فرهنگ و تاریخ » مقالات و یادداشت‌ها
کد خبر : 1413
یکشنبه - ۱۸ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۴:۲۲

کرونا و ققنوس فرهنگ ۲

کرونا و ققنوس فرهنگ ۱

نگرش کالا محور به فرهنگ

در جهان معاصر سرنوشت فرهنگ همواره در وضعیتی از ابهام در فهم و پیچیدگی در ادراک زوایای متعدد آن روبرو بوده است؛ چرا که فرهنگ قلمرو گسترده‌ای را  در برگرفته و هر روز با تحولات نوین، این قلمرو توسعه و پیچیدگی خاصی پیدا کرده است. هرچند در ادوار جهان سنتی و پیشامدرن و پیشابورژوازی، فرهنگ عمدتاً به مجموعه‌ای از فعالیت‌های فکری و هنری خلاصه می‌شده است و درعین‌حال به‌صورت ویژه‌ای به گروه‌های نخبگانی، حکام و اشراف، طبقات و اقوام یا خاندان‌های خاصی تعلق داشته و سرشتی ممتازگونه و برگزیده داشت و  فاقد جنبه‌ها و خصلت‌های همگانی بوده  است. چنین امتیازی مشمول  توده‌های وسیع اجتماعی، عوام و فرودستان جامعه نمی‌شده است.

تحولات سده‌های اخیر در جهان غرب و قدرت‌گیری نظام بورژوازی غربی و تکوین نظم نوین مبتنی بر دانش، صنعت و فن‌آوری نیز هر چند اسباب تحولات برجسته‌ای شد، اما بُعد فرهنگی در جهان معاصر به‌دلیل سرشت انحصارگرایانه نظام بنیادین بورژوازی با تداوم سنت‌های اشراف‌منشانه همچنان شاهد تلقی‌های  ویژه از فرهنگ بوده است. نظم نوینی که بورژوازی نوین غربی با رویکرد فن‌سالارانه و تکنیکی همراه ساخت، به‌دلیل سرشت ذاتی بورژوازی که از دل نظام فئودالیسم قرون وسطایی سر بر آورده بود، به فرهنگ همچنان به مثابه زینت خاص نظام بورژوازی نگریسته است؛ بنابراین  فرهنگ در عصر حاکمیت نظام بورژوازی رویکردی عام و فراگیر پیدا نکرد. در کلیت نظام بورژوازی و همچنین در ادوار ارتقاء این نظام به‌ شکل نطامی مبتنی بر رویکرد استعمار و سرمایه‌داری و در مسیر شکل‌گیری ساختارهای نوین جهان مدرن، بُعد فرهنگی در قرون جدید و در ساختار جهان صنعتی و مدرن در فرآیند توسعه و ترقی موفقیت شایانی به‌دست نیاورد.

باید گفت که بُعد فرهنگی در فرآیند توسعه همواره تا حدود زیادی با نفی و انکار مواجه بوده است. در واقع مفهوم توسعه انسانی و فرهنگی به عنوان آخرین حلقه مفهومی به‌شمار می‌آید که در فهم کلان از توسعه مورد توجه واقع گردید؛ بنابراین باید پذیرفت که مقوله فرهنگ و مفهوم توسعه فرهنگی و ارزش و جایگاه آن در جوامع مدعی توسعه در عصر مدرن برخلاف ادعاهای موجود، مورد غفلت جدی واقع گردیده است؛ به‌گونه‌ای که از میان ساختارهای اساسی توسعه، حوزه فرهنگ به جایگاه مطلوب مورد انتظار دست نیافته و بُعد فرهنگی توسعه در جهان از مسائل و مشکلات  اساسی توسعه به‌شمار می‌آید. در یک قرن گذشته جهان برنامه‌هایی مبتنی بر توسعه فرهنگی را به عنوان یکی از وجوه اساسی مورد نظر توسعه در سطوح ملی و نظام‌های بین‌المللی درقالب یکی از ضرورت‌های امر توسعه متوازن مورد توجه قرار داد. به ‌همین‌ منظور با توجه به شکاف‌های فرهنگی موجود میان قدرت‌ها و سرمایه‌های بزرگ جهانی و کشورهای فقیر یا در حال رشد برنامه مطالعاتی در سطوح بین‌المللی پیشنهاد شد.

