دانشگاه » مقالات و یادداشت‌ها
کد خبر : 4586
سه شنبه - ۵ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۰:۴۴

ناکارآمدی آموزش عالی در یادگیری

نظریه‌پردازان آموزش عالی، وظیفه ذاتی و رسالت دانشگاه را آموزش و پرورش انسان‌های فرهیخته و وفادار به ارزش‌های انسانی و تربیت فرد کارآمد اجتماعی معرفی کرده‌اند. هدف از این نوشتار پاسخ به این سؤالات است که تربیت، فردی با این ویژگی‌ها چگونه حاصل می‌شود؟ و چه عواملی در دانشگاه‌های کشور مانع از رسیدن به این هدف عالی شده‌است؟

بنابر اعتقاد صاحب‌نظران آموزش عالی، دانشگاه‌ها با هدف یادگیری و یاددهی تأسیس شده‌اند و بنابر تعریف یونسکو، یادگیری باید با تغییر همراه باشد به‌طوری‌که «هیلگارد» روانشناس آمریکایی، یادگیری را تغییر نسبتاً پایدار در رفتار که بر اثر تجربه در توانایی‌های بالقوه فرد بوجود می‌آید، تعریف می‌کند.

فرایند یادگیری نیز از طریق گفتگو انجام می‌شود و بطور کلی می‌توان گفت که گفتگو برای یادگیری است. سقراط معتقد بود آفرینش معنا در پرتو گفتگو حاصل می شود. بنابراین، گفتگو شامل توسعه دانش، استدلال و ارزیابی است و یادگیری را عمق می‌بخشد.

اما عدم نیل به هدف آموزش عالی نه تنها در کشور ما بلکه در دانشگاه‌های معتبر در جوامع توسعه‌یافته نیز مشهود است، به‌طوری‌که «هری لوئیس» صاحب اثر «نگاهی انتقادی به دانشگاه هاروارد» معتقداست که دانشگاه‌ها نقش تربیتی خود را در قبال دانشجویان فراموش کرده‌اند. همچنین «استفان کولینی» استاد دانشگاه‌های ساسکس و کمبریج بریتانیا در کتاب «مراد و مقصود از دانشگاه چیست؟» بیان می‌دارد: انتظارات گسترده‌ای از دانشگاه‌ها وجود دارد، انتظاراتی که بیش از حد بالا هستند و دقیقاً با اهدافی که برای آن طراحی شده‌اند تطابق ندارد و اکنون به حدی تحلیل رفته یا منحرف شده‌اند که هویت‌شان قابل شناسایی نیست.

در کشور ما با ۱۴ میلیون دانش‌آموخته و حدود ۴ میلیون دانشجو که کل جامعه را دربرگرفته است، آیا فرایند یادگیری با هدف کسب فضیلت‌های اخلاقی، دگرخواهی، نوع‌دوستی، شجاعت، عشق به خود ،جامعه، خدا و طبیعت صورت گرفته‌است و قابل مشاهده می‌باشد؟ بدیهی است که پاسخ منفی است، به‌طوری‌که کسب رضایت از دانشگاه در بین اقشار مختلف جامعه اعم از والدین، حکومت، مدیران، اساتید و دانشجویان وجود ندارد و همه این اقشار با این سؤال روبرو هستند که چرا راه زندگی در دانشگاه یاد گرفته نمی‌شود. بنابراین انتظاری که والدین از دانشگاه دارند که فرزندانشان با صبوری، مهربانی، مدارا، وفاداری، تفکر نقادانه، خلاقیت و انسان‌ورزی دانش‌آموخته شوند، برآورده نمی‌شود.

همان‌طور که اشاره شد هدف آموزش عالی، یادگیری است اما گفتگو که لازمه یادگیری است در دانشگاهای ما وجود ندارد. در اینجا منظورمان از گفتگو، برهم‌کنش بین دو یا چند نفر است که در شرایطی ایجاد می‌شود که صداهای مختلف، رشته‌های متنوع‌، مذاهب و اقوام مختلف و گوناگونی فرهنگ‌ها وجود داشته باشد.

