در ضرورت توجه به روابط بینافرهنگی
در خصوص روابط بینافرهنگی، بایستی اذعان کرد که این مقوله، اشاره به هنجارها و احکام فرهنگی تأثیرگذار بر رفتار ارتباطی میان افراد یک جامعه دارد. فرایند بررسی روابط بینافرهنگی در جوامع مختلف، به مطالعه پیوند متغیرهای فرهنگی تأثیرگذار بر هنجارها و احکام فرهنگی میپردازد و بر مفاهیمی نظیر نگرشها، باورها، شناخت، تبادلات بینافرهنگی، زبان و زبانشناسی، ادراکات، تصور قالبی، الگوهای تفکر و ارزشها تأکید میکند. در حقیقت، منظور از اصطلاح روابط بینافرهنگی، ارتباطاتی است که میان اعضای فرهنگهای مختلف با نمایندگان فرهنگی سایر نقاط دیگر که با یکدیگر در تماس بودهاند، اتفاق میافتد.
براساس این مفهوم کلیدی، در درون ساختارهای ناهمگون شهری، همواره برخی اقشار، از محرومیتهای فرهنگی و اجتماعی فراوانی رنج میبرند و بعضاً با یکدیگر دارای شکافهای عمیقی هستند. مسئله مهمی که در این زمینه، قابل توجه است و روابط بینافرهنگی را تحت شعاع خود قرار میدهد، مقوله فاصله اجتماعی در راستای ایجاد همبستگی و وفاق اجتماعی یا تقابل میباشد؛ در حقیقت، فاصله اجتماعی، به تفاوت میان گروههای مختلف در یک جامعه و میزان تمایل یا عدم رغبت آنها به تعامل نسبت به یکدیگر اشاره دارد و در ارتباط با مضامینی چون همدلی، درک متقابل و کنش ارتباطی افراد و گروههای موجود، مورد استفاده قرار میگیرد. از این مَنظر، در برخی جوامع، روابط خویشاوندی درون گروهی، عمدتاً مبتنی بر مسئله قومیت و تعصبات عشیرهای، استوار است و در واقع، این سطح از فاصله اجتماعی، پتانسیل آن را دارد تا تمام سطوح اجتماعی را، درگیر تنش نماید. این روند، میتواند تاجایی ادامه یابد که عنوان “روابط بینافرهنگی شکننده” بر آن اطلاق گردد؛ به این معنا که اگر قدری بادقت در بافتارهای ناهمگن جمعیتی، فرهنگی و قومی جوامع بشری بنگریم، متوجه میشویم که در درون این ساختار متنوع و پیچیده، پتانسیلهای تضعیفکننده وحدت اجتماعی نیز وجود دارد. مهمتر آنکه، در عصر تحولات مربوط به جهانیشدن و نفوذپذیرشدن فزاینده مرزهای اجتماعی و درهمتنیدگی جهانی و گسترش ارزشهای جهان شمول، تمامی حوزهها از همدیگر تأثیر میپذیرند و این امر به تشدید تعارضات فرهنگی و اجتماعی در درون مرزها و نیز تغییر فرهنگی و باورها منجر شدهاست. از این منظر، واگرایی درونفرهنگی، پتانسیل ایجاد زمینههای وقوع بحران و تهدیدات مختلف را دارد. شکاف بین قومیتی و نیز وجود فاصله زیاد اجتماعی، باعث شکلگیری و رواج عقاید قالبی، تعصب، پیشداوری و خرافهگرایی در جوامع مختلف میشود که این مسئله به نوبه خود، سبب میگردد تا سطوح مفاهمه، گفتگو و تعاملات اجتماعی به پایینترین حد ممکن برسد و زمینههای از هم گسیختگی اجتماعی و تضعیف هویت ملی فراهم شود و جامعه به سمت شقاق و چند دستگی سوق یابد.
در این راستا، با اندکی دقت و تأمل بیشتر در این وضعیت، میتوان چنین استنباط نمود که ناپایداری در حوزه مسائل فرهنگی، همراه با افزایش فاصله اجتماعی و ارتباطی، حس همدلی و یکیشدن را از بین میبرد، مسئولیت جمعی را کاهش میدهد و این امر به دنبال خود باعث بروز فردیت و تقویت فردگرایی میشود؛ این انزوای اجتماعی، باعث آنومی و ناهنجاری اجتماعی میشود و ساختارهای جامعه را تحتتأثیر خود قرار میدهد. همچنین، بروز رفتارهای مبتنی بر احساسات، باعث کاهش عقلانیت اجتماعی و انتظارات معقول در روابط بینافرهنگی و اجتماعی شده و باعث به خطر افتادن تعاملات مدنی میشود. این امور، قابلیت ایجاد بینظمی، بیثباتی و کاهش انسجام و یکپارچگی اجتماعی را دارند. همچنین، تقویت هویتهای مبتنی بر قومیت به واسطه شکلگیری ناسیونالیسم قومی، میتواند رقابت بر سر منابع و امکانات موجود را رقم زند و سایر شکافهای خفته و نهفته در درون جامعه را با خود همراه و فعال نماید و محصول نهایی این وضعیت تنشهای اجتماعی باشد؛ بنابراین لزوم توجه به روابط بینافرهنگی مبتنی بر عقلانیت، امری ضروری و اجتنابناپذیر، در تمام جوامع بشری است.