مقالات و یادداشت‌ها
کد خبر : 4521
سه شنبه - ۲۹ تیر ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۷

در ضرورت توجه به روابط بینافرهنگی

 

در خصوص روابط بینافرهنگی، بایستی اذعان کرد که این مقوله، اشاره به ­هنجارها و احکام فرهنگی تأثیرگذار بر رفتار ارتباطی میان افراد یک جامعه دارد. فرایند بررسی روابط بینافرهنگی در جوامع مختلف، به ­مطالعه پیوند متغیرهای فرهنگی تأثیرگذار بر هنجارها و احکام فرهنگی می‌­پردازد و بر مفاهیمی نظیر نگرش‌ها، باورها، شناخت، تبادلات بینافرهنگی، زبان و زبانشناسی، ادراکات، تصور قالبی، الگوهای تفکر و ارزش­‌ها تأکید می­‌کند. در حقیقت، منظور از اصطلاح روابط بینا­‌فرهنگی، ارتباطاتی است که میان اعضای فرهنگ­‌های مختلف با نمایندگان فرهنگی سایر نقاط دیگر که با یکدیگر در تماس بوده‌­اند، اتفاق می‌­افتد.

براساس این مفهوم کلیدی، در درون ساختارهای ناهمگون شهری، همواره برخی اقشار، از محرومیت‌­های فرهنگی و اجتماعی فراوانی رنج می­‌برند و بعضاً با یکدیگر دارای شکاف­‌های عمیقی هستند. مسئله مهمی که در این زمینه، قابل توجه است و روابط بینافرهنگی را تحت شعاع خود قرار می­‌دهد، مقوله فاصله اجتماعی در راستای ایجاد همبستگی و وفاق اجتماعی یا تقابل می‌­باشد؛ در حقیقت، فاصله اجتماعی، به تفاوت میان گروه‌های مختلف در یک جامعه و میزان تمایل یا عدم رغبت آن­ها به­ تعامل نسبت به ­یکدیگر اشاره دارد و در ارتباط با مضامینی چون همدلی، درک متقابل و کنش ارتباطی افراد و گروه‌های موجود، مورد استفاده قرار می‌گیرد. از این مَنظر، در برخی جوامع، روابط خویشاوندی درون گروهی، عمدتاً مبتنی بر مسئله قومیت و تعصبات عشیره­‌ای، استوار است و در واقع، این سطح از فاصله اجتماعی، پتانسیل آن را دارد تا تمام سطوح اجتماعی را، درگیر تنش نماید. این روند، می­‌تواند تاجایی ادامه یابد که عنوان “روابط بینافرهنگی شکننده” بر آن اطلاق ­گردد؛ به این معنا که اگر قدری بادقت در بافتارهای ناهمگن جمعیتی، فرهنگی و قومی جوامع بشری بنگریم، متوجه می‌شویم که در درون این ساختار متنوع و پیچیده، پتانسیل­‌های تضعیف‌کننده­ وحدت اجتماعی نیز وجود دارد. مهم­‌تر آن­که، در عصر تحولات مربوط به­ جهانی­‌شدن و نفوذپذیر­شدن فزاینده مرزهای اجتماعی و درهم­‌تنیدگی جهانی و گسترش ارزش‌­های جهان شمول، تمامی حوزه‌­ها از همدیگر تأثیر می­‌پذیرند و این امر به­ تشدید تعارضات فرهنگی و اجتماعی در درون مرزها و نیز تغییر فرهنگی و باورها منجر شده‌است. از این منظر، واگرایی درون­‌فرهنگی­، پتانسیل ایجاد زمینه­‌های وقوع بحران و تهدیدات مختلف را دارد. شکاف بین قومیتی و نیز وجود فاصله زیاد اجتماعی، باعث شکل­‌گیری و رواج عقاید قالبی، تعصب، پیش‌داوری و خرافه­‌گرایی در جوامع مختلف می­‌شود که این مسئله به­ نوبه خود، سبب می­‌گردد تا سطوح مفاهمه، گفتگو و تعاملات اجتماعی به­ پایین­‌ترین حد ممکن برسد و زمینه­‌های از هم گسیختگی اجتماعی و تضعیف هویت­ ملی فراهم شود و جامعه به­ سمت شقاق و چند دستگی سوق یابد.

در این راستا، با اندکی دقت و تأمل بیشتر در این وضعیت، می­‌توان چنین استنباط نمود که ناپایداری در حوزه مسائل فرهنگی، همراه با افزایش فاصله اجتماعی و ارتباطی، حس همدلی و یکی‌شدن را از بین می‌­برد، مسئولیت جمعی را کاهش می­‌دهد و این امر به­ دنبال خود باعث بروز فردیت و تقویت فردگرایی می‌­شود؛ این انزوای اجتماعی، باعث آنومی و ناهنجاری اجتماعی می‌­شود و ساختارهای جامعه را تحت‌تأثیر خود قرار می‌­دهد. همچنین، بروز رفتارها­ی مبتنی بر احساسات، باعث کاهش عقلانیت اجتماعی و انتظارات معقول در روابط بینافرهنگی و اجتماعی شده و باعث به­ خطر افتادن تعاملات مدنی می­‌شود. این امور، قابلیت ایجاد بی­‌نظمی، بی­‌ثباتی و کاهش انسجام و یکپارچگی اجتماعی را دارند. همچنین، تقویت هویت­‌های مبتنی بر قومیت به­ واسطه شکل­‌گیری ناسیونالیسم قومی، می­‌تواند رقابت بر سر منابع و امکانات موجود را رقم زند و سایر شکاف­‌های خفته و نهفته در درون جامعه را با خود همراه و فعال نماید و محصول نهایی این وضعیت تنش­‌های اجتماعی باشد؛ بنابراین لزوم توجه به روابط بینافرهنگی مبتنی بر عقلانیت، امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر، در تمام جوامع بشری است.