فرهنگ کار در کرمانشاه (با تأکید بر محله جعفرآباد)
برخی از ساکنان شهر یا مسئولین، بیکاری و وضعیت اقتصادیِ کرمانشاه نسبت به استانهای مجاور را ناشی از نبودن «فرهنگ کار» میدانند. درواقع، این باور علتِ وضعیتِ کنونی را به امری نامشخص و تا حدی موهوم حواله میدهد و اولویتی جدی برای فرهنگ در این حیطه قایل میشود تا از آن طریق مناسبات واقعی تولید و روابط اجتماعی و حقوقی ناکارآمد را نادیده بگیرند. بهنظر میرسد این کلیشه مانعی جدی برای پرسش از وضعیت بیکاری و وضعیت توسعه در استان است. بهلحاظ معرفتشناسی و ساحت نظری، باور علمی، آدمی را از هر گونه ذاتگرایی (تنبلی و نبودن فرهنگ کار) در حوزه اقتصاد و جامعه بر حذر میدارد. دلایل متقن و استدلال منطقی برای دفاع از نسبتدادن هر نوع جوهری به حوزه اقتصاد و جامعه وجود ندارد. دادههای تاریخی نیز جملگی دلالت بر رد ادعای «نبود فرهنگ کار» در استان را دارند و در جهتی مخالف نشان از سختکوشی ساکنان ایالت کرمانشاهان دارند. براساس دادههای چارلز عیسوی، رابینو، جکسن و بسیاری از آگاهان اقتصادی، کرمانشاه همیشه انبار غله ایران و تولیدکننده عمده دام در قرون گذشته بوده است و با تجاریشدن کشاورزی در اواسط قاجار یکی از صادرکنندگان محصولات کشاورزی بوده است. مضاف بر اینها در دشوارترین لحظات تاریخ و به هنگام بیماریهای عالمگیر وبا و طاعون فرش کرمانشاه همیشه از طریق بغداد و بندر محمره صادر میشده است. با اینکه ایالت کرمانشاهان همیشه در معرض خطر تعرض حکومت عثمانی بود اما تولید اقتصادی این ایالت همیشه نسبت به بقیه کشور وضعیت مناسبتری داشته است.
بنابراین تا دوران اخیر، «کار» بخشی از زندگی مردمان این خطه بوده است. اما درمورد زمان حال میتوان گفت که تاکنون مطالعه دقیقی درباره «فرهنگ کار» در کرمانشاه صورت نگرفته است و یا اگر انجام شده نتایج آن منتشر نشده است. بنابراین نمیتوان با قطعیت درمورد آن صحبت کرد اما نشانههایِ متعدد و فراوانی دال بر وجود «فرهنگ کار» در این شهر وجود دارد، یکی از آنها پویایی اقتصادی در محله «جعفرآباد» است. این محله در اواخر دهه ۴۰ در شرق کرمانشاه بهصورت غیر رسمی پا گرفت. به بیان دیگر از تأسیسات شهری و خدمات عمومی مانند آب و برق محروم بود. همچنین سکنه آن بهلحاظ تخصص و مهارت در سطح پایینی قرار داشتند. مشاهدات اولیه در جعفرآباد حاکی از عدم حضور بنگاههای تولیدی و توسعهای، تأسیسات زیرساختی و خدماتی مناسب است. طبق مطالعات «توسعه شهر» که در سال ۱۳۸۰ توسط اعظم خاتمانجام در جعفرآباد انجام گرفت، سرانه خدماتی و سواد در این منطقه پایین بود، سرمایه خصوصی و عمومی وجود نداشت و بازار فعالی در آن دیده نمیشد.
از زمان شکلگیری تاکنون فرآیند توسعهای خاصی در درون آن صورت نگرفته است اما درطول این سالیان فرآیندهای اقتصادی خودجوش و خلاقانهای در بطن آن بهوجود آمده است که امکان امرار معاش برای بخشی از جمعیت آن را ممکن ساخته است.
علیرغم فقر خدمات و عدم حضور نهادهای اقتصادی رسمی، چندین فعالیت اقتصادی در محله دیده میشود که بیانگر سختکوشی این محله است. یکی از آنها «گردآوری ضایعات» است. فعالین این حوزه ضایعات سطح شهر را با کمترین هزینه جمعآوری و در محله جعفرآباد تفکیک میکنند سپس آنرا به صنایع تولیدی در اقصی نقاط ایران میفرستند و از طریق آن کسب درآمد می کنند. در این فرآیند افراد زیادی درگیر هستند. حلقه اول، جمع کنندگان در سطح شهر هستند که کمترین درآمد به آنها تخصیص مییابد. دوم، بنگاهها و کارگاههای تفکیک هستند که مدیریت سخت و سفتی بر گردآورندگان دارند و بیشترین سود نصیب آنها میشود و سوم فروشندگان و بازاریابان در سطح کشور هستند که میزان رضایتبخشی از سود به آنها تعلق دارد. گردآوری ضایعات سبب تفکیک زباله در مبداء و امرار معاش بسیاری از ساکنین جعفرآباد است. درمجموع این فعالیت هزینهای برای شهر ندارد و صرفاً کسب درآمد و کمک به حفظ محیط زیست است.
فعالیت دوم «نان خشکهفروشی» است. فعالین این حوزه با جمعآوری نان خشک از درب منازل در محله جعفرآباد آن را تفکیک میکنند و پس از بستهبندی آن را به مناطق مختلف کشور بهویژه نزد دامداران ارسال میکنند. به مانند فعالیت اول، حلقه اول زحمت بیشتر و بهرهمندی کمتری دارد. حلقه دوم که در محله جعفرآباد مغازه دارند بیشترین سود را میبرند و بازاریابان نیز به لحاظ کسب سود در وضعیت بینابین قرار دارند. فعالیت اقتصادی جعفرآباد محدود به این دو نمیباشد آنها در زمینه توزیع مرغ و مصالح ساختمانی مانند کاشی نیز فعالیت گستردهای دارند.
در اینجا قصد دفاع از این فعالیتها به شیوه کنونی را ندارم بلکه مقصود سختکوشی و کسب درآمدی است که نتیجه پیشبینینشده آن تفکیک زباله در مبداء و پویایی معیشتی است. بدون شک آسیبهایی مانند آلودگی محیط زیست در محل مغازهها در جعفرآباد و رشد جانوران موذی نیز در همانجا وجود دارد که رفع آن بسیار ساده است و نیازمند مداخله مثبت و تاثیرگذار مدیریت شهری است.
بدینروی این بحث، مصداقی درگیری با حیات اقتصادی، کوشایی و یا بهعبارت دیگر «فرهنگ کار» در محلهای از کلانشهر کرمانشاه است. اهل زندگیبودن یا همان کارکردن در محله جعفرآباد یک فضیلت اخلاقی است و بسیاری از سکنه بدان باور دارند.
علاوه بر شهر کرمانشاه موارد زیادی را میتوان بهعنوان مصداق سختکوشی و فرهنگ کار در سطح استان برشمرد که فعالیت باغداری اورامانات یکی از آنهاست. نکته کلیدی آن است که این موارد و موارد دیگری که مجالی برای طرح و توصیف آنها نیست، کلیشه «نبود فرهنگ کار» در سطح کرمانشاه را با مشکل مواجه می کند و مورد نقضی بسیار جدی برای آن است. در هر حال طرحِ بحثِ نبودن «فرهنگ کار» بهعنوان دلیلی برای توجیه بیکاری و کمتر توسعهیافتگی استان بهمثابه ایدئولوژی ناتوانکنندهای است که روند و منطق شکلگیری آن نامشخص است و سبب میشود همگان از مسئولیت خویش در قبال رشد و تعالی شانه خالی کنند. متولیان امر توسعه و مدیران در سایه چنین استدلالی متوجه مسئولیت و تعهد خود نخواهند شد و ناکارآمدی خود را به جوابی ساده و دم دستی محول میکنند.