درنگی در چرایی نگاه تکلیفگونه به دین در جامعه ایران
یاداشت زیر تلاشی است برای تامل در این پرسش که:
چرا دین و دینداری در جامعه ما به جای اینکه امری شورانگیز و شیرین باشد، بیشتر امری تکلیفگونه است وچرا مردم به جای اینکه جذب دینداران شوند در بسیاری از موارد از آنها کناره میگیرند؟
تجربهی چند سال حضور در دانشگاه و تدریس درسهای دینی بنده را به این نتیجه رسانده است که گرچه ممکن است، دانشجویان نسبت به دین کماهمیت یا ناقد دینورزی کنونی باشند اما تعداد بسیار اندکی از ایشان دین ستیز یا لائیک هستند و اکثر ایشان در بن دل همچنان به گزارههای اصلی دین پایبند بوده و دین را یک عنصر مهم در زندگی تلقی میکنند. اما در عین حال در خیلی از موارد، ایشان دلخوشی از دین و دینداری و دینداران ندارند. چند بار در کلاسهای مختلف این پرسش را طرح کردهام که دین برای کدام یک از شما امری لذت بخش و منشاء آرامش و شورمندی و معنابخش به زندگی است و برای کدام یک از شما امری تکلیفگونه و منشأ اضطراب، ترس و نگرانی است؟
تقریباً در همهی کلاس ها تعداد کسانی که پاسخشان این بود که دین برای آنها بیشتر منشاء ترس و اضطراب است دو یا سه برابر گروه مقابل بود.
بنده معتقد هستم که بخش زیادی از این وضعیت معلول علل غیرمعرفتی بوده و غالباً ریشه در نارضایتیهای سیاسی دارد. بنده بارها و بارها شاهد بودم که خاستگاه بسیاری از اعتراضها و نقدها به دین و دیندران چیزی جز مباحث و نارضایتیهای سیاسی نبوده است، یا سنخ ادله و شواهد ناقدان غالباً ناظر به رفتارها و تصمیم های اهل سیاست و حوزه سیاست بوده است و به ندرت دیدهام که در مجالس و گفتوگو های دو یا چند نفره که ناظر به یک موضوع دینی بوده به نحوی به سیاست ختم نشود و چون چنین است غالباً تلاش کسانی که سعی دارند سیر بحث را به سمت و سوی یک بحث معرفتی و دینپژوهانه سوق دهند، بیفایده است.
اما این همهی علت نیست و اتفاقا سیاست را همهی علت یا حتی علت اصلی دانستن بسیار خطرناک و به بیراهه رفتن و در حکم پاک کردن صورت مسأله است. زیرا پیشفرض این تلقی این است که آنچه دین و دینداری را برای مردم ناخوشایند و تکلیفگونه کرده است، رفتار اشتباه دینداران است نه مشکلات و خطاهای موجود در فهم فعلی دین. در حالی که اگر خطا و اشتباهی در رفتار دینداران(چه دینداران سیاست اندیش و چه دیندران سیاست ستیز) وجود دارد همه ریشه در بیتقوایی یا ریاکاری آنها ندارد بلکه بخش اعظم آن ریشه در فهم ایشان از دین و دینداری دارد. بنابراین شایسته است که اصل مسأله(مشکلات احتمالی در فهم دین) را فراموش نکنیم و خود را درگیر یک علت روبنای تر نکنیم. از این جهت به نظر بنده یکی از خطاهای جدی در دین فهم و دینشناسی ما که تأثیر فراوانی در ایجاد وضعیت نامطلوب فعلی دینداری دارد، عبارت است از: «غلبه وجه تاریخی دین و در سایه رفتن وجه معنوی دین»
اما قصد بنده در این نوشتار این نیست که وارد این بحث شوم که چرا چنین شده است و کدام بخش از دین وجه تاریخی دین است و کدام بخش وجه معنوی آن و نسبت وجه معنوی دین با وجه تاریخی آن چگونه است، زیرا اولاً این تحلیلها در توان بنده نیست(و البته دیگرانی در قالب ها و صورت مسألههای مختلف به این پرسشها اندیشیده و میاندیشند) ثانیاً مخاطب چنین بحثهایی بیشتر کسانی هستند که حوزه مطالعاتی و اندیشهورزی ایشان دین و دینپژوهی است. در حالی که به نظر بنده بحث فعلی ما هنگامی فایده بخش خواهد بود که روی سخن با عموم مردم باشد نه صرفا با اهل تخصص. بنابراین هدف بنده در این نوشتار این است که در حد فهم و توان خود توضیح دهم که این عامل چگونه در کاهش جذابیت دین و تبدیل دینداری به یک امر تکلیف گونه تاثیر جدی و فراگیر دارد. منظورم از«غلبه وجه تاریخی دین و در سایه رفتن وجه معنوی دین» این است که:
فهم عرفی جامعه ما از دین و دینداری و حیات دینی ناظر به تجربه نمودن حضور خدا در زندگی و چشیدن مزه ایمان نیست. در فهم فعلی ما حیات معنوی و تلاش برای درک حضور خدا و شیرینی ایمان نمود کمتری دارد و آنچه که بیشتر نمود دارد بخش تاریخی دین و دینداری( یعنی فقه و کلام) است. برای همین است که ما شاهد هستیم که هنگامی که نوجوانی بخواهد سبک زندگی دینی را در پیش بگیرد معمولاً به جای اینکه سعی کند انسان اخلاقیتر و با شفقتتر و خوشخلقتر و به اصطلاح بجوشتری باشد، سعی میکند که زمان بیشتری را به عبادات و مناسک اختصاص دهد و مطلعات دینی خود در حوزه فقه و مباحث عقیدتی دین را بیشتر کند.
به خاطر همین غلبهی وجه تاریخی دین است که هنگامی که یک فرد که سابقهی زندگی مذهبی و دینی کمرنگتری داشته و تحت تاثیر یک اتفاق یا همزیستی سعی میکند زندگی دینی تری داشته باشد معمولاً دینی شدن را به اقبال بیشتر به عبادات و مناسک و صرف نظر نمودن از برخی لذات و افعال میبیند و حتی گاه نه تنها ملکات اخلاقی او دگرگون نمیشود بلکه خلق و خوی اجتماعی او پسرفت میکند و دیگران به اندازهی گذشته از او انرژی و حال خوب نمیگیرند.
یکی از علل اصلی و شاید علت اصلی انزوای بسیاری از افراد مذهبی در میان جمع های غیر یک دست(جمعهای که اکثریت آنها با افراد مذهبی نیست) همین کمرنگ بودن وجوه معنوی و شورمندی در دینداری و منش اجتماعی ایشان و در عوض غلبهی نگاههای تاریخمحور و هویتگرایانه در اندیشه و سبک دینداری ایشان است. و بخاطر غیبت وجه معنوی دین است که اکثر مردم علاقهی چندانی به مطالعهی کتابهای دینی و شنیدن سخنرانی های دینی ندراند و هرگاه هم بخواهند به یک سخنرانی دینی گوش دهند اگر انتخاب با خودشان باشد به سخنرانی دیندارنی(همچون الهی قمشهای) گوش میدهند که وجه معنوی دین در کلام و فهم ایشان بروز و نمود بیشتری دارد. و به خاطر غلبهی وجه تاریخی دین و غیبت وجه معنوی دین است که افراد مذهبی که دغدغهی تبلیغ و ترویج دین دارند، در عمل دسترسی به عموم مردم نداشته و غالباً مخاطب فعالیت های فرهنگی و تبلیغی ایشان، خودشان هستند. یعنی تولیدکننده و مصرف کنندهی خودشان هستند. عموم مردم به ندرت مخاطب مجلات و فضاهای مجازی مدیریت شده توسط ایشان میشوند و به ندرت مخاطب شبکهها و برنامههای دینی در رادیو و تلوزیون میشوند و عموم مردم کمتر در جلسات ایشان -خصوصا جلسات غیر رسمی و غیر تقویمی- حضور پیدا میکنند.
این وضعیت معلول این این است که در فهم فعلی ما از دینداری اسوهی دین@داری کسی است که از یک طرف دانش دینی زیادی دارد(و غالباً مراد از دانش دینی، بخش فقهی و در مرحلهی بعد کلامی دین است) و از طرف دیگر به احکام شریعت پایبندی بیشتری دارد. بنابراین به افراد حاضر در زندگی روزمره که احیاناً انسان های بسیاری اخلاقی و صاحب احوالات روحی خوبی هستند، اما کسوت مذهبی ندارند؛ نهتنها به عنوان اسوهی دینداری نگریسته نمیشود بلکه اساساً ذهن ما کمتر آنها را به عنوان دینداران خوب تلقی میکند بلکه بیشتر از آنها بهعنوان انسانهای خوب و نیک یاد میکنیم. در زندگی روزمره ما ایرانیان کمتر مردم فرد مذهبی و دینی را به عنوان چهرهای میشناسند که فردی خوش خلق، صبور، اهل مدارا و شفقت است.
علت همهی این نگاهها این است که در جامعهی کنونی ما افرادی که دغدغهی دین و دیندار بودن را دارند بخاطر فربه شدن سویههای تاریخی دین و نحیف شدن وجوه معنوی دین، بیشتر از آنکه سعی کنند انسان معنوی تر و اخلاقی تری باشند، معمولاً سعی می کنند که بیشتر عامل به مناسک دینی و معتقد به چهارچوب های مشخص باشند.