در گفتگو با فعالین رسانهای مطرح شد
بیپرده با دانشگاه رازی
غلامرضا نوریعلا؛ مدیرمسئول روزنامه نقدحال:
اساتید دانشگاه رازی میترسند
من برای فرهنگ کرمانشاه کارهایی کردهام و البته خیلیکارها هم نکردهام و همیشه برای کارهایی که نکردهام خودم را محاکمه میکنم. این را بگویم که انسانها برای فعالتهایشان نیازمند انگیزهاند. من با انگیزه بسیار بالایی وارد شدم اما بعدها به دلایلی که میگویم از این انگیزه کاسته شد و البته در این باب، بحث فقط بحث مدیران نیست. من بیشترین مشکل را با کسانی داشتهام که ادای پختگی و فرهیختگی را در میآوردهاند. من هیچگاه از یک استاندار انتظار نداشته و ندارم که فرهنگ را بفهمد، فرق ندارد استاندار کدام دولت باشد. کارکرد سیستم دولتی مشخص است و توقع من از فرهیختگان است. در این وادی دانشگاه رازی اصلاً به وظایف ذاتی خودش عمل نکرده است. البته در کل دانشگاههای دولتی در ایران مثل دانشگاه رازی مشکلات زیادی دارند. یکی از این مشکلات این است که اینها تصور میکنند که «میدانند». این جهل مرکب است. حقیقت این است که داشتن مدرک و عضو هئیت علمی بودن و یا حتی شاید استاد تمام بودن کافی نیست. ارتباط دانشگاه رازی در این سالها با بیرون مطلقاً قطع بوده است. هرچند شاهد این هستیم که از درون خود دانشگاه هم تلاشهای برای برقراری این ارتباط صورت میگیرد اما چون اینها برنامهریزی شده نیست، بنا و منطقی برای تداوم و استمرار ندارند و کارساز نیست. البته گلایه از دانشگاه رازی زیاد است. من به عنوان یک رسانه دنبال این هستم که تریبون خوبی برای مردم باشم و محتوای خوبی را به مردم بدهم. بهترین کسانی که میتوانند این محتوا را تولید کنند کسانی هستند که آموزش دیدهاند یعنی اساتید دانشگاه. مثلاً در حوزه علوم اجتماعی دانشگاه رازی اساتید معتبری را دارد ولی همینها وقتی پای عمل به میان میآید؛ میترسند. من این ترس و محافظهکاری را در دانشگاه رازی به شدت میبینم. فکر میکنند اگر اسمشان وارد روزنامه شود حتماً برایشان مشکلی پیش میآید. از این بابت بسیار متأثر و متأسفم. از طرف دیگر هستند کسانی که برای تعامل آمادهاند اما آنها هم تا به سراغشان نرویم و نخواهیم حرفی نمیزنند. اینها هم به دنبال راهی برای ارتباط با جامعه نیستند و منتظر میمانند رسانه به سراغ آنها برود.
نباید فراموش کنیم، یک طرف دیگر این ماجرا رسانهها هستند. بدون اینکه قصد تحقیر یا توهین داشته باشم میگویم؛ رسانههای ما در بسیاری موارد، کمسواد و بیسوادند و بهندرت میتوانند در برابر یک استاد دانشگاه بنشینند و حرف بزنند. خبرنگاران ما متأسفانه آموزش ندیدهاند و با حداقل مفاهیم آشنا نیستند. اینها در رویارویی خود با دانشگاهیان حرفهای محاورهای دارند و به همین دلیل اینچنین گفتگوها کمتر به عمق میرود. قطعاً ما خبرنگاران با سوادی داریم ولی میخواهم بگویم همهاش تقصیر دانشگاه نیست و در سمت رسانهها هم کسی برای ارتباط مؤثر وجود ندارد.
جواد الماسی؛ ایرنا کرمانشاه:
اساتید ما نسبت به تحولات بیتوجهاند
ما در ایرنا برای بررسی موضوع «کرونا و تأثیر آن بر اقتصاد» با تعدادی از اساتید دانشگاه رازی تماس گرفتیم. از این بیست استاد پنج نفر جواب ما را دادند و سه نفر موافقت کردند که به سؤالات آماده ما پاسخ دهند. اما هنوز هیچ مطلبی به دست ما نرسیده است. چرا جواب نمیدهید؟ این سؤال را از یکی از اساتید پرسیدم. جواب او این بودکه «ما دنبال مقالهایم. رک و صریح.» قاعدتاً پاسخگویی به رسانه برای او ارزشی ندارد. مسائل مختلفی این وسط هست؛ واقعاً بخشی از اساتید ما بیسوادند. بخشی از آنها میترسند اصلاً حرف بزنند. برای برخی هم همانطور که گفتم پاسخگویی به رسانه ارزشی ندارد؛ او میخواهد، مقالهای چاپ کند و یک مرتبه برود بالاتر. نکته دیگر این است که اساتید ما به شدت نسبت به تحولات بیمحلاند. ما در حوادث آبانماه گذشته این را دیدیم. دانشجو اظهار نظر میکند اما استاد ساکت است. آنها میترسند و جسارت نظردادن را ندارند. اساتید ما بسیار عافیتطلبند و در عین حال ترس دارند. این ترس برای چیست؟ من به عنوان یک خبرنگار از استاد دانشگاه اظهار نظر علمی میخواهم. قرار نیست کسی ناسزا بدهد! اما بنا بر تجربه من، مشکل این است که این اساتید درست و علمی حرف زدن را نیاموختهاند. آنها نمیتوانند علمی و منطقی درباره جامعه اظهار نظر کنند و در عین حال هم میتوانند نقد کنند. ما برای انتشار دستاوردهای دانشگاه آمادگی کامل داریم.
یک پیشنهاد دارم؛ همانطور که فرماندار و استاندار برای ارتباط مسئولین با دانشگاه امتیاز قرار دادهاند، دانشگاه هم برای ارتباط با رسانهها و جامعه امتیاز قائل شود.
رضا منتظریانی؛ حیات غرب:
دانشگاه رازی حرف دل مردم را نمیزند
برای ارزیابی دانشگاه رازی باید به پیشینهاش توجه کنیم. قبل از انقلاب از همین دانشگاه رازی-که قبلاً خلاصه میشد در محل فعلی دانشکده علوم اجتماعی- یک مینیبوس دانشجو بدون دسترسی به فضای مجازی و موبایل و اینترنت، راه میافتاد و میآمد به میدان آزادی فعلی و چند شعار روشنگرانه سر میداد و بعد عین چاپار، خواست این دانشجو در عرض نیمساعت از میدان آزادی به فردوسی و شریعتی میرسید و چنان غلغلهای در سطح شهر راه میافتاد که مقامات امنیتی، آن روز و روز بعد قادر به کنترلش نبودند. بخش زیادی از مقدمات انقلاب را ما مدیون فرهنگیان و دانشجویان هستیم. این پیشینه کنشگری دانشگاه رازی است. ما الان باید کنکاش کنیم دانشگاه چطور به این حال زار افتاده. حرف دانشگاه آن زمان برای مردم حجت بود؛ چون فکر میکردند دانشگاه دارد حرف دلشان را میزند. وقتی سمیناری در دانشگاه شکل میگرفت، صافکار و نقاش توی شهر از مفاد آن سمینار آگاه بود. چرا؟ چون حرف دلشان بود.
اگر قصد دارید برای مردم کاری انجام دهید، اول مردم را بشناسید. ببینید چه کسانی هستند، کجا هستند و چه سختیهایی میکشند؟ اگر جرأت کردیم و لایه زیرین این جامعه را دیدیم و تصمیم گرفتیم برای این مردم کاری کنیم، فبهاالمراد، اما اگر قصد داریم برای رویه بالایی و ظاهری مردم کار کنیم یک حرکت نمایشی بهدردنخور انجام دادهایم که عمر چندانی ندارد. تا ۱۰ سال پیش در کرمانشاه ۱۷ هزار نفر درگیر آسیبهای اجتماعی بودهاند؛ جمعیتی که درگیر اعتیاد، فروش بچه و هزاران مشکل دیگر-که شرم دارم بیان کنم- هستند. بعد از ۱۰ سال این جمعیت به ۳۵۰ هزار نفر رسیده است. اگر پیشتر اینهادر حاشیه بودند الان دارند به مرکز نزدیک میشوند و خانواده من و شما نیز امنیت ندارد. اما دانشگاه کجاست؟ نیست… در عالم عالمی دوردست است. بله در مقالهنویسی و ساختمانسازی پیشرفت کردهاید. دستتان درد نکند ولی مردم هیچ جوابی به شما نمیدهند. اگر حرف دل مردم را زدید و آنها را درک کردید پیشرفتتان ارزش دارد.
هر اتفاق وحشتناک و بدقوارهای که در استان کرمانشاه میافتد، یک پیوست دانشگاهی دارد. به این شکل هر مدیری که پشت میز نشسته حرفی برای گفتن دارد و تا از او انتقاد بکنی میگوید: «طرح ما پیوست دانشگاهی دارد.» اینطور منتقد را لال میکنند. من رسانه تا حرف بزنم میگویند: «تو سواد نداری. این کار تحقیقات دارد.» بعد کنکاش میکنی میبینی آن آقای مسئول مبلغ هنگفتی را به آن استاد داده تا طرحش را در زرورق بپیچد. اینها[مدیران] برای نمایش یک چهره بزک کرده از کرمانشاه دست به دامن دانشگاه میشوند.
چه پیشنهادی داریم؟ دانشگاه توانایی و علم را دارد و میتواند همدلی، همراهی و همزبانی را بین رسانهها و خودش ایجاد کند. بُرد من رسانه محدود است ولی اگر مجموعه رسانه دستبهدست هم بدهند و یک پشتوانه علمی مثل دانشگاه هم داشته باشند در عرض یک سال در همین کرمانشاه کاری میکنند کارستان. کاری میکنند که هیچ مدیر بیلیاقتی جرأت نکند به میز مدیریت نزدیک شود. اگر دانشگاه بتواند یک بانک اطلاعاتی در حوزههای تصمیمساز داشته باشد و در کنار آن با نهادهای فرهنگساز همراه شود، بسیار کارگشاست. تشکلهای مردمنهاد نه رسانه دارند و نه قدرت؛ اینها را هم میشود شناسایی کرد و با آنها همراهی کرد… . بغض در گلو زیاد است.
محمد حامد پورجعفری؛ فعال اجتماعی و روزنامهنگار مستقل:
دانشگاه رازی بیدغدغه و بیدرد است
از نظر من دانشگاه بسیار بیدغدغه شده است. جامعه درگیر مشکلات و درگیریهای خودش و دانشگاه به فکر منافع خودش است. برخلاف برخی دوستان که میگویند این وضعیت بر کل کشور و مجموعه وزارت علوم حاکم است، من میگویم اینطور نیست بلکه در کرمانشاه اینطور است. من با برخی اساتید دانشگاه تهران در ارتباط هستم. آنها هم میپرسند: «در کرمانشاه چه خبر است؟»، «اساتید دانشگاه دارند چه کار میکنند؟»، «چرا صدای کسی در نمیآید؟» الان خود دانشگاه رازی یک دردی برای ایران شده است. شما دانشگاهیان درباره حوادث ماه گذشته کرمانشاه چه گفتید؟ چه نوشتید؟ در دانشگاه کردستان نیز اینطور نیست، در هیچ دانشگاهی اینطور نیست.
چند وقت پیش من شنیدم که یکی از مسئولین که صبقه دانشگاهی هم دارد، برای شرکت در جلسه شورای فرهنگ عمومی به کرمانشاه آمده است. بدون اینکه مرا بشناسد به او پیامک زدم و گفتم اگر میخواهید وضعیت فرهنگی کرمانشاه را ببینید، بیایید شما را ببرم جایی و کسی هم نداند. با من قرار گذاشت و او را بردم در بدترین نقاط حاشیه شهر و اتفاقاً مشکلات چند نفر را هم همانجا حل کرد. کدام استاد دانشگاه چنین کاری در کرمانشاه انجام داده است؟ این بخاطر توهم مرتبه وجودی است که دانشگاهیان برای خودشان قائلند. آنجایی هم که حرف از کرمانشاه و مردم میزنند، میخواهند فقط کتاب و مقالهای چاپ کنند. این بیدغدغگی در دانشگاههای کرمانشاه مثالزدنی است. همه دنبال رزومه و مقاله و این چیزها هستند. من همین اقدام شما را هم ویترین میدانم.
نظریهپردازی به اسم «شرام» تحقیقی با این موضوع انجام داده است که گزینشگری خبر بر چه اساسی صورت میگیرد. او خود سه المان را ارائه میکند: «پاداش، انرژی و تمایل» او میخواهد ببیند که تمایل خواننده برای خواندن یک مطلب چطور شکل میگیرد. او نتیجه میگیرد که هرچه انرژیای که انسانها برای خواندن یک مطلب صرف میکنند، کمتر و پاداشی که بهدست میآورند بیشتر باشد، تمایل برای خواندن آن مطلب بیشتر است. پاداش را هم تقسیم به دو دسته میکند: پاداش آنی و پاداش آتی. پاداش آنی به دغدغههای روانی مثل ارضای کنجکاویهای ناشی از خواندن اخبار حوادث بر میگردد و پاداش آتی به مسائل اقتصادی و مسائلی اینچنین بیشتر است. نکته اینجاست که میگوید پاداشگرایی آتی در افراد تحصیلکرده بیشتر است. بر این اساس عقل حسابگر خود را بر آن متمرکز میکند. دانشگاه رازی ما این پایداری بر منفعت و پرهیز از تنش را بهمقدار زیاد دارد. این مسئله را نمیشود ساختاری حل کرد. استاد ما از بیدردی دارد پاداش میگیرد و این بیدردی دارد تبلیغ میشود. خود ساختار دارد بیدغدغگی را بیشتر میکند. آن وقت در همین دانشگاه رازی من دانشجویی را میشناسم که غذای پسماند و زباله دانشجویان دیگر را در خوابگاه میخورد، آن وقت خبر دارم که برخی اساتید حاضر نشدهاند ماهی پنج هزار تومان از حقوقشان را به یک خیریه در همین دانشگاه بدهند، نه اینکه از خساست باشد، از بیدغدغگی است. باید درد را به اساتید دانشگاه رازی تزریق کرد و البته بگذاریم این درد مقدس باشد و آن را همچون مقالات با اصلاح ساختاری آلوده به امتیاز نکنیم.
سروش زنگنه؛ مدیر مسئول مجموعه رسانهای روزنگار و خبرگزاری موج کرمانشاه:
نگاه دستور العملی کارساز نیست
دانشگاه همایشهایی برگزار میکند ولی هیچ بازتابی بیرون از دانشگاه ندارد، فقط برای دانشگاه برگزار میشود. هیچ تأثیری بر جامعه ندارد. دانشگاه باید در این زمینه رسانهها را دعوت کند، کمک کند درباره همین موضوعات علمی در فضای عمومی بحث راه بیفتد، حتی مردم را دعوت کند تا در این گفتگوها شرکت کنند. صرف اینکه اساتید و صاحبنظران در این مباحث شرکت کنند خروجی ندارد. آنچه الان وجود دارد دستورالعملی است، دانشگاه باید بخواهد و این طور کار پیش نمیرود. تا دانشگاه تصمیمی برای این موضوع نگیرد این حرفهای ما راه به جایی نمیبرد. ما سالانه ۴۰،۵۰ نشست با دانشگاه درباره همین مباحث داریم اما نتیجهای ندارد؛ چون خواستی وجود ندارد. این جلسات برگزار میشود تا فقط بگویند برگزار شده. ما اگر این وقتی که در این جلسات تلف میکنیم، برای کارکردن در مناطق محروم بگذاریم، نتیجه بهتر و بیشتری میگیریم. آنچه ما میبینیم این است که بسیاری از اساتید فقط عنوان دکتر را دارند. خیلی وقتها که با آنها تماس میگیریم که درباره موضوعی اظهار نظر کنند، از آمار و ارقام بومی بیخبر است و فقط مِن و مِن میکنند. شما حتی شرایط جذب اساتید را هم که میبینید تمرکز زیادی بر دانش و عملیاتیکردن آن ندارد. من فکر میکنم خیلی حرفها هست که باید به اساتید دانشگاه زده شود.
من با این موافقم که برای حضور اساتید در جامعه امتیازی در نظر گرفته شود و گرنه ترجیح میدهند وقتشان را روی مقاله نوشتن بگذارند. دانشگاه برای رسانه یک منبع اطلاعاتی معتبر است و ما از این همکاری استقبال میکنیم اما فعلاً هر چقدر این در را میزنیم کسی آن را باز نمیکند.
عبداله مرادی؛ عکاس خبری و مسئول مجموعه رسانهای میلکان
بار مسئولیت، فقط بر دوش دانشگاه نیست
من معتقدم با امتیازدهی و روشهای دستورالعملی نمیشود یک مسئول دانشگاه را پای کار آورد بلکه مسئولیت اجتماعی و دغدغهمندی او کارساز است. شغلهایی که امروز مردم انتخاب میکنند بیشتر برای نان است و وقتی نانی زیر دندان مزه کرد، نمشود از آن گذشت. کار دانشگاهی هم همین است. ما در استان کرمانشاه به جز یکی دو استاد دانشگاه رازی برند رسانهای دیگری در این حوزه نداریم. این ارتباطات با امتیازدادن درست نمیشود باید این مسئولیتپذیری در وجود استاد دانشگاه نهادینه شود. تجربه این امتیازدهی را درباره آموزشوپرورش داریم؛ معلم برای ارتقاء به دفتر روزنامه میآید و میگوید مطلبی را به اسم من بنویس و برایم چاپ کن. ما نباید این بلا را بر سر دانشگاه هم بیاوریم. این شور باید در وجود استاد دانشگاه، درونی باشد نه آییننامهای. البته عوامل زیادی در بیدغدگی اساتید وجود دارد، یکی از مهمترین عوامل، ترس نهادینهشده در میان اساتید است در حالی که بسیاری از این محدودیتها را خودشان خلق کردهاند. موضوع دیگر دورماندن اساتید دانشگاه از موضوعات روز و بعضاً دانش سطحی است. من در کار خودم بارها دیدهام که سطح مطالعاتی یک کارشناس بیشتر از یک دکترا و استاد دانشگاه است.
البته نباید همه بار مسئولیت را فقط گردن دانشگاه انداخت. ما روزنامهگاریم و کارمان نوشتن است اما وقتی به جایی میرسیم که نتیجهای ندارد تا کی میتوانیم ادامه دهیم. شاید عدهای نمیخواهند که مردم «بدانند». من روزنامهنگار و آن استاد دانشگاه وقتی ببینیم حرفمان راه به جایی نمیبرد ساکت میشویم و به منافعمان فکر میکنیم. کار تحقیقاتی در جامعه ما چه ارزشی دارد؟ من چند وقت پیش از یکی از مدیران شنیدم که میگفت: «سند اشتغال استان را زیر مانیتور یکی از کارمندانم پیدا کردم گذاشته بود تا مانیتور بالا بیاید.»
فاطمه احمدیان؛ خبرگزاری مهر کرمانشاه
مسئولیت اجتماعی دانشگاه، فقط یک شعار است
من به واسطه کارم ارتباط زیادی با دانشگاه رازی داشتهام. در چند سال اخیر شعارهای زیادی پیرامون رابطه دانشگاه و جامعه از طرف مسئولین دانشگاه رازی داده شده اما این اتفاق نیفتاده است. اگر دانشگاه رازی را به شکل یک هرم در نظر بگیریم، نوع نگاه رأس این هرم باعث میشود این اتفاق نیفتند. من فکر میکنم این مشکل باید از سوی رییس دانشگاه حل شود. نکته دیگر این است که اساتید هم به فکر جامعه نیستند و بیشتر به فکر خودشانند. به جای اینکه مشکل جامعه را حل کنند به فکر این هستند که چطور مقاله بنویسند و در مجلات بینالمللی منتشر کنند.