بین‌المللی شدن آموزش عالی و پذیرش دانشجوی خارجی در سراسر دنیا حتی در دانشگاه‌های کشورهای حاشیه خلیج‌فارس و ترکیه این گوناگونی و در نتیجه زمینه گفتگو را فراهم کرده‌است. امری که دانشگاه‌های کشور ما متأسفانه از برخوردار نیستند و همین موضوع، یکی از موانع جدی یادگیری محسوب می‌شود.

از طرفی برخلاف دوره‌ها و دهه‌های پیشین، سیاست بومی‌سازی نیز، انزوا و محدودیت دیگری را بر دانشگاه‌های ما تحمیل کرده‌است به گونه‌ای که تُرک، کُرد، عرب، بلوچ، مازندرانی و دیگر اقوام با لهجه‌ها، گویش‌ها و مرام‌های مختلف در کنار یکدیگر در خوابگاه‌ها، کلاس‌های درس و پردیس دانشگاه قرار ندارند تا مشق و تمرین زیست مسالمت‌آمیز، مدارا و تحمل را فرا بگیرند و قادر باشند آن را در آینده در جامعه خود گسترش دهند.

علاوه بر عدم برخورداری از تنوع اشاره شده در دانشگاه‌ها، تلاش گسترده‌ای با هدف یکسان‌سازی ذهنیت، رفتار و منش و حتی پوشش دانشجویان و اساتید صورت گرفته‌است. تشکیل نهادها و تشکل‌های وابسته به خارج دانشگاه، همچنین سیاست‌های جذب و ارتقای اعضای هیئت علمی، ‌انتخاب مدیران و ایدئولوژیک کردن دین با همین هدف یعنی یکسان‌سازی انجام شده‌است و دین، وسیله طرد دیگران شده‌است. بدین‌ترتیب به غیراز برخورداری از ظواهر دینی، با دانشگاه اسلامی به معنای واقعی کلمه، فاصله‌های نجومی داریم.

همچنین عدم برخورداری از آزادی و استقلال آکادمیک نیز از دیگر عواملی است که مانع از تربیت انسان بهتر در دانشگاه‌ها شده‌است. یونسکو، آزادی آکادمیک را آزادی دانشگاهیان در آموزش و تدریس، انجام پژوهش، انتشار و آگاه‌ کردن سایرین از نتایج پژوهش، ابراز آزادانه‌ی عقاید درباره‌ دانشگاه و یا موسسه‌ای که در آن کار می‌کنند، شرکت در مجامع علمی و تخصصی و ممانعت از سانسور، تعریف می‌کند.

آیا می‌توان مدعی بود که دانشگاه‌هایی که رؤسای آنها از طریق وزرای مربوطه تعیین نمی‌شوند و سیاست‌های کلی را از نهادی بالادستی دریافت می‌کنند، از آزادی و استقلال آکادمیک برخوردار باشند. در این دانشگاه‌ها که گزینش‌ها، حراست‌ها و نهادهای امنیتی در انتخاب مدیران و جذب اعضای هیئت علمی آن نقش ویژه دارند، جلسات نظریه‌پردازی و کرسی‌های آزاداندیشی در آن با سمت و سو تعیین می‌شود و قادر به پاسخگویی به سئوالات جدی جامعه، دانشجویان و اساتید نیستند، نمی‌توان انتظار استقلال عمل داشت.

بنابراین از دانشگاهی با این ویژگی‌ها نباید انتظار داشت که دانش‌آموختگانی فرهیخته، شهروندانی مسئول با استخوان‌بندی اخلاقی و بهره‌مند از مسئولیت اجتماعی برای جامعه تربیت نماید؛ چون یادگیری به‌خوبی صورت نمی‌گیرد و دانشگاه‌ها فهمی سطحی، ضعیف و حتی انحرافی از هدف مأموریت خود دارند.