عناوین منتخب » فرهنگ و هنر
کد خبر : 4033
دوشنبه - ۶ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۴:۳۷

به مناسبت سالروز تولد «سهراب پورناظری»

«خداوندان اسرار» با ساز او پرستیدنی شدند

شمسی رنجبر | «سهراب پورناظری» آهنگساز و نوازنده تنبور، کمانچه و سه‌تار؛ ۵ اردیبهشت ماه ۱۳۶۲ در کرمانشاه به دنیا آمد. او فرزند «کیخسرو پورناظری» است؛ کسی که تحولی نو در تنبور ایجاد و این ساز گوشه‌نشین خانقاه‌ها را وارد محافل عمومی کرد.

سهراب در کودکی موسیقی ردیف و دستگاهی ایران را با ساز تنبور آموخت و به گروه موسیقی پدرش یعنی گروه «شمس» پیوست. برای اولین بار در دوازده سالگی همراه با گروه «شمس» در آلبوم «حیرانی» به اجرای برنامه پرداخت. از همان سال نیز مشغول آموختن کمانچه‌ نزد «اردشیر کامکار» شد و توانست در گروه شمس تکنواز کمانچه لقب بگیرد. در واقع پدرش و اردشیر کامکار از مهم‌ترین اساتید او هستند. همچنین ردپای مکتب استاد «صبا» و نوع نگاه او در موسیقی سهراب نمایان است. از میان آهنگسازان نسل بعد، علاقه‌مند به موسیقی «فرامرز پایور» است و از او تأثیر گرفته است و در میان نسل بعد‌تر نیز تحت تأثیر هنرمندانی مانند «پرویز مشکاتیان» و «حسین علیزاده» بوده است. سهراب، پدرش «کیخسرو»، «بیژن کامکار»، «محمدرضا شجریان»، «حسین علیزاده»، «پرویز مشکاتیان»، «کیهان کلهر» و «اردشیر کامکار» را از جریان‌سازان موسیقی ایرانی در چهار دهه اخیر می‌داند، از پدرش به عنوان تأثیرگذارترین و نخستین استادش در موسیقی نام می‌برد و خود را ادامه‌دهنده راه او می‌داند. او بارها گفته است که شاکله ذهنی من نسبت به هنر، کاملاً وام گرفته از نوع نگاه پدرم به موسیقی بوده است و اگر در کارم نقطه قوتی وجود داشته باشد نتیجه استفاده از گوهر ذهن پدر در آهنگسازی و برخورد با هنر ایرانی است. با این حال او معتقد است که؛ «من‌ زاده زمان خود هستم و قرار نیست همان کاری که پدرم پیش‌تر انجام داده را عین‌به‌عین به جامعه تحویل بدهم».

سهراب موسیقی آوازی را ابتدا از پدرش آموخت و بعدها از «حمیدرضا نوربخش» و «ناصح‌پور» هم درس گرفت. او تصمیم به انجام کارهای متفاوت ندارد و ترجیح می‌دهد نوازندگی و آهنگسازی برایش در اولویت باشد. هر چند تصمیم دارد در زمینه خوانندگی هم تجربه‌هایی داشته باشد. در سال‌های گذشته پیشنهاد‌هایی در مورد بازیگری در فیلم‌های مرتبط با موسیقی و دیگر موضوعات هم داشته‌است اما چندان علاقه‌ای به ورود به این عرصه ندارد. به این دلیل که حضور در عرصه سینما را بستری برای بروز احوالات خود به آن شکلی که مورد علاقه‌اش است نمی‌بیند.

سهراب در عرصه موسیقی سعی کرده است که با حفظ نغمه‌های اصیل موسیقی ایرانی، اندیشه‌های جدیدی را در نواختن ساز تنبور به کار بگیرد و نوعی همنشینی بین موسیقی ایرانی و موسیقی غربی ایجاد کند. او با ابداع تکنیک‌هایی که هیچ‌گاه در نواختن تنبور مورد تأیید نبوده؛ توانست چهارچوب‌ها را بشکند و تجربیات جدیدی برای ساخت موسیقی بدست آورد. سهراب با این نگرش‌ها و حرکت در راستای آن‌ها، توانسته صدای تنبور را به گوش دنیا برساند چرا که او آثار یک هنرمند را زاییده مهارت، آگاهی، شرایط اجتماعی و جهان‌بینی او نسبت به شرایط جامعه‌اش می‌داند. بیشتر صاحب‌نظران، کارهای سهراب را نوآورانه می‌دانند و او در این باره گفته است: «این امر حتما خودش باید اتفاق بیفتد. اگر به زور بخواهیم این اتفاق را رقم بزنیم برای شنونده دلپذیر نخواهد بود. اگر لحظه‌ای فکر کنم و وظیفه خودم بدانم که نوآوری ایجاد کنم، کار در همان لحظه خراب خواهد شد. درواقع صداهای جدیدی که به گوش شنونده می‌رسد از دل تمرین‌ها و خلوت‌هایی که یک آهنگساز با موسیقی‌اش داشته، شکل می‌گیرد».

