مقالات و یادداشت‌ها
کد خبر : 4670
سه شنبه - ۲۶ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۹:۴۹

چگونه نقد مناسک‌گرایی می‌تواند مناسک‌سازی را تشدید کند

 

وضعیت مناسک‌گرایی در اندیشه و عمل دینی در ایران معاصر، پدیده‌ای نگران‌کننده است. همراهی ساختار سیاسی و برخی نهادهای دینی در کنار میل انسان مدرن به سرگرمی و ایجاد کارناوال‌های شادی،این نگرانی را مضاعف کرده‌است.
شدت روزافزون این مناسک‌گرایی در عزاداری عاشورا بر همگان عیان است. خیابان‌گردی جوانان با انواع طبل‌ها در خیابان‌ها و با جدیدترین مدها در پوشش مربوط به عزا که بیشتر به نوعی سیرک متحرک شباهت دارند و کمترین حس معنوی و معرفتی را دارند، دل هر مؤمنی را  می‌آزارد. متکثرشدن سفره‌های نذری تزئین‌شده به انواع غذاها و خوراکی‌ها با انواع نام‌ها، خالی‌شدن مساجد و تعطیل‌شدن نماز جماعت‌ها، هر مؤمنی را دل‌نگران می‌کند. مداحی‌ها و سینه‌زنی‌های هیجان‌انگیز و مافوق شور همراه با بلندگوهایی که در شش جهت مجالس نصب شده‌اند، مؤمنان را با این پرسش مواجه می‌کند، راستی این مجلس و سرعت و صدای آن چه نسبتی با دین دارد؟ و … .

در چنین وضعیتی پرسش واقعی،جدی و فوری(نه شبه‌پرسش) این است که راه جلوگیری از تبدیل‌شدن دین به مناسک چیست و چگونه می‌توان این سیر را متوقف یا کُند کرد؟ یقیناً باید مناسک‌گرایی را نقد کرد. اما اصل مطلب بنده در این یاداشت این است که توضیح دهم چرا در نقد پدیده مناسک‌گرایی باید جانب احتیاط را نگه داشت واِلا نقد مناسک‌گرایی،سبب تقویت مناسک‌گرایی می شود.

منظورم از رعایت جانب احتیاط این نیست که گوینده و نویسنده باید به مخاطرات نقد مناسک‌گرایی برای آینده و زندگی شخصی خود التفات داشته باشد و البته که این التفات معقول است. اما منظورم از رعایت جانب احتیاط، توجه به مخاطرات بالقوه و بالفعلی است که نقد مناسک‌گرایی برای دین و آینده دینداری در ایران دارد.

همچنان که مناسک‌گرایی برای دین و دینداری خطرناک و رهزن است. تلاش برای حذف مناسک‌گرایی (نه مناسک. که همه می‌دانیم مناسک جزئی جدایی‌ناپذیر از همه ادیان است) هم خطرناک است و هم ناممکن. باید با حدی از مناسک‌گرایی کنار بیایم و بپذیریم که ادیان به مرور زمان در ناحیه مناسک دستخوش تغییرهایی می‌شوند و نمی‌توان مناسک را در حد و نوع ظهور اولیه آنها حفظ نمود.
به تعبیر دیگر باید از سر واقع‌گرایی، حدی از نامعقول‌گرایی و غلبه احساسی‌اندیشی در دینداری را بپذیریم. منظور از واقع‌گرایی این‌است که نوع بشر هیچ‌گاه نمی‌تواند خود را از تأثیر احساسات و عوامل غیرمعرفتی رها سازد. همچنان که هریک از ما (حتی عاقل‌ترین انسان‌ها) گاه رفتارها و اعتقادات و باورهایی داریم که منشأ آن قوه عاقله نیست و هیچ انسانی پیدا نمی‌شود که تمام تصمیمات و باورهای او برخاسته از قوه عاقله او باشد؛ جوامع نیز چنین هستند.
و همچنان که قلیلی از انسان‌ها به معنای واقعی کلمه از سلامت روانی کامل برخوردار هستند و هرکس یک نقص و نقیصه‌ای دارد،جوامع نیز چنینند. در قلب مدرن‌ترین جوامع و پیشرفته‌ترین کشورها که صاحب بهترین دانشگاه‌ها و مراکز علمی و آموزشی هستند،همیشه گروه‌هایی را خواهیم یافت که باور یا عمل آنها ما را متعجب و متحیر می‌کند. اما نباید متعجب شد. انسان همین است. انسان مساوی با قوه عاقله نیست. بخش زیادی از باورها و تصمیمات ما معلول و برخاسته از ساحت عواطف و ابعاد غیرمعرفتی روان و عقده‌ها و آرزوهای ماست. بنابراین باید در حد قابل‌قبول به فعالیت‌ها و باورهایی که خاستگاه آنها علم و عقل عرفی نیست،اجازه ظهور و بروز داده شود.
اتفاقا در دنیای مدرن که با کثرت‌گرایی و خودمرجعیتی و خروج بشر از اتوریته‌ها همراه‌است، لزوم مدارا با مناسک‌گرایی بیش از پیش است.
یکی از علل پنهان ظهور افراط‌گرایی و خشونت دینی، سخت‌گیری بر اهل ظاهر  و به رسمیت نشناختن اقلیت‌های متفاوت‌اندیش و انتظار عقل‌گرایی از تمام شهروندان است. اگر عرصه را برای دیندارانی که دینداری آنها بیشتر مناسک و ظاهرمحور است، بیش از حد تنگ کنیم. حتما به خشونت روی خواهند آورد. یا حداقل بیش‌ازپیش برای حفظ هویت خود تلاش می‌کنند و این تلاش جز در راستای تقویت و تشدید مناسک‌گرایی نخواهد بود.