ابعاد و اهمیت حق بر زبان مادری
الف: نامگذاری زبان مادری
در سال ۱۹۵۲ میلادی در پاکستان تحولاتی صورت گرفت که بعدها زمینهساز برآمدن «روز زبان مادری» شد. در آن سال برخی تعارضات قومی و زبانیِ موجود در پاکستان موجب کشتهشدن برخی از دانشجویان در این کشور شد. دانشجویان کشتهشده که عمدتاً اصالت بنگالی داشتند سعی کردند تا با راهپیمایی مسالمتآمیز، زبان بنگالی را در کشور پاکستان ترویج دهند، آنها خواهان بهرسمیتشناختن این زبان بهمثابه زبان دوم در پاکستان شدند. علیرغم داشتن چنین هدفی آنها مورد اصابت گلوله حکومت قرار گرفته و جان خود را بر سر زبان خویش از دست دادند. با این اوصاف، پس از استقلال بنگلادش از پاکستان، این کشور به همین بهانه از سازمان ملل درخواست کرد تا به این مسئله توجه کرده و یک روز را به این موضوع یعنی «زبان مادری» اختصاص دهد. از این رو، روز ۲۱ فوریه میلادی مصادف با ۲ اسفند خورشیدی از طرف یونسکو «روز جهانی زبان مادری» (International Mother Language Day) نامگذاری شده است. هدف این نامگذاری در کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۹ کمک به تنوع زبانی و فرهنگی بیان شد. درنتیجه چنین کنکاشها و اقداماتی مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز بهدلیل اهمیت زیاد این موضوع، سال ۲۰۰۸ میلادی را «سال جهانی زبانها» اعلام کرد. البته علاوه بر تحولات مذکور در برآمدن روز زبان مادری، باید به این موضوع نیز توجه داشت که اهمیت عنصر زبان مورد توجه برخی از مکاتب فکری معاصر نیز قرار گرفته است.
ب: اهمیت فکری عنصر زبان
پس از ظهور و بروز دو پارادایم فکری کلاسیک و مدرن، ما شاهد ظهور پارادایم جدیدی با عنوان «پارادایم پستمدرنیسم» هستیم. در پارادایم پسامدرنیسم بهمثابه یک پارادایم انتقادی، نقادی زبان به جای نقادی معرفت مینشیند. متفکران در این پارادایم تلاش میکنند تا نشان دهند که میان زبان و زندگی روزمره ارتباطی عمیق و ناگسستنی وجود دارد. این ادعا به نقطۀ عطفی جدید تبدیل شده است، لذا جداشدن از زبان و ادعای شناخت جهان از موضعی مستقل که حرف اساسی دکارت بود، با چالش جدی مواجه شد. در این پارادایم زبان به عنصری تبدیل شد که ما در درون آن با جهان روبرو میشویم و در شکلدهی به «من» یا «سوژه» نقش کلیدی ایفا میکند. در این دیدگاه زبان عاملی خنثی و صرفاً بیانگر واقعیت نیست، بلکه بر واقعیت تأثیر میگذارد. پارادایم پسامدرن هر چه هست در قالب اندیشههای انتقادی معاصر قابل ارزیابی است که گرایش آن به زبان و نحوه کاربرد آن در تولید حقیقت و واقعیت به موقعیت گفتمانی در ایجاد خدشه میان سوژه و ابژه در فرایند شناخت توجه دارد. در این نگرش فراسوی زبان و مفاهیم آن هیچ تضمینی برای تعیین تفاوت حقیقت و خطا باقی نمیماند. در اندیشه انتقادی و پسامدرن که متفکران مختلفی آن را نمایندگی میکنند، زبان پیششرط کسب آگاهی فرد از خودش بهمثابه یک هستی متمایز است. به بیان ژاک لاکان: «سوژه نمیتواند بدون زبان یک سوژۀ انسانی باشد و سوژۀ مستقل از زبان وجود ندارد. فرازبان وجود ندارد ما همه مجبوریم خود را در زبان بازنمایی کنیم. در حقیقت راه دستیابی و ارتباط ما با دیگران تنها از طریق زبان است». بنابراین مشاهده میشود که زبان در اندیشههای معاصر از چه اهمیتی برخوردار است، تا جاییکه هستی انسان در زبان او شناسایی و مورد توجه قرار گرفته است.
ج: ضرورت و اهمیت توجه به حق بر زبان مادری
حسب آنچه از حیث عینی و ذهنی گفته شد، زبان مادری به اولین زبانی گفته میشود که کودک بهمحض تولد سخنگفتن را با آن یاد میگیرد. به تعبیر دیگر، زبان مادری اولین زبانی است که دریچه ورود انسان به زندگی محسوب میشود. از طریق زبان مادری است که فرد تواناییِ اندیشیدن، سخنگفتن، گفتگوکردن، ارتباط برقرارکردن و درک جهان را فرا میگیرد. بنابراین آشکار است که چنین زبانی از اهمیت زیادی در زندگی و سرنوشت هر انسانی برخوردار است. ناگفته پیداست زبان مادری در جوامع چندفرهنگی و چندزبانی از اهمیت دوچندانی برخوردار است. از این رو به رسمیت شناختهشدن چنین زبانی میتواند نتایج مهمی برای بخشهای کثیری از یک جامعه در پی داشته باشد. میتوان از این موضوع تحت عنوان «حق بر زبان مادری» نیز نام برد. هدف حق بر زبان مادری آن است که برای اقلیتهای زبانی بستر و شرایطی ایجاد شود که بهجای استفاده از زبان اکثریت، از زبان مادری خود در زندگی روزمره استفاده کنند. از آنجایی که این حق، یک حق جمعی بهشمار میرود، افراد از دیگران میآموزند چگونه از زبانشان برای ارتباط استفاده کنند و از طریق استفاده از آن وابستگیهای خود را با اعضای گروه اقلیتی خود مطالعه کنند. آنچه در این فرایند نقش محوری دارد حوزه آموزش و یادگیری است. چراکه بخش اعظم حق زبان مادری در حوزه آموزش و نظام آموزشی اتفاق میافتد. البته باید به این موضوع نیز توجه داشت که اهمیت آموزش به زبان مادری، رابطه مستقیمی با حقهای دیگر بشری دارد. از آنجایی که آموزش در زمره حقوق الزامآور انسانها محسوب میشود، دولتها موظفاند بر اساس سیستم توسعه زبان، اقدامات لازم را برای بهرهمندی اقلیتها از حق آموزش به زبان مادری بر اساس قوانین داخلی و تعهدات بینالمللی انجام دهند. این موضوع بهوضوح آشکار است که اسناد بینالمللی در حوزه حقوق اقلیتها اهمیت حق زبان را بهعنوان بخشی از حقوق مثبت افراد به رسمیت شناختهاند. بطور نمونه کمیسیون حقوق بشر طبق ماده ۲۷ میثاق حقوق مدنی و سیاسی دولتها را متعهد میکند که اقلیتهای زبانی را از حق استفاده از زبان مادری خود محروم نکنند. چنین برداشت میشود که اتخاذ اقدامات مثبت توسط دولتها برای تضمین حمایت از هویت گروههای اقلیت و حقوق اعضای آنها برای حفظ و نگهداری زبان و فرهنگ، در ارتباط با دیگر اعضای جامعه ضروری است. به هر حال، آنچه ضروری است اینکه در جامعه ایران بهمثابه جامعهای چندفرهنگی این نوع حق یعنی حق بر زبان مادری نیز توسط سیستم سیاسی و آموزشی کشور به رسمیت شناخته شود. جامعه ایران دارای تنوعات فرهنگی و زبانی گستردهای است و شناسایی حقوق مختلف این تنوعات از جمله حق بر زبان مادری میتواند زمینهساز آرامش، تساهل و مدارای بیشتر در عرصه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باشد.
یادداشتها:
– مادن ساراپ (۱۳۸۲)، راهنمایی مقدماتی بر پساساختارگرایی و پسامدرنیسم، ترجمه محمدرضا تاجیک، تهران: نی.
– سعید رهایی و زهرا رزاقمرندی (۱۳۹۶)، «حق بر زبان مادری و آموزش»، فصلنامه حقوق بشر، سال دوازدهم، شماره ۱.