اشعار مورد استفاده در کارهای سهراب نیز حال و هوای مخصوص به خود را دارد. او شعر را فارغ از کاربرد آن درحرفه‌اش، همدم روزگار و بخش مهمی از زندگی‌اش می‌داند و درباره اشعار استفاده شده در کارهایش و همین‌طور ادبیات فارسی گفته است: «بخش مهمی از نگاه من به جهان اطراف براساس همین اشعار شکل گرفته است. تجربه بشری در شعرهای ما ظهور پیدا می‌کند و طبیعتاً بر جهان انسان ایرانی نیز اثر می‌گذارد. البته این اتفاق مختص امروز و دیروز نیست و در طول تاریخ جریان داشته است. به‌عنوان مثال در شاهنامه فردوسی با چکیده‌ای از تجربیات بشر در خاستگاه تمدن جهان مواجهیم. بنابراین بار دیگر تأکید می‌کنم جایگاه شعر برای من در مقایسه با دیگر هنرهای ایران متفاوت است. به این دلیل که در دیگر هنرها نسخ مکتوب و قابل قبولی که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی ما را به دوران طلایی سرزمینمان متصل کند، کمتر یافت می‌شود. البته بخشی از متون اساطیری ایران هنوز در دسترس است، اما هیچ یک از آن‌ها برای انسان امروز به اندازه اشعار شعرای بزرگ تأثیرگذار نیستند. به همین دلیل برای موسیقی‌دانان، هنرمندان و بخصوص فارسی‌زبانان یک اتفاق یا شانس بزرگ محسوب می‌شود. اما از آن غافلیم و آنچنان که باید از این گنجینه گران‌بها که رایگان در اختیارمان قرار دارد بهره نمی‌بریم. اگر کسی می‌خواهد به جهان انسان ایرانی راه پیدا کند و به نوعی خود را انسان آگاه ایرانی بداند باید در اهتمام به یادگیری گنجینه ادبیات فارسی فروگذاری نکند. اگر دانشگاهی برای یادگیری فرهنگ سرزمین‌مان ایران وجود داشته باشد، همین ادبیات فارسی است.»

سهراب چشم‌انداز خوبی برای آینده موسیقی ایران نمی‌بیند. او موسیقی ایران را فاقد بسترهای کافی برای ارائه به جامعه می‌بیند  و از جمله عوامل این نابسامانی را  نبود دغدغه  کافی در مسئولان فرهنگی می‌بیند. او رسانه ملی را تولیدکننده انبوهی از برنامه‌هایی می‌داند که به جهت دستاوردهای فرهنگی غیرقابل دفاع هستند و بستر آموزشی مناسبی برای شناساندن هنرمندان آشنا به ادبیات و هنر فاخر ایرانی  به جامعه نمی‌باشند.

بنابراین با توجه به این شرایط آیا می‌توان انتظار داشت فلان هنرمند ادیب باشد یا شناخت درستی نسبت به ادبیات پیرامون خود داشته باشد؟ ما هنرمندان معدودی داریم که از نظر اندیشه‌های ادبی و هنری، شناخت کافی‌ای ازجهان و فرهنگ ایرانی دارند و متأسفانه در مسیر پیش‌رو روز به روز تعداد این افراد کمتر هم می‌شود».

آلبوم‌ها و موسیقی‌های متن «دل‌آرا»، «نیشتمان»، «سرزمین خورشید»، «بر سماع تنبور»، «پنهان چو دل»، «مستان سلامت می‌کنند»، «آرایش غلیظ»، «رنگ‌های تعالی»، «وضعیت سفید»، «بی‌پولی»، «قطره‌های باران»، «شبگرد کولی باد»، «خداوندان اسرار»، «رگ خواب»، «ایران من» و … از جمله آثار او هستند.