یادداشت اختصاصی دکتر میرجلالالدین کزازی برای «نامه فرهنگ رازی»
از آموزش تا فرهیزش
در دانشهایی که آنها را علوم انسانی مینامند، برنامهریزی و کردار و رفتار دانشگاهی، به شیوهای بنیادین و ساختاری، از دیگر دانشها جداست؛ از همین روی، به ناچار، میباید، در این دانشها، باریک و سنجیده و ژرفاندیش، برنامه ریخت و رفتار کرد؛ وگرنه، بیگمان، تلاش و زمان و هزینه به هرز و هدر خواهد رفت و کار آموزش و پرورش دانشجویان خام خواهد ماند و نافرجام.
از نگاهی فراخ و کلان، روند و فرایند کار و کردار دانشگاهی را، در علوم انسانی، به سه ردهی بنیادین و ناگزیر بخش میتوانیم کرد. اگر یکی از این سه رده به انجام نرسد، آن فرایند و روند، به یکبارگی، بیهوده و ناکارآمد خواهد بود و به فرآمدِ (= نتیجه) شایسته نخواهد انجامید. آن سه رده چنین است:
۱- آموزش: در این رده آنچه را، در رشتههای علوم انسانی، آموختنی است دانشجو، به بسندگی، میآموزد. این رده پایهای است برای دو رده دیگر.
۲- پژوهش: در این رده، دانشجو آنچه را در ردهی پیشین آموخته است، در کار میآورد و از آنها، بهره میجوید تا زمینههایی را که ناکاویده و بر نارسیده مانده است، بپژوهد و بر گنجینهی گرانسنگ آگاهیها و آموختنیها بیفزاید. اگر دانشجو از ردهی نخستین درنگذرد و به ردهی دوم راه نبرد، نه تنها در این رده، در ردهی پیشین نیز، کار تباه خواهد بود و تلاش و زمان و هزینه، بر باد خواهد رفت. اگر بخواهم، به پاسِ روشنداشتِ سخن، از نگاره و انگارهای پندارینه بهره ببرم، آموزشی که به پژوهش نیانجامد، به سازهای میماند که شالودهی آن ریخته شده است؛ لیک سازندگانش آن را فرونهادهاند و دست از کار، در آغاز ساخت و ساز، باز کشیدهاند.
۳- فَرْهِیْزِش: سومین رده که فرجامین نیز همان است، ردهای است که دو ردهی دیگر، در آن، به بارآوری و بهرهدهی میرسند و همین رده است که در علوم انسانی، آرمان و آماج (= هدف) است و اگر دانشگاه بدان راه نبرد و دست نیابد، هرآینه (= بیگمان)، دانشگاه نخواهد بود و حتّا، از نگاهی همچنان کلان و فراخ، فرآمد و دستاوردِ دبستان و دبیرستان را نیز نخواهد داشت و نهادی آموزشی خواهد شد، سترون و بیکاره و بی هیچ بهر و بار.
به ویژه، در علوم انسانی، کارکرد و ارزش این رده، ارزش و کارکردی است سرشتین و ساختاری که به هیچ روی، نمیتوانیمش فرونهاد و از آن، چشم در پوشید. اگر دانشگاهی در خور و شایسته به ردهی دوم رسیده باشد و پژوهشگرانی توانمند باریکبین و بآیین پرورده باشد، لیک به ردهی سومین فرا نرود، رشتههایش همه پنبه خواهد شد و آدینهاش شنبه و پشتْمازهاش دنبه. در این ردهی سومین است که تلاشهای دشوار و دیریاز دانشگاهیان، در آموزش و پرورش دانشجویان، به بار خواهد نشست و فرجامی بس فرخنده خواهد یافت. در ردهی فرهیزش، دانشجو، در کاربرد و معنای درست و راست واژه، فرهیخته خواهد شد و بدانچه آرمان و آماج دانشگاه است، خواهد رسید. در این رده است که او اندیشهور و رایمند خواهد بود و دیدگاهها و انگاره (= فرضّیه)ها و در فرجام، سامانههای اندیشه یا دبستان (= مکتب)ها را فراپیش خواهد نهاد. میدانیم علوم انسانی قلمرو این دبستانها و سامانههای اندیشه است.
اگر بخواهم بدان انگاره و نگارهی پیشین بازگردم، دانشگاهی که به فرهیزش نرسیده است، به سازهای میماند که شالودهاش را ریختهاند و دیوارهایش را ساختهاند؛ لیک آسمانه (= سقف)ای، بر آن، بر نیفراختهاند. سازهای چنین به هیچ کار نمیآید و به یک پشیز نیز، نمیارزد؛ زیرا هنوز سازه نیست که دل را بدان تازه بتوان داشت: سازهای بآیین و براندازه.