اقتصاد » مقالات و یادداشت‌ها
کد خبر : 2278
جمعه - ۷ شهریور ۱۳۹۹ - ۲۲:۱۴

دوسوتوانی در پروژه های فقر زدایی

اصولاً در پروژه‌های فقر زدایی، یا در حال کمک به خانواده‌های نیازمند برای جبران کمبودشان از زندگی معمول و رسانیدن آن‌ها به سطحی در حد خط فقر هستیم و یا در حال بهبود نگرش و توانایی‌های ذهنی و اراده و ریسک‌پذیری و جستجوگری و باورهای آن‌ها برای بالا بردن سطح درآمد و بهره‌وری تولیدی و اقتصادی هستیم. دوسوتوانی در پروژه‌های فقر زدایی می‌تواند دو هدف متناقض کمک‌های روی سبد مصرفی و پرداخت‌های معیشتی را با افزایش ظرفیت تولید و درآمدزایی خانواده فقیر همراه کند.

اصولاً در پروژه‌های فقر زدایی یا روی مصرف خانواده‌های فقیر متمرکز می‌شوند و یا روی بهره‌وری و تولید آن‌ها. یعنی پروژه‌های فقر زدایی یا به دنبال کمک به خانواده‌های فقیر برای جبران مصرفی و تقویت میزان کالری مصرفی و سایر عناصر مهم در سبد مصرفی این خانواده‌هاست و یا این برنامه‌ها روی بهره‌وری، کارآفرینی، توان تولید ارزش‌افزوده قابل‌فروش و استقلال اقتصادی این خانواده‌ها متمرکز هستند. این دو هدف نیز به‌گونه‌ای طراحی می‌شوند که در بسیاری از موارد طراحی و اجرا، متناقض خواهند شد. یعنی وقتی کمک‌هزینه پولی و یا سبدهای کالایی و کمک به تحصیل فرزندان، یا تأمین سرپناه و کمک مستقیم برای اسکان مناسب به خانواده صورت می‌پذیرد، پیش‌فرض این است که آن خانواده توان تأمین ندارد و فقر شدید باعث شده تا در وضعیت بد قرار گیرد. حال اگر با افزایش قابلیت‌های تولید ارزش‌افزوده قابل‌مصرف و فروش و درآمد حاصل از آن در خانواده فقیر، این برداشت صورت بگیرد که این خانواده توان نگهداری از خود را دارد، این باعث می‌گردد تا کمک‌های حوزه مصرفی قطع شوند. این موضوع همواره باعث شده است تا خانواده‌های تحت پوشش برنامه‌های فقر زدایی از کانال کمک‌های مصرفی، هوشمندانه عمل کنند و عموماً در برنامه‌های توانمندسازی تولیدی همکاری نکنند و حضور نیابند، تا بتوانند همواره حداقل کمک مصرفی و معیشتی را دریافت کنند. این تناقض باعث شکست هر دو گروه برنامه‌های فقر زدایی شده است. از یک‌سو ادامه‌دار بودن برنامه کمک‌های مصرفی باعث افزایش شدید بودجه‌های فقر زدایی و برنامه‌های کمک به سازمان‌های حمایتی در دولت‌ها شده و از این طریق و با توجه به محدودیت جدی دولت‌ها (مخصوصاً دولت ایران) در تأمین مالی، دولت‌ها را به سمت استفاده از کسری بودجه‌های پولی و تورم‌های ناشی از این نوع تأمین مالی و درنتیجه کاهش شدید قدرت خرید کمک‌های مستقیم پولی در اختیار خانواده‌های فقیر (یارانه مستقیم پولی) هدایت نموده است. لذا اثرات مصرفی این نوع برنامه‌ها را به حداقل ممکن رسانیده است. از سوی دیگر عدم تمایل خانواده‌ها نسبت به برنامه‌های فقر زدایی از ناحیه افزایش قابلیت‌های تولیدی از استقبال مناسب برخوردار نیست و خود خانواده فقیر هم هرچند که بتواند در عمل خود را از فقر و ناداری نجات دهد، ولی این کار را نمی‌کند و عملاً این برنامه‌ها شکست‌خورده محسوب می‌گردند.

بر این اساس مدل‌هایی در حوزه فقر زدایی باید طراحی و تدوین گردند که بتوانند دوسوتوانی کرده و در ضمن حفظ سطح مصرف اقلام اصلی سبد مصرفی، قابلیت‌های تولیدی و درآمدزایی خانواده‌های فقیر را افزایش داده و دو حوزه را با هم و در موازات هم جلو ببرند. نام این برنامه‌های فقر زدایی را می‌توانیم برنامه‌های فقر زدایی دوسوتوان گذاشت و با این نوع نگاه برنامه‌های فقر زدایی را طراحی، اجرا، پایش و اصلاح نمود.

به‌عنوان‌مثال درصورتی‌که هدف‌گذاری برنامه‌های تقویت اقتصاد خانواده در خانواده‌های فقیر را به‌گونه‌ای طراحی کرد که برنامه‌های کمک مصرفی و معیشتی، مستقل از برنامه‌های درآمدزایی و شغل آفرینی باشند، می‌توان به‌نوعی تناقض ذاتی این نوع سیاست‌های اجرایی فقر زدایی را کاهش داد. و یا اگر برنامه‌های درآمدزایی و تولید ارزش‌افزوده عملاً در جهتی طراحی شوند که محصول تولیدی خانواده و خانواده‌های فقیر همانی باشد که نیازهای اولیه و اصلی مصرفی خود خانواده فقیر را نیز تأمین کند، این نوع از برنامه‌ها نیز می‌توانند موفق‌تر عمل کرده و بخشی از تناقض ذاتی این حوزه‌ها را کاهش دهند. به‌نوعی یک اعتمادبه‌نفس برای اقدام به فعالیت‌های تولیدی لازم داریم و یک عزت‌نفس برای این‌که افراد بتوانند جایگاه اجتماعی خود را تشخیص داده، آن را ارتقا دهند. برنامه‌های دو سوتوان باید هم‌زمان روی هر دو بخش متمرکزشده و هردو حوزه را پوشش دهند. استراتژی‌های توریست در خدمت فقر زدایی و یا توسعه خوشه‌های صنعتی شهری در محصولاتی با تکنولوژی و فرایندهای سبک و ساده و یا توسعه خوشه‌ها و شبکه‌های صنایع‌دستی هرکدام در برخی کشورها توانسته‌اند بخشی از تناقض ذاتی این حوزه را کاهش دهند و تا حدودی نیز در فقرزدایی موفق باشند.

به‌عنوان تجارب کشورهای دیگر، در تایلند و چین و برخی دیگر از کشورهای آسیای جنوب شرقی توریست را در خدمت فقر زدایی  و نیز خوشه‌های تولیدی صنایع‌دستی تعریف کرده‌اند. این حوزه می‌تواند به‌خوبی در تأمین شغل و درآمد کافی برای خانواده‌های فقیر مؤثر باشد ولی همچنان برای حفظ سطح اقلام اصلی سبد مصرفی خانوار در هنگام اجرای این برنامه‌های مؤثر، اقداماتی شده است. استقلال دو نوع برنامه درآمدزایی و حفظ سطح مصرف و مستقل کردن آن‌ها از همدیگر هم در برخی مواقع مثلاً در امریکای لاتین برای ایجاد انگیزه و ترغیب خانواده‌های فقیر در مشارکت بیشتر آن‌ها در برنامه‌های درآمدزایی و تولید نیز می‌تواند تجارب مفیدی در نظر گرفته شوند.