در سازمان جهانی یونسکو تلاش‌هایی به‌منظور محو شکاف‌های موجود در فرهنگ جهانی و تحقق اهداف توسعه فرهنگی و تقویت ابعاد انسانی توسعه صورت گرفت. تعریف سیاست‌های توسعه فرهنگی، برنامه‌ریزی فرهنگی در سطوح ملی و بین‌المللی تا حدودی در اعتباربخشی به حوزه فرهنگ مفید افتاد، اما با وجود توافق ملی برای اعتبار بخشیدن به فرهنگ و توجه جامعۀ بین‌المللی و شکل‌گیری سازمان‌ها و نهادهای فراملی فرهنگ، توسعۀ فرهنگی همچنان از پیچیده‌ترین مسائل توسعه در جوامع انسانی و نظام بین‌اللمل به‌ شمار می‌آید و البته خوش‌بینی‌های موجود درباره ماهیت توسعه فرهنگی جهان معاصر با بروز بحران کرونا ضعف‌های اساسی آن را آشکار ساخت.

اینک به نظر می‌رسد که اشکال اساسی ناتوانی سیاست‌های ملی و بین‌المللی در حوزه فرهنگ  با وجود پیشرفت‌های ساختاری توسعه، بیش از هر چیز از تضاد و تعارضی بنیادین میان مسأله فرهنگ و ذات جامعه مدرن و مبتنی بر نظام‌های برآمده از سرشت بورژوازی و سرمایه‌داری ناشی شده است.

 نگرش بورژوازی و سرمایه‌داری به فرهنگ اساساً بر مبنای همین سرشت حاکم، نگرشی به مثابه نوعی کالای قابل عرضه و رسمی بوده است؛ لذا همواره نوعی نگاه انکارگرایانه و منفی نسبت به جایگاه مطلوب و مولد فرهنگ در بینش سرمایه‌های و کالامحور وجود داشته است که با سرشت فرهنگ ناسازگاری داشته است. تنها جایی‌که سرمایه‌داری توانست نگاه خود را نسبت به فرهنگ منعطف و مهربان نشان دهد، زمانی بود که نظام سرمایه‌داری برای تشخص بخشیدن به خود و سود بیشتر، رویکرد فرهنگ محور را در خدمت اصالت سود، تبلیغ و ترویج درآورد یا آن را برای اشتهار و تصویرسازی مفید از خود به ‌مثابه ابزار و نوعی سرگرمی و تفریح  به بازی گرفته است؛ بنابراین  بهره‌مندی و سوء‌استفاده از فرهنگ را به نوعی بهره‌وری بازاری و کالایی از فرهنگ تبدیل کرد.

 نگاه کالامحور و ابزاری در نظام سرمایه‌داری و سرمایه‌داری نئولیبرال بر آمده از خاستگاه  بنیادین بورژوازی آن بوده که به مراتب بالاتری در نطام‌های سرمایه‌داری به بهره‌گیری از فرهنگ به مثابه کالا و اصالت سودمندی و سلطه‌گری تبدیل شود. درچنین وضعیتی طبیعی است که اصالت فرهنگ و ارزش‌های وجودی انسان برای انسانی‌سازی و فرهنگی‌سازی جهان  توسعه‎‌یافته نادیده انگاشته شود؛ ازاین ‌رو، بُعد عمومی توسعۀ فرهنگی و فرهنگ تنها و یگانه بُعدی از ابعاد  انسانی توسعه به شمار می‌رود که می‌تواند هویت اجتماعی انسان را با ارزش‌های درونی و ذاتی آن در جهان ساختۀ انسان تکامل ببخشد. بُعدی که همچنان مغفول مانده و ارزش‌های فرهنگ سرمایه‌داری با اصالت سود و سرمایه و کالا را بر سرنوشت فرهنگ  فرمانروا ساخته است.

