب، استرس و افسردگی در حال افزایش است؛ نیاز به ارائه خدمات روانشناسی، مشاوره، روانپزشکی و مددکاری اجتماعی بیش از پیش احساس می‌شود و مرکز مشاوره دانشگاه در تلاش است که با تمام پتانسیل و توان خود، دانشجویان نیازمند خدمات روانشناختی را شناسایی و پیگیری کند تا بتواند ضمن ارتقاء سلامت روان دانشجویان افکار و اقدام به خودکشی آنان را کاهش دهد».

«پروانه خفتان» مددکار اجتماعی مرکز مشاوره دانشگاه رازی، علل خودکشی دانشجویان دانشگاه رازی را شکست عاطفی، شکست تحصیلی، عدم علاقه به رشته و ناامیدی نسبت به آینده، مشکلات خانودگی، تاب‌آوری پایین، نداشتن مهارت حل مساله، جرأتمندی و… می‌داند و می‌گوید در دانشگاه رازی هم مانند سایر دانشگاه‌ها اقدام به خودکشی در دانشجویان دختر بیشتر دیده می‌شود که به نوعی فریاد حمایت‌طلبی است. او اشاره می‌کند به علت در دسترس‌بودن داروها به خصوص داروهای آرام‌بخش، دانشجویان برای اقدام به خودکشی اقدام به مصرف تعداد زیادی قرص می‌کنند.

خفتان می‌گوید: «با توجه به پژوهش‌های انجام‌شده، شیوع و بروز اختلالات روانشناختی در بین اقشار مختلف جامعه در حال افزایش است و دانشگاه‌ها هم از این امر مستثنی نیستند. با توجه به بروز پاندمی بیماری کووید ۱۹ که باعث مشکلات فراوانی برای فرد و خانواده‌ها شده‌است؛ پیش‌بینی می‌شود اختلات روانپزشکی مانند افسردگی، اقدام به خودکشی، اضطراب و… در قشر جوان جامعه و به خصوص دانشجویان سیر صعودی داشته باشد.»

از اقدامات مرکز مشاوره دانشگاه رازی با هدف پیشگیری از رفتارهای خود آسیب‌رسان می‌توان مواردی مانند؛ غربالگری دانشجویان و شناسایی دانشجویان دارای افکار خودکشی در بدو ورود دانشجو به دانشگاه در کلیه مقاطع تحصیلی با الزام دانشجو به تکمیل پرسش‌نامه سلامت روان، ارجاع دانشجویان پرخطر شناسایی‌شده در طرح پایش سلامت روان به روانشناس، مشاور، روانپزشک و مددکاری اجتماعی و پیگیری آن‌ها، برنامه‌ریزی برای حضور مشاورین در سطح خوابگاه‌ها و دانشکده‌ها و ارائه خدمات مشاوره در طول سال تحصیلی، برگزاری کارگاه‌های و وبینارهای آموزشی برای دانشجویان با هدف توانمندی روانشناختی آن‌ها در طول سال تحصیلی، استفاده از پتانسیل کانون دانشجویی همیاران سلامت برای معرفی خدمات مرکز مشاوره به دانشجویان و اجرای برخی برنامه‌ها مانند همایش‌ها، جشنواره‌ها و مسابقات، ارائه واحد درسی مهارت‌های زندگی به دانشجویان نو ورود، برگزاری جلسات پرسش و پاسخ با دانشجویان با هدف شناسایی مسائل و مشکلات آن‌ها، ارائه خدمات مشاوره تلفنی و آنلاین به دانشجویان در طول سال تحصیلی، برگزاری کارگاه‌های آموزشی برای پرسنل خوابگاه و آموزش با هدف آگاه‌سازی آن‌ها با مسائل و مشکلات روانشناختی دانشجویان و آموزش شیوه صحیح رفتار و ارتباط با دانشجو، پیگیری دانشجویان دارای مشکلات آموزشی مانند مشروطی و حذف ترم و ارائه خدمات مشاوره‌ای در صورت لزوم به آن‌ها، تشکیل کمیته مداخله در بحران خودکشی در دانشگاه و عمل براساس پروتکل ابلاغی دفتر مشاوره و سلامت وزارت علوم، تحقیقات و فناوری در برخورد با دانشجویان دارای افکار و اقدام به خودکشی، برگزاری و شرکت در جلسات هم‌اندیشی کشوری با موضوع خودکشی در دوران دانشجویی و … را نام برد.