یادداشت اختصاصی «استاد علیاکبر مرادی» در رثای استاد محمدرضا شجریان
کی گفت که آن زنده جاوید بمرد
کی گفت که آن زنده جاوید بمرد
کی گفت که آفتاب امید بمرد
آن دشمن خورشید برآمد بر بام
دو دیده ببست و گفت خورشید بمرد
مولانا
استاد شجریان به واقع همان خورشید تابناکی ست که از شرق آسمان هنر موسیقی طلوع و در پهنه پهناور آسمان موسیقی ایران و جهان نورافشانی کرد. این نور و درخشندگی نهتنها با غروب جسمانی او پایان نمیپذیرد، بلکه مستمر و بیانتهاست. فقط دیده بستهشدگان به عالم حقیقت و کوردلان از روز بیزار، خاموشی او را باور دارند.
آنچه از محمدرضا شجریان جوان گمنام خراسانی استاد شجریان ساخت، معجون عشق و خرد بود. کیمیایی که هرگز مرگ و خاموشی ندارد و تا عشق و خرد در وجود انسانهاست همواره پایدار و ماندگار خواهد بود.
استاد شجریان را میتوان عصاره هنر آواز سنتی اساتید و بزرگان پیش از خود دانست، او ظرایف و رمز و راز این فن شریف را طی سالیان دراز، با تلمذ از حضور اساتید و بزرگان و همچنین مشق عشق با آثار پیشینیان آموخت. هوش سرشار، عشق وافر و پشتکار و پایمردی مثالزدنیاش نهایتاً او را به سرچشمه پررمزوراز موسیقی رساند، از آن باده ازلی، از سرچشمه موسیقی جامها نوشید و عاقبت مقتدرانه بر قله موسیقی آوازی ایران جلوس کرد.
تنها صوت داوودی و حنجره خدائیش باعث این سیروسلوک عاشقانه و این وصل سرورانه نشد، بلکه عشق و عشق و بازهم عشق او را یاری کرد، خضر راهش شد و آخرالامر به سرمنزل مقصودش رساند.
بیشک بسیاری از ایرانیان با سرگذشت استاد شجریان آشنایی دارند: معلمی شهرستانی با درآمدی مشخص، به همراه همسر و فرزند، بدون سرمایهای هنگفت و بدون یاور و حامی فقط با تکیه بر عشق و امید راهی تهران شد، نه به خاطر کسب معروفیت و مال و جاه، بلکه فقط به خاطر عشق وافر به فراگیری موسیقی، سختیها و بیمهریها را بر خود هموار میکرد.
شجریان بیدی نبود که بادهای بیمهری و بیچیزی و کمتوجهی او را بلرزاند. عشق ورزید و آموخت و امیدوار بود و نهایتاً صدرنشین قلبهای مردم کشورش شد.
تسلط استاد شجریان بر اوزان نهفته در آواز، تلفیق شعر و موسیقی، رسیدن به جانمایه موسیقی و همچنین تسلط او بر اوزان و حالات زیبای تصانیف موسیقی سنتی، او را به مجموعهای کامل و روایتگری بینظیر برای موسیقی سنتی ایران ساخت.
هرچند او به احترام اساتید راوی ردیف آوازی هرگز مبادرت به ضبط ردیف خود ننمود، ولی هرکدام از آثارش خود ردیفی برجسته و کامل از مقام یا دستگاهی ست که در آن اثر ارائه نموده است.
تأثیر استاد شجریان بر موسیقی سنتی ایران، اثری ست ماندگار و ابدی و پایدار که حاصل تلاش عاشقانه او در طی بیش از نیمقرن است.
هر چند استاد شجریان به موسیقی سنتی ایران و ردیف آوازی تعلق داشت، ولی ارزش و اهمیت سایر موسیقیهای مقامی و کهن ایرانزمین کاملاً آگاه بود و به آن عشق میورزید. او بارها در حضور مردم دست بسیاری از نوازندگان موسیقی مقامی را میبوسید و این نمایانگر عشق او به موسیقیهای مقامی و احترام وافرش به اساتید موسیقی مقامی بود.
به یاد دارم که هنگام میکس آلبوم «شب، سکوت، کویر» اثر ماندگار استاد کلهر که در استودیو بل صورت میگرفت، من در آن روز آنجا بودم. استاد شجریان کنار صدابردار نشسته بود و پیوسته از او میخواست که صدای دوتار حاج قربان را که قبلاً ضبط شده بود، نسبت به سایر سازها بیشتر کند. در حین کار برگشت و رو به من فرمود: «ببین آقای مرادی! وقتی صدای دوتار میآید با نفوذی که داره صدای این ارکستر با عظمت را به عقب میراند و بر صدر مینشیند و جان مطلب را بیان میکند.» استاد نه به خاطر خوشایند من که به موسیقی مقامی تعلق دارم، بلکه مطلب را کارشناسانه و عاشقانه بررسی کرد و تصمیم گرفت، چرا که موسیقی شب، سکوت، کویر بر اساس موسیقی خراسانی بود و دوتار روایتگر این موسیقی سترگ و کهن، و آنکس که دوتار را مینواخت حاج قربان سلیمانی بود، آن مرد واصل به سرچشمه نغمات خراسانی و راهیافته به جا مطلب آن موسیقی.
استاد شجریان تنها یک استاد معلم موسیقی نبود. او انسانی فرهیخته، آشنا به ادبیات و هنر و آداب اجتماعی ایران و بسیاری از سرزمینهای دیگر بود. رهروی بسیار سفرکرده و پختهشده و از خامی رهیده، دوراندیش و باذکاوت و کسی که هرچند سیاسی نبود و تمایل نداشت که سیاسی باشد ولی به درستی فرق بین دادوبیداد را میدانست، او خدمتگزار مردم خود بود و آنها را ولینعمت خود میدانست، زیرا به درستی میدانست آنچه که برای همیشه پایدار است همانا مردم هستند و همهچیز از آنهاست.
یکی از مهمترین کارهای استاد شجریان علاوه بر تربیت شاگردان فراوان و بهادادن او به نسل جوان بود. چندان که از اعتبار هنری خود برای شناساندن آنها مایه میگذاشت. هرچند این همکاریها یقیناً به پای کارهای مشترک بزرگ او با اساتید موسیقی نمیرسید ولی این بهایی بود که شجریان آگاهانه برای مطرح ساختن و ایجاد ذوق و امیدواری در جوانان انجام میداد، اگرچه به شاگردان آوازش همیشه صبر و شاگردی بیشتر را توصیه میکرد و از آنها میخواست بیشتر یاد بگیرند و در نمایاندن خود تعجیل نداشته باشند.
دوران زندگی هنری استاد شجریان را میتوان به ۲ دوره مشخص تقسیم کرد. دوره اول صرف مقابله با ابتذال همهگیر هنری و بالاخص هنر موسیقی شد و باعث گردید چراغ موسیقی سنتی را که هنوز سوسویی میزد، به کمک سایر اساتید روشن نگاه دارند. در دوره دوم زندگی هنری استاد، وقت و انرژی او صرف نمایاندن تقدس و آسمانی بودن هنر موسیقی و مبارزه با تفکر حرام و مکروه شمردن موسیقی گردید. او سربلند از هر دو میدان بیرون آمد و خود را جاودانه ساخت.
بحث در باره این دردانه دوران فراوان است و به یقین بسیار در مورد زندگی و هنر این عیار خراسانی گفته و نوشته خواهد شد. شجریان هرگز خود را زاهد و صوفی و مقدس معرفی نکرد و به شاگردانش هم هرگز چنین توصیهای نمینمود بلکه انسانیت و عشق را به آنها آموخت و مهمتر اینکه شجریان میدانست برای بزرگ بودن، برای قویبودن و برای پرهیز از زبونی و حقارت، باید از صاحبان ثروت و قدرت بینیاز بود تا هنرمند بتواند بزرگی خود و هنر را حفظ کند و به هر کاری که خلاف بزرگی یک هنرمند است تن در ندهد.
یادش برای همیشه در دلهای عاشق دوستداران هنر و تمام کسانی که با صدای او به اوج لذتهای روحی و عرفانی رسیدند همواره جاودان.