فهم فرهنگ در جهان پساکرونا

  به نظر می‌رسد بحران کرونا بهترین موقعیت برای درک نقادانه جهان فرهنگی و تجربه زیست فرهنگی بشر و آزمودن میزان توسعه‌مندی فرهنگی انسان متمدن مدرن و فرامدرن باشد؛ وضعیتی که همۀ دستاوردهای ساختاری در ساحات مختلف این جهان را  به چالشی بزرگ کشیده  است. در این میان ساحت فرهنگ بیش از همه به دلیل پیچیدگی ساختاری و ارتباط گسترده و درهم تنیده‌اش با سایر ساحات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جهان معاصر تعارضات درونی خویش را با چنین وضعیتی با تنش‌های سخت‌تر آشکار خواهد ساخت.

تزلزل  هیمنۀ خودساختۀ فرهنگی جهان غرب در مواجه با بحران کرونا، بیدار شدن احساسات  فردگرایانه، تضعیف روح جمعی جهان و بی‌فروغ شدن ادعاهای بشردوستانه و نوع‌دوستانه  و تصنعی جهان مدرن  در زیر چرخ تمایلات ملی، بروز افکار نو و ستیزه‌گری‌های نژادپرستانه و دگرستیزانه در زیر لوای ملت‌گرایی، بروز نوعی رقابت غیراخلاقی برای بقا و سلامت در مواجهه با ویروس کرونا در فرهنگ‌های مدعی و جوامع جهانی، بستن مرزها و قطع ارتباطات و کمک‌های بشردوستانه به کشورهای ضعیف، بی‌توجهی به وضعیت کشورهای در معرض آسیب و فقیر و رقابت برای ربودن کالاهای حافظ سلامت، تداوم و تشدید سیاست‌های منفعت‌طلبانه و تحریم‌ها در شرایط بحرانی نظام سلامت،  بی‌اعتنایی به اصالت‌های رفتارهای بشردوستانه و فراگیر و موارد بسیار دیگر، ضعف قدرت فرهنگی و ارزش‌های انسانی در جهان توسعه‌یافته و مدرن را به نمایش گذاشته و فرتوتی و ناتوانی فرهنگ و خدشه‌دار شدن اعتبارات انسان توسعه‌یافته در جهان معاصر را به رخ کشید.

کرونا  توانایی و برتری فرهنگ غرب و نظریۀ جهانی‌سازی براساس معیارها و ارزش‌های فرهنگی برآمده از تجربۀ جهان مدعی توسعه  و قدرت‌های هژمون را در انظار جهانیان بی‌اعتبار ساخت. بروز گسست در نیرومندترین و بزرگترین اتحادیۀ جهانی غرب؛ یعنی اتحادیۀ اروپا، بی‌توجهی اتحادیه به درخواست انسان‌دوستانۀ کشورهای عضو اتحادیه مثل ایتالیا و اسپانیا، خروج انگلیس درچنین شرایطی از اتحادیۀ اروپا، بروز احساسات ملی‌گرایانه و نژادپرستانه و رفتارهای متعارض با ادعاهای بشردوستانه و اعمال سیاست‌های رقابتی و تهدیدآمیز، میزان توانایی‌های نظریۀ همگون‌سازی فرهنگی جهان مورد ادعای جامعۀ جهانی را نشان داد و کامیابی‌های آن را در اصلاح فرهنگی و انسانی جهان با تردیدهای جدی مواجه ساخته است.

نشانه‌ها و دال‌های مذکور بار دیگر مسألۀ خاص‌بودگی‌های تنگ‌نظرانۀ  فرهنگ و تمایزات تأسفبار نژادی، قومی و طبقاتی را در موقعیت حساس تهدید و انتشار ویروس کرونا در فرهنگ جهانی و در رفتار و ذهنیت انسان پر ادعای جهان کنونی با همۀ ابزارها و امکاناتش روشن ساخت و نشان داد فرهنگ و انسان هنوز باید منتظر تعییرات جدی برای توسعه و تحول و اصلاح  رفتاری‌های فرهنگی خویش باشد، در عین‌حال اثبات کرد که بشر با معیارهای مورد ادعا از توسعۀ انسانی و فرهنگی فرسنگ‌ها فاصله دارد. این کنش‌ها در برابر ویروس کرونا  آشکار ساخت که  چنین آسیب‌هایی عمدتاً ریشه در بنیادهای فرهنگی انسان و مسألۀ توسعۀ  فرهنگی دارد و مشخص کرد که اساساً توسعۀ انسانی و فرهنگی برجسته‌ترین بُعد و ساختار از مقولۀ کلی توسعه محسوب می‌شود که به‌ صورتی تصنعی راه یافته است. کالا، صنعت، فن‌سالاری و فنآوری و آموزش و روش‌های آن، نهادها و مراکز تولید ابزارهای  علمی و فرهنگی جهان مدرن  تنها اشکال  صوری توسعۀ فرهنگی بیش نیستند که صرف ترقی، رشد و افزایش کمّی آن‌ها نمی‌تواند به تحقق توسعۀ انسانی و فرهنگی مطلوب برای استقرار انسان فرهنگی  فرهیخته و توسعه‌یافته و استوار و متعهد در شرایط مقابله با بروز بحران‌های جهانی منجر شود.

 بعدی دیگری از ابعاد این بحران نشان داد که این اشکال توسعۀ فرهنگی تا حدودی ابزارهایی برای اعمال سلطه و خودخواهی جهان مدرن بوده‌اند که  برای نشان دادن برتری و اعمال  نفوذ هژمونیک انسان‌ها و قدرت‌های برتر نقش خود را  به میزان  زیادی واژگونه ایفا کرده‌اند و آن‌ها را  به اسباب رقابت و سلطه بر دیگران تبدیل کرده‌اند. کرونا در این بحران نشان داد که اَبَرچالش جهان و انسان هنوز ساختن انسان و رهایی او از توهمات ناشی از پیشرفت‌های فنآورانه و دستاوردهای عینی و پر ادعای علمی است و خویشتن‌سازی انسان و اصلاح رفتارها و درک متوازن و انسانی از خویش و دیگران مبرم‌ترین نیاز او در اصلاح فرهنگ و رفتار در شئون انسانی است.

خویش‌سازی و نوسازی خود براساس سرشتِ بی‌همتا، ماندگار، خلّاق، عقلانی، اخلاقی و معنامحور انسان کار اساسی توسعۀ فرهنگی است و لذا توسعۀ همه جانبه و متوازن فقط در فهم و ادراک همه جانبۀ  انسان به عنوان مفهوم لطیف فرهنگی حیات‌بخش و معناجوی آنان مقدر است، و فرهنگ، آن نیاز اصلی، مطلوب، زیبا و معناداری است که با بازبینی و بازسازی انسان و با قربانی کردن، سوختن و ساختن و بازنگری درونی و بنیادین و ققنوس‌وار خویشتن انسانی ممکن خواهد شد.

زایش ققنوس فرهنگ 

اکنون کرونا این فرصت را به انسان داده است که پس از طی سده‌ها مجدداً خویشتن وجودیش را مورد ارزیابی و بازخوانی قرار دهد و این شک‌ها و تردیدها را در وجود انسان پدید آورده است تا ققنوس پانصد سالۀ تمدن جدید با خود انتقادی درونی و بر افروختن کورۀ آتشین وجودش،  آنچه رهآورد حیاتش بوده است، ذوب کند و از نو بیازماید تا با جوان‌سازی و چابک‌سازی اندیشه‌های خویش در صورت و سیرتی زیبا، توانایی‌ها و ظرفیت‌های پر رمز و راز و درونی خویش را برای پروازی جدید در عرصۀ جهان نمایان سازد و زیباسازی و زیبافهمی جهان خویش را  با آبادانی و توسعۀ جهان مادی بر بستری از معناگرایی و معنویت بنا گذارد.

تنها راه تحقق این هدف،  تجدیدنظر و قربانی‌سازی تجربه‌های زیسته و ناسازگار با سرشت فرهنگی و معنوی انسان و رجوع به ماهیت درونی و نهفتۀ اوست تا با زیبایی و اشتیاق تمام  اصالت واقعی خویش را با تجدید حیات و بازآفرینی کشف کند. در میان ساختارهای کلان برآمده از تجربۀ تاریخی و زیستی بشر تنها ساحت فکر و فرهنگ است که قادر خواهد بود انسان را به تجدیدنظر و نوسازی و بازآفرینی خویش فرا بخواند و از این نظر ققنوس، عنقاء یا همای سعادت  نماد و استعارهای جذاب برای نوسازی فرهنگی و وصول به سعادت بشر به شمار می‌رود.

امروز بحران سلامت ناشی از گسترش و انتشار ویروس کرونا نشان داده که نه تنها توسعۀ مورد ادعای جهان مدرن و پسامدرن با چالشی جدی مواجه شده، بلکه نشان داد که ساحت فرهنگی مبتنی بر جهان برآمده از  چنین پیشینه‌ای با نظام‌های دموکراتیک امروزی بسیار ناسازتر از آن است که بشود عنوان توسعۀ فرهنگی و انسانی بر آن نهاد. همچنین نشان داد که  مقولۀ فرهنگ تا رسیدن به توسعه  و گشودن ظرفیت‌های عظیم درونی انسان راه درازی در پیش دارد. اکنون زمان آن فرا رسیده که فرهنگ به عنوان وجه زیبای حرکت مدنی انسان در ساحت معنا و جلوههای عینی آن  تجلی دیگری داشته باشد،  ققنوسی باشد که پس از پانصد سال از سرآغاز نخستین بارقه‌های اندیشه‌ای جهان مدرن، امروز  نوسازی و تجدید حیاتی آتشین و درخشان  رقم بزند.

اگر بخت با انسان معاصر یار باشد ما در کوتاه‌ترین دورۀ مفهومی و نمادینی از چابک‌سازی و تجدید حیات ققنوس فرهنگ قرار داریم که  می‌تواند ساحت فرهنگی تمدن بشری را به تجدیدنظر در حقیقت وجود فرهنگی و بازسازی دوبارۀ انسان فرهنگ‌محور فرا بخواند.  باید دید که آیا ققنوس توسعۀ انسانی و فرهنگی این بار به زیباسازی و زیبافهمی جهان منجر خواهد شد یا دست‌کم  بشر را به اشتباهاتش در فرآیند توسعۀ فرهنگی آگاه خواهد ساخت یا خیر؟ آیا کرونا ویروس اسباب طرحی نو  برای جوان‌سازی تمدن و فرهنگ بشری خواهد شد؟

 شواهد نشان می‌دهد که کرونا  ویروس برجسته‌ترین حادثۀ تاریخ معاصر بشر است که ظرفیت نقد حوزۀ فرهنگ و آهنگ دگرگونی آن را به صدا در آورده است و ققنوس فرهنگ را با آوازی آتشین و مستانه، به تغییر و تجدید حیات و نوسازی دیگرگون و انسانی  فرا می‌خواند. به نظر می‌رسد که کرونا ضرب آهنگ چنین حرکتی را به صدا در آورده است. آشکار شدن ضعف‌های اقتصادی  نظام بین‌الملل در توسعۀ اقتصادی، ظهