جامعه‌شناسی » دانشگاه » مقالات و یادداشت‌ها
کد خبر : 3664
یکشنبه - ۱۰ اسفند ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۹

توانمندسازی باغ ابریشم، دانشگاه رازی یا هر دو

بسیاری از دانشجویانی که از استان‌های دیگر برای تحصیل در دانشگاه رازی به کرمانشاه می‌آیند می‌گویند که وقتی برای اوّلین بار آدرس دانشگاه را خوانده‌اند، تصوّرشان از «باغ ابریشم» (نام محلّه‌ای که دانشگاه رازی در آن واقع ‌است) محلّه‌ای بسیار زیبا، سرسبز و به‌قول امروزی‌ها «باکلاس» بوده‌است، تصوّری که پس از اوّلین حضور در محل، متوجه عمق فاصله –و چه‌بسا تضاد- آن با واقعیت شده‌اند.

اخیراً، دانشگاه رازی همسو با رسالت اجتماعی خود، طرح «توانمندسازی باغ ابریشم» را در دستور کار قرار داده‌است. پرسش اینجاست که «دانشگاه برای بهبود یا توانمندی باغ ابریشم چه کاری از دستش برمی‌آید؟» و این که «پس از مداخله دانشگاه رازی باغ ابریشم احتمالاً چگونه خواهد بود؟».

برای پاسخ به این پرسش‌ها، باید ببینیم دانشگاه چه ویژگی‌های متفاوتی دارد. زیرا طبیعتاً، باغ ابریشم پس از مداخله دانشگاه رازی، اندکی رنگ‌و‌بوی این دانشگاه را خواهد گرفت. امّا دانشگاه رازی چه ویژگی‌ها و چه رنگ‌و‌بویی دارد؟

از لحاظ ظاهری، آشکارا دانشگاه رازی نسبت به باغ ابریشم وضعیت خیلی بهتری دارد: سردر ورودیِ شکیل‌تر، ساختمان‌های بزرگ‌تر، فضای سبز بیشتر، خیابان‌های مرتب‌تر، امکانات پیشرفته‌تر (گرمایشی، سرمایشی، ارتباطی، اطّلاعاتی و غیره) و امثال آنها. در عین حال، دانشگاه به بیماری‌هایی نیز دچار است از جمله رخوت، پایین‌بودن حسّ تعلّق، مهاجرت نخبگان، کمّیت‌گرایی، ناکارآمدی، افسردگی، ناامیدی، بی‌انگیزگی، فروکاستن آموزش به حفظ‌کردن و غیره. آیا دانشگاه می‌تواند به گونه‌ای در باغ ابریشم مداخله کند که این محلّه ویژگی‌های مثبت دانشگاه را دریافت کرده و به بیماری‌های آن مبتلا نشود؟!

یکی از بیماری‌های بنیادین دانشگاه -که چه‌بسا علّت بسیاری از بیماری‌های بالا نیز باشد- سلطه نگرش فنّی-مهندسی یا به عبارتی، مواجهه فناورانه-مهندسانه با مسائلی است که ماهیت انسانی-اجتماعی دارند. سلطه این نگرش موجب شده از یک سو، عمده اهدافی که دانشگاه واقعاً (و نه در حرف و شعار) دنبال کند از جنس «کمّیت، ظاهر، رتبه، امتیاز، گزارش و امثال آن» باشند و از سوی دیگر، با دانشگاهیان (استادان، دانشجویان و کارمندان) مانند ربات‌هایی رفتار شود که قرار است با استفاده از یک نظام پاداش‌دهی بیرونی (نمره، حقوق، امتیاز، مدرک و غیره) به‌سمت عملکردی که در راستای تحقق آن اهداف است  سوق داده شوند. آیا دانشگاه می‌تواند با رویکردی متفاوت و انسان-محور به باغ ابریشم بپردازد؟! اگر می‌تواند، چرا این کار را در داخل خودش و برای خودش انجام نمی‌دهد؟!

یکی از ارکان اصلی رویکرد انسانی، گفتگو و مشارکت با ذی‌نفعان است. دانشگاه درباره مسائل داخلی خود چقدر با دانشگاهیان گفتگو می‌کند و چقدر آنها را در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت می‌دهد؟! آیا از دانشگاهی که در آن «گفتگو و مشارکت» جایگاه شایسته و بایسته‌ای ندارند، می‌توان انتظار داشت که قبل از نهایی‌شدن تصمیم مداخله در باغ ابریشم و نیز قبل از تدوین طرح مذکور، در این رابطه با بزرگان، ریش‌سفیدان و نمایندگان باغ‌ ابریشم به گفتگو پرداخته باشد و اجرای این طرح را به صورت مشارکتی دنبال کند؟!

دانشگاه چقدر در تصمیم‌های تخصصی داخلی، از متخصصان موضوعی خود استفاده می‌کند؟! به‌عنوان نمونه، در طراحی و ساخت‌وسازهای عمرانی دانشگاه، چقدر با استادان گروه‌های مهندسی معماری، علوم اجتماعی و هنر مشورت می‌شود؟ آیا ممکن است که چنین دانشگاهی طی مداخله در باغ ابریشم از متخصصان موضوعی مربوط (توسعه، ترویج، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، کارآفرینی و غیره) بهره شایسته و بایسته‌ای ببرد؟!

دانشگاه چقدر در «توانمندسازی» دانشجویان و کارمندان موفق عمل کرده که بتواند به توانمندسازی اهالی باغ ابریشم بپردازد؟! آیا فارغ‌التّحصیلان دانشگاه رازی از لحاظ مهارت‌های زندگی و مهارت‌های شغلی وضعیت مطلوبی دارند؟! اگر دانشگاه می‌تواند مردم باغ ابریشم را «توانمند» کند، چرا این کار را برای دانشجویان و کارمندان خودش انجام نمی‌دهد؟! به نظرم، یکی از کاربردی‌ترین مهارت‌های شغلی مورد نیاز کارمندان -که اتفاقاً در میزان کارآمدی اداری دانشگاه نیز تأثیر بسیار زیادی دارد- مهارت ماشین‌نویسی (تایپ سریع با تمام انگشتان و بدون نیاز به نگاه‌کردن به صفحه‌کلید) است، آیا دانشگاه توانسته است اولویت و اثرگذاری این مهارت را به‌خوبی تشخیص داده و به تقویت آن بپردازد؟! بهره‌وری مجموعه دوره‌های ضمن‌خدمت کارمندان چقدر بوده‌است؟! آیا آموزش‌های دانشگاه رازی در مجموع توانایی دانشجویان را افزایش می‌دهد یا این آموزش‌ها به قول «پائولو فریره» بیشتر از نوع «آموزش بانکی» هستند که در آنها، مدرس طی دوره آموزشی گزاره‌هایی را جهت حفظ‌کردن به دانشجویان امانت می‌دهد و در امتحان پایان ترم آنها را پس می‌گیرد؟! آموزش‌های دانشگاه رازی چقدر باعث ارتقاء خلاقیت، تفکّر نقادانه و علاقه دانشجویان به علم و پژوهش می‌شوند؟!

اگر دانشگاه تمام امتیازها و مشوّق‌های بیرونی‌ای که به دانشگاهیان (استادان، دانشجویان و کارمندان) اعطا می‌کند را ملغی کرده و اعلام کند که از این به بعد، تمام امتیازهای سابق (حقوق، نمره، مدرک، امتیاز، ارتقاء و غیره) بدون نیاز به هر گونه فعالیتی و صرفاً با گذشت زمانی معین اعطا می‌شوند (مثلا در پایان هر ماه، حقوق، در پایان هر ترم، نمره قبولی، پس از چهار سال، مدرک کارشناسی و امثال آن اعطا شوند)، چند نفر را می‌تواند به صورت داوطلبانه برای فعالیت‌های علمی-فرهنگی پای کار بیاورد و با فرض برپا‌شدن چنین فعّالیت‌هایی، چندنفر مخاطب را می‌تواند جلب کند؟! با این حساب، آیا دانشگاه می‌خواهد مردم باغ ابریشم را نیز با استفاده از مشوق‌های بیرونی (پاداش مالی، مدرک و غیره) به حرکت درآورد و اگر چنین است، تا چه زمانی قرار و ممکن است که این مشوق‌ها ادامه داشته‌باشند؟!

مختصر این که آیا بهتر نیست اوّلین جایی که قرار است دانشگاه رازی به توانمندی آن بپردازد، خودش باشد؟!

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

به نظرم، اگر رویکرد دانشگاه رازی به طرح توانمندسازی باغ ابریشم به گونه‌ای باشد که در آن، آمادگی مواجه‌شدن و پذیرش نواقص خودش را نیز داشته‌باشد، این طرح می‌تواند هم برای باغ ابریشم و هم بیشتر از آن برای دانشگاه فواید محسوس و قابل قبولی به‌دنبال داشته‌باشد. در غیر این صورت، چنانچه دانشگاه خودش را به‌مثابه «کوزه‌ای لبریز از علم، فرهنگ، مهارت و توانایی» و باغ ابریشم را به‌مثابه «زمینی کاملاً تشنه و محتاج آب‌رسانی» ببیند و با رویکردی از بالا به پایین و خودبرتربین با مسئله مواجهه شود، باغ ابریشم پس از مداخله دانشگاه رازی احتمالا از لحاظ ظاهری کمی بهتر می‌شود (مثلا ممکن است ساختمان متفاوتی با عنوان «سرای علم و فرهنگ» در آن دیده شود) و بر اساس برخی شاخص‌های کمّیِ مناسب برای گزارش‌دهی نیز تغییراتی خواهد کرد، امّا از لحاظ باطن، محتوی و کیفیت نه‌تنها بهبود چندانی نخواهد یافت بلکه ممکن است به بیماری‌های رخوت، ناامیدی، مهاجرت نخبگان و امثال آن نیز دچار شده و یا این بیماری‌ها در آن شدّت گیرند.

چند نکته پایانی

  1. نقدهایی که در نوشتار حاضر به دانشگاه رازی صورت گرفته، در واقع به کلّیت و مجموعه نظام آموزشی کشور (اعم از آموزش‌و‌پرورش و آموزش عالی) وارد است.
  2. نقد دانشگاه به معنای «تمام تقصیرها را به گردن دانشگاه انداختن» نیست؛ مسلّماً، سایر بخش‌های جامعه (ساختار اجرایی، فرهنگ عمومی و غیره) نیز وضعیت بهتری ندارند (اگر وضعیت‌شان بدتر نباشد). پیش‌قدم‌شدن دانشگاه رازی برای برداشتن گامی به جلو –که بسیار مبارک و قابل تقدیر است- مستلزم آن است که پیش از هر چیز دیگری، در خودانتقادی (شناخت و پذیرش نواقص خودش) پیش‌قدم شود. سایر بخش‌ها نیز اگر می‌خواهند از مسئولیت‌گریزی دست برداشته و آغازکننده اتّفاقاتی مثبت باشند، باید با «خودانتقادی» شروع کنند.
  3. بر خلاف بیشتر هم‌وطنانم (شامل بسیاری از دانشگاهیان) با تمام وجود، برداشتن گام‌هایی محسوس، مؤثّر و امیدبخش را کاملاً امکان‌پذیر می‌دانم؛ این نوشتار انتقادی با هدف و به‌امید نزدیک‌شدن به چنین دستاوردهایی نگاشته شده‌است و نه سیاه‌نمایی یا امیدسوزی.
  4. نگاشتن مطلبی انتقادی درباره دانشگاه رازی، به معنای آن نیست که از دید نگارنده، این دانشگاه فاقد نقاط مثبت باشد؛ دانشگاه رازی از برخی جهات، در حال تکاپویی قابل تقدیر برای برداشتن گام‌هایی مثبت و تأثیرگذار بر جامعه است.

به امید حرکت توأمان دانشگاه رازی، باغ ابریشم و کل جامعه در مسیر توانمند‌شدن،

به امید فردایی بهتر،

به امید ایرانی آباد.