به مناسبت سومین سال درگذشت «علیاشرف درویشیان»
نویسنده باید زبان جامعه خود باشد
شمسی رنجبر | «علیاشرف درویشیان» سوم شهریور ماه سال ۱۳۲۰ در محله «آبشوران» کرمانشاه به دنیا آمد. از سن ۱۲ سالگی شروع به خواندن کتاب کرد و اشعار «ابوالقاسم لاهوتی» سبب آشنایی و علاقه او به شعر و نوشتن شد. پدرش اوستا «سیفالله» که آهنگری میکرد، مغازهاش را از دست داد و مجبور شد به شغلهایی مانند شاگرد شوفری، باغبانی، قصابی، بقالی و … روی بیاورد. به همین دلیل درویشیان در فقر بزرگ شد و بعدها خاطرات و تصویرهای آن روزهای سخت الهامبخش نوشتههایش شد.
درویشیان طبق بخشنامهای، با این مفاد که هر معلم با ۱۰ سال سابقه، میتواند درکنکور شرکت کند و به دانشسرای عالی برود؛ درکنکور شرکت کرد و قبول شد. در سال ۱۳۳۷ دانشسرای مقدماتی را به پایان رساند و بعد از آن به عنوان معلم به روستاهای اطراف کرمانشاه و گیلانغرب رفت. در سال ۱۳۴۵ وارد دانشگاه تهران شد و دوره کارشناسیاش را در رشته ادبیات فارسی گذراند. سپس در رشته «روانشناسی تربیتی» مدرک کارشناسی ارشدش را گرفت و همزمان در دانشسرای عالی تهران در رشته «مشاوره و راهنمای تحصیلی» مشغول به تحصیل شد.
درویشیان با شنیدن افسانههای کردی از مادربزرگ و شاهنامهخوانیهای پدرش وارد دنیای قصه شد. پدرش علاوهبر داستانهای شاهنامه کردی، کتابهای «خورشید و خاور» و «حمزهنامه» را برایش میخواند. او بعدها، پس از آشنایی با «جلال آل احمد»، «سیمین دانشور» و «امیرحسین عالمپور» به سمت نویسندگی رفت و برای ادامه کارش، داستان کوتاه و رمان را انتخاب کرد. دانشور به او درس«تاریخ هنر خاور دور» و «زیباییشناسی» میداد. موسیقی، فیلمها وتئاترهای روز را نیز به او معرفی میکرد. آلاحمد هم او را به بازدید از نمایشگاههای نقاشی تشویق میکرد. همچنین در دانشسرای عالی، آلاحمد مدرس درس «آیین نگارش» او بود و این قضیه به کار نویسندگیاش کمک بسیاری کرد.
درویشیان قبل از انقلاب نوشتههایش را با نام مستعار «لطیف تلخستانی» منتشر میکرد. او در داستانهایش تصویرگر زندگی اجتماعی خود و همنسلانش بود و سالها معلمی در روستاهای محروم، تاثیر بهسزایی در شکلگیری داستانهایش دارد. او معتقد بود که نویسنده نمیتواند از متن جامعه فاصله داشته باشد و همراه جامعه حرکت میکند. همواره تمایل به فعالیتهای اجتماعی داشت و هدفش از عضویت در کانون نویسندگان ایران، همراهی با مسائل اجتماعی جامعه بود تا معترض آن دست از مسائلی باشد که به نفع جامعه نیست. اولین داستانش را در زندان «دیزلآباد» کرمانشاه نوشت که هرگز منتشر نشد. اولین نوشتهای که از او چاپ شد «صمد جاودانه شد» بود که ابتدا درمجله «جهان نو» چاپ شد و بعدها به صورت جزوه-کتاب در آمد. درویشیان استاد نوشتههای رئالیستی بود و از نویسندگانی مانند «صادق هدایت»، «بزرگ علوی»، «محمود دولتآبادی»، «ارنست همینگوی»، «گابریل گارسیا مارکز» و «ویلیام فاکنر» تاثیر گرفت. همینطور عضو فعال کانون نویسندگان ایران و از هیئت دبیران آن بود. درویشیان توانست با همکاری در اعلامیه «ما نویسندهایم» با جمع کردن ۱۳۴ امضا از نویسندگان دیگر، موجب فعالیت دوباره کانون نویسندگان ایران شود. صمیمیت در روایت از ویژگیهای بارز نوشتههای درویشیان است. او در بخشی از زندگی نامهاش که در مجله «نافه» منتشر شد نوشت؛ «اول باری که در کرمانشاه نوشابه پپسی خریدیم خوب یادم است. نوشابه تازه آمده بود. رفتیم به مادرمان گفتیم، یک چیزی آمده توی شیشه. یک نفر خورد اشکش آمد و چشمش را گرفت و یک آروغ هم زد. مادرمان گفت، ای بدبختی این دیگر چه چیز است؟ قبول کرد برویم بخریم. یک قران و دو قران پول جمع کردیم و رفتیم خریدیم. مادرمان وقتی خورد گفت، این به درد ما نمیخورد. این برای رفع تفریح است. برای سیری نیست. همیشه از همین تعبیر استفاده میکرد و میگفت فلان چیز برای رفع تفریح است». از او آثار متعددی منتشر شده است، از جمله «از این ولایت»، «بیستون»، «آبشوران»، «فصل نان»، «همراه آهنگهای بابام»، «گل طلا و کلاش قرمز»، «ابر سیاه هزارچشم»، «روزنامه دیواری مدرسه ما»، «رنگینه»، «کی برمیگردی داداش جان»، «آتش در کتابخانه بچهها»، «چون و چرا»، «داستانهای محبوب من» (با همکاری رضا خندان مهابادی)، «سلول ۱۸»، «سی و دو سال مقاومت در زندانهای شاه» و «افسانهها و متلهای کردی». همچنین «سالهای ابری» (دو جلدی)، «درشتی»، مجموعه ۲۰ جلدی «فرهنگ افسانههای مردم ایران» (با همکاری رضا خندان مهابادی)، «واژهنامه گویش کرمانشاهی»، «یادمان صمد» (صمد بهرنگی)، «شب آبستن»، «قصههای آن سالها»، «هفت مرد، هفت داستان»، «خاطرات صفر خان» (صفر قهرمانیان)، «دانه و پیمانه» و … از دیگر آثار او هستند.
درویشیان بعد از دعوت به جشنواره ادبی «گلاویژ» و رفتن به سلیمانیه، با تعدادی از نویسندگان کرد از جمله «شیرزاد حسن» و «بختیار علی» آشنا شد. آثار این دو در اروپا ترجمه شده بود. درویشیان توانست چند اثر مطرح آنها را با همکاری یکی از دوستانش برای اولین بار در ایران به فارسی ترجمه کند. این اثر با عنوان «داستانهایی کوتاه از نویسندگان معاصرکرد» توسط نشر چشمه منتشر شد.
انتشار آثار علیاشرف درویشیان چه قبل از انقلاب اسلامی و چه بعد از آن با مشکلاتی مواجه بود. درویشیان در زمان حکومت پهلوی بین سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ برای نوشتن کتاب «از این ولایت» و فعالیتهای سیاسی، سه بار دستگیر و ممنوعالقلم شد. این کتاب دو سال بعد ازمعلم شدنش درگیلانغرب نوشته شد و اولین کتاب داستانش بود. درویشیان بار اول در کرمانشاه دستگیر و به مدت هشت ماه زندانی شد. دو ماه بعد از آزادی، مجددا برای بار دوم در تهران دستگیر و به هفت ماه به زندان افتاد. این جریانها، اخراج شدنش از دانشگاه و شغل معلمی را در پی داشت. دستگیری سوم درویشیان در سال ۱۳۵۳ بود که به ۱۱ سال زندان محکوم شد و تا پیروزی انقلاب در زندان ماند. سال ۱۳۵۵ زمانی که در زندان «قصر» بود؛ رمان «پا برهنهها» نوشته «زاهاریا استانکو» با ترجمه «احمد شاملو» را خواند که تاثیر بسیاری بر او گذاشت و فهمید که او هم باید صادقانه و روشن حرفهایش را بزند. او که تا آن زمان تنها تجربه نوشتن داستان کوتاه را داشت تصمیم به نوشتن رمان معروف «سالهای ابری» گرفت. درویشیان کتاب «فصل نان» را در سال ۱۳۵۷ و زمانی که در زندان بود نوشت و آن را به همسرش «شهناز دارابیان» داد تا در بیرون منتشر کند. این کتاب به عنوان کتاب برگزیده شورای «کتاب کودک ایران» برگزیده شد. او حتی در زمان زندان ضبط صوتی به همسرش داد تا او افسانههای مادربزرگش و دیگران را ضبط کند و نگذارد که کار درویشیان متوقف شود.
درویشیان با سابقه بیماری بلندمدت و نارسایی ریوی، در روز چهارم آبان ماه سال ۱۳۹۶ بر اثر سکته مغزی در سن ۷۶ درگذشت. پیکر درویشیان روز هشتم آبان ماه در قطعه هفت «بهشت سکینه» کرج به خاک سپرده شد. شهرام ناظری در یادداشتی که در روزنامه ایران به چاپ رسید، درویشیان را «چراغی روشن در ظلمت این دنیا» خواند. چراغی که هرگز خاموش نمیشود.