نقد فیلم «پسرکشی»
مخاطبکشی همیشگی در سینمای ایران
شمسی رنجبر | در فیلم «پسرکشی» داستانی خستهکننده با مجموعهای از ضعیفترینها را شاهدیم که به هیچ وجه نتوانسته نظر مخاطب را به خود جلب کند. مخاطب نمیداند حرف اصلی فیلم چیست؟ اگر حرف اصلی دفاع از حقوق زنان است؛ آیا دریچهای نو را برای بهبود کیفیت زندگی آنها ارائه میدهد؟ با توجه به روند فیلم از ابتدا تا انتها، پایانبندی نامناسب و دیالوگهایی که به مهمنبودن انعکاس واقعیتهای موجود اصرار دارد؛ جواب این سوال خیر است. فیلمی با محتوای نامعلوم و بهتر است گفت بدون محتوا. هرچند ایده فیلم تکراری است اما با پرداخت درست میشد فیلمی متفاوت و با احترام به شعور مخاطب ساخت، اما این اتفاق نیفتاده است. این فیلم نه در محتوا و نه در فرم، حرفی برای گفتن ندارد و حتی با سکانسها و دیالوگهای درهم، خستهکننده و بدون پیوستگی، معیارهای فیلم سینمایی را زیر سوال برده است. پسرکشی دنیایی را خلق نمیکند که بتوان از آن حرف زد. گرهای در داستان وجود ندارد و کشمکشی صورت نمیگیرد. فقدان زبان تصویر و چنگ زدن به دیالوگ برای رسیدن به انتها، فیلمی با ضعیفترین شکل ممکن ارائه کرده است. عوض کردن راوی داستان برای ایجاد معما و پیش بردن قصه، موجب پرشهای زمانی بدون منطق است. تغییر زمانها بدون مرز است و تفاوتی بین زمان گذشته و حال نیست. هیچ تغییری در شکل ادبیات شخصیتها در گذشته و حال وجود ندارد. در کل وقتی با روایتی جذاب روبهرو نباشیم این تقسیمشدنهای زمانی ریتم فیلم را میگیرد و یکنواختی نامعقولی را بر آن تحمیل میکند.
«ژاله صامتی» بازیگری توانا است و تاکنون بازیهای خوبی را از او دیدهایم. در این فیلم هم، بازی او بهتر از دیگر بازیگران است و اگر نقدی بر بازی او و دیگران وجود داشته باشد به دلیل فیلمنامهای با انسجام درونی پایین و ناتوانی کارگردان در گرفتن بازیها بوده است. انتخاب بازیگران و فاصله سنی آنها برای نقشها، به درستی رعایت نشده است. انتخاب «نسیم ادبی» به عنوان مادر شوهر صامتی عجیب، نامناسب و بیمنطق است. معرفی مادر کارکتر زن اصلی فیلم، در قالب یه زن کرد هیچ دلیلی ندارد و بازیها و رفتارهایش ناشی از عدم شناخت کافی نویسنده از زنان کرد زبان است. اگر او مثلا زنی شمالی، جنوبی یا … تعریف میشد هیچ تغییری در روند فیلم ایجاد نمیکرد و این از فقدان تفکر و تحلیل کافی نشات میگیرد. فیلم پسرکشی هیچ تلاشی برای معرفی شخصیتهایش نمیکند و به تصویر کشیدن دغدغههای ذهنی آنها، دغدغه فیلمساز نیست. در فیلم هیچ کدام از کاراکترها و مکانها اسم ندارند، این قضیه زمانی یک امتیاز برای اثر محسوب میشود که فرم و محتوا را با تحلیلی درست و سینمایی به هم مربوط کند نه اینکه بیهدف و گیجکننده باشد. اگر کسی مانند «ژوزه ساراماگو» در رمان «کوری»، قصه افراد و مکانها را بدون اسم پیش میبرد و نوبل ۱۹۹۸ را دریافت میکند دلیلی ناظر بر محتوا برای این کار دارد. همدردی و تکرار تواناییهای ما برای یافتن حقیقت، چنین چیزی را طلب میکند و همه عوامل به درستی و با قدرت در کنار هم قرار میگیرند. حال آنکه در پسرکشی با ادعای کشف حقیقت به کتمان آن میرسیم. بیشک هدف قیاس فیلم پسرکشی با رمان ساراماگو نیست؛ بلکه اشاره به دو خروجی متفاوت از یک ایده است. بیهدفی، عدم تحلیل درست و ناتوانی، یک ایده درست را حرام میکند.
وقایع ناممکن در فیلم بیش از هرچیز دیگر شعور مخاطب را مورد هدف قرار میدهد. شاید بتوان با زحمت برخورد پسر با عمارت قدیمی خانوادهاش به واسطه کار در میراث فرهنگی را پذیرفت. اما نمیتوان اصرار استادی به دروغگویی را تصدیق کرد؛ آن هم استادی که روی گورهای دستجمعی کار میکند. در واقع میتوان گفت جان دادن دو مرد در آغوش هم آن هم موقع دعوای سخت شوخی ناشیانهای بیش نیست که غیرقابل قبول است.
سرمایههای زیادی خرج فیلمهای سینمایی این چنینی میشود. فیلمهایی که نه نویسنده و کارگردان آن توانایی لازم برای بیان حرف خود دارند و نه با ساختشان فضای جدیدی شکل میگیرد. سینمای ما به شدت در حال افول است و این قضیه نگرانکنندهتر از آن است که به نظر میرسد. چرا که فیلمسازها حتی بعد از ساخت اثر خود به تحلیل و تامل در آن نمیپردازند و نقاط ضعف آن را واکاوی نمیکنند. به سرعت سراغ اثر بعدی میروند و این ناکامی و سقوط به سرعت ادامه پیدا میکند.
نویسنده : مجید برزگر و آرمان خوانساریان
کارگردان : محمدهادی کریمی
تهیه کننده : صادق یاری
بازیگران : ژاله صامتی، آرمان درویش، بهاره کیان افشار، نسیم ادبی، فرخ نعمتی، گلوریا هاردی، صحرا اسداللهی، زینب قادری، لیلا اوتادی، لیلا زارع، شهناز نصرتی، سهیل قاصدی و …