دانشگاه » مقالات و یادداشت‌ها
کد خبر : 3993
پنجشنبه - ۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۲۳:۳۵

موانع اعضای هیئت علمی برای ادای مسئولیت اجتماعی:

عذر یا توجیه

در حالی که انتظار عمومی از اعضای هیئت علمی برای تأثیرگذاری بر جامعه به شکل فزاینده‌ای در حال افزایش است، بخش عمده‌ای از اعضای هیئت علمی بر عدم فراهم بودن عرصه برای این مهم و موانع بیرونی تحقق این امر تأکید دارند. این موانع چقدر از جنس «واقعیت و عذرهایی قابل قبول» هستند و چقدر از جنس «بهانه و توجیه‌هایی برای فرار از مسئولیت اجتماعی و تمرکز بر منافع خودمدار»؟

البته در این بین، برخی از اعضای هیئت علمی هم هستند که معتقدند وظیفه آنها صرفاً «تولید علم» است، عبارتی که برخی چون دکتر رضا منصوری و دکتر مظفر چشمه‌سهرابی آن را جعلی، فاقد مابه‌ازای انگلیسی در منابع علمی و حاکی از درک اشتباه مفهوم علم در جامعه ما می‌دانند. دسته اخیر، مسئولیت خود را به همین روال متداول درس دادن، امتحان گرفتن، مقاله نوشتن و امثال آن محدود دانسته و می‌گویند این سازمان‌های قانون‌گذار، اجرایی و قضایی هستند که باید به حل مسائل مردم پرداخته و برای این مهم، از «تولید علم» دانشگاهیان نیز بهره ببرند. از دید گروه اخیر، اصولاً طرح بحث «مسئولیت اجتماعی اعضای هیئت علمی» موضوعیتی ندارد و چه‌بسا توسّط متولّیان اصلی بهبود وضعیت زندگی مردم و با هدف فرار از مسئولیت خود و انداختن همه تقصیرها به گردن دانشگاهیان مورد تأکید قرار گرفته‌باشد.

در این یادداشت کوتاه برای به‌چالش کشیدن دیدگاه بالا مجالی نیست؛ پیش‌فرض نوشتار حاضر این است که «لااقل بخشی از فلسفه وجودی و غایت دانشگاه و اعضای هیئت علمی، اثرگذاری مستقیم یا غیرمستقیم در بهبود جامعه است».

اعضای هیئت علمی موافق با این پیش‌فرض را می‌توان به دو دسته کلّی تقسیم کرد؛ دسته اوّل، کسانی که برای ادای دین خود به جامعه و بهبود زندگی مردم، تلاش کرده و راه‌های مختلفی را امتحان می‌کنند. میزان موفقیت این اشخاص بسیار متفاوت بوده و چه‌بسا در برخی موارد به نتایج محسوسی هم نائل نشوند. دسته دوّم کسانی هستند که اگرچه برای «مسئولیت اجتماعی» اهمّیت قائلند، در عمل، برای این مهم کار چندانی انجام نمی‌دهند و وقتی از آنان سئوال می‌شود که «چرا؟»، با تأکید بر موانع موجود نتیجه می‌گیرند که «چون امکان‌پذیر نیست» یا «چون بی‌فایده است».

از آنجا که سال‌هاست موضوع «مسئولیت اجتماعی اعضای هیئت علمی» برایم مهم بوده، درباره آن قلم زده، بازخورد دریافت کرده و با برخی استادان قائل به دیدگاه مخالف گفتگو کرده‌ام، به‌نظرم موانع متفاوتی را که گروه اخیر بر آن تأکید دارند می‌توان در قالب ۵ گروه زیر دسته‌بندی کرد:

  1. ساختار آموزش عالی (شامل نظام پاداش‌دهی، آئین‌نامه‌ها و غیره) با پرداختن به مسئولیت اجتماعی سازگاری ندارد؛
  2. مشکلات معیشتی اعضای هیئت علمی را به تمرکزکردن بر مدیریت زندگی خود و خانواده‌شان سوق می‌دهد؛
  3. عدم استقلال دانشگاه، پایین‌بودن سطح آزادی آکادمیک و پیامدهای منفی‌ای که پرداختن به مسائل اولویت‌دار جامعه می‌تواند برای اعضای هیئت علمی به دنبال داشته‌باشد؛
  4. نه در میان مسئولان و نه در بطن جامعه، برای شنیدن سخنان و توصیه‌های متخصصان دانشگاهی گوش شنوای چندانی وجود ندارد؛
  5. به علّت وجود مسائلی که خارج از حیطه کنترل و اثرگذاری اعضای هیئت علمی هستند (شامل مورد پیشین)، کارهایی که در زمینه مسئولیت اجتماعی می‌توان انجام داد به نتایج خود نمی‌رسند و از این رو، بیهوده‌اند.

از دید تأکیدکنندگان بر موانع بالا، سه عامل اوّل، پرداختن به مسئولیت اجتماعی را ناممکن و دو عامل آخر، آن را به کاری بی‌فایده -که نباید عمر و انرژی را برای آن هدر داد- تبدیل می‌کنند. آیا عوامل بالا از جنس «واقعیت و عذرقابل قبول» هستند یا از جنس «توجیه‌کردن و بهانه‌تراشی برای فرار از بار مسئولیت اجتماعی»؟

به‌نظرم، خودفریبی، بی‌انصافی و واقعیت‌گریزیست اگر بخواهیم عوامل بالا را بی‌اساس یا کم‌اهمّیت جلوه دهیم، امّا سئوال اصلی این است که آیا وجود عوامل نامبرده و اهمّیت آنها می‌تواند برای تلاش‌نکردن اعضای هیئت علمی در راستای ادای مسئولیت اجتماعی خود عذرقابل قبولی محسوب شود؟ به نظرم، پاسخ منفی است. در ادامه یادداشت، دلایلم را برای این پاسخ به‌صورت مختصر مطرح کرده‌ام:

  1. ناسازگار بودن ساختار رسمی با پرداختن به برخی وظایف انسانی-اخلاقی یا پرزحمت‌بودن این امور، تلاش‌نکردن در مسیر آنها را توجیه نمی‌کند. همان‌طور که «فرّخی سیستانی» سروده است: «نیک و بد هر دو توان کرد ولیکن سخنیست / نیک دشوار توان کردن و بد سخت آسان». برای خداباوران یا لااقل قائلان به اخلاق و انسانیت، این که برخی وظایف اخلاقی-انسانی در نظام امتیازدهی جایگاهی نداشته‌باشند، ساختار رسمی افراد را به سمت آنها سوق ندهد یا وضعیت اقتصادی افراد مطلوب نباشد، دلیل قابل قبولی برای سرباززدن از آنها نیست. کسانی که با این توجیه وجدان خود را آرام می‌کنند، چه نسبت و رابطه‌ای می‌‌توانند با اولیای دین و بزرگان اخلاق و انسانیت -که سراسر عمرشان مملو از تحمّل سختی‌های ناشی از شنا کردن بر خلاف جریان‌‌های اشتباه بوده‌است- برقرار کنند؟!
  2. یکی از کارکردهای اصلی عقل و علم، «حلّ مسئله» است. اگر مسئله، نیاز، ابهام و مشکلی وجود نداشته‌باشد و به‌عبارتی، مردم در وضعیت ایده‌آل به‌سر ببرند، چه لزومی دارد که جامعه برای علم و پژوهش هزینه کند؟! در چنین شرایطی، می‌توان به عالمان، پژوهشگران و طالبان علم گفت که اگر می‌خواهید علائق علمی-پژوهشی خود را دنبال کنید، خودتان باید تمام مخارج این کار را تأمین کنید. بنابراین، نمی‌شود هم نام «هیئت علمی» را یدک کشید و مدّعی «دانایی» بود، هم از این بابت از جامعه سهم و امتیازات ویژه (مانند حقوق بالاتر نسبت به سایر کارمندان، تعطیلات بیشتر و غیره) دریافت کرد و هم در مقابل مطالبه اثربخشی از جانب جامعه، پاسخ داد که «ببخشید، ما خیلی دوست داریم در بهبود زندگی شما مؤثّر واقع شویم، امّا برخی موانع و مشکلات هست که نمی‌گذارند ما چنین کنیم»! کسانی که چنین پاسخی می‌دهند خوب است با خودشان فکر کنند که «اگر ما اهل علم و اندیشه و مدّعی حلّ مسئله هستیم، باید برای مواجهه با موانع و مشکلات پرداختن به مسئولیت اجتماعی نیز راهی پیدا کنیم و اگر خلّاقیت و توانایی حلّ مسئله نداریم، پس شایسته است از هیئت علمی بودن استعفاء دهیم».
  3. عدم توجه شایسته‌وبایسته مسئولان و بطن جامعه به مطالب دانشگاهیان نباید موجب شود که متخصصان دانشگاهی در مورد مسائل مبتلابه جامعه صحبت نکرده و توصیه‌های خود را مطرح نکنند. هر چند «علم» در مورد راه و روش ارتباط بهینه با جامعه و «ترویج علم» هم توصیه‌های زیادی دارد که انتظار می‌رود دانشگاهیان بر اساس آنها برای تأثیرگذاری بر جامعه تلاش کنند، امّا نهایتاً، چنانچه جامعه به سخنان اعضای هیئت علمی توجه نکند، این دیگر گناه اعضای هیئت علمی نیست.
  4. در باب ناامیدی نسبت به موثّر واقع شدن تلاش‌هایی که می‌توان در راستای ادای مسئولیت اجتماعی انجام داد نیز سخن زیاد است، امّا در اینجا به بیان چند نکته اکتفا می‌شود.

خداوند در قرآن کریم، ضمن بیان داستان حضرت یوسف و از زبان حضرت یعقوب می‌فرماید: «بروید و یوسف و برادرش را جستجو کنید و از رحمت خدا نومید نباشید، زیرا فقط گروه کافران هستند که از رحمت خدا ناامید می‌شوند». به نظر نمی‌آید که این آیه صرفاً جمله‌ای باشد که یعقوب (ع) در زمان و مکانی مشخص، خطاب به فرزندان خود و فقط درباره «یافتن یوسف و بنیامین (ع)» گفته باشد. خطاب این آیه می‌تواند به همه ما باشد و «یوسف و برادرش» هم می‌توانند نمادهایی باشند برای اشاره به هر هدف شایسته‌وبایسته. همچنین، در قرآن در خصوص یاری و مدد الهی برای کسانی که در راه او جهاد (تلاش) می‌کنند و نیز گشایش‌ها و راه‌های پنهانی که برای این افراد باز می‌شود، آیات زیادی هست. نهایتاً، به قول سعدی که درود خدا بر او باد: «به راه بادیه رفتن، بر از نشستن باطل / که گر مراد نیابم، به قدر وسع بکوشم».

حرف اصلی یادداشت حاضر این است که به نظرم، وجود موانعی هر چند مهم و تأثیرگذار در مسیر اعضای هیئت علمی برای ادای مسئولیت اجتماعی، نباید موجب شود که آنها از تلاش برای این مهم شانه خالی کنند، بلکه باید باعث شود که با تکیه بر علم و اندیشه خود، در نظر گرفتن تمام جوانب امر، لحاظ کردن تمام شرایط و رعایت احتیاط‌های لازم، برای این مهم بهترین راه ممکن را بیابند و چنانچه برای این امر راهِ از پیش‌ فراهم‌شده‌ای هم وجود ندارد، راه جدیدی بگشایند.

به امید فعالیت بیش‌ازپیش اعضای هیئت علمی در حیطۀ مسئولیت اجتماعی؛

به امید فردایی بهتر؛

به امید ایرانی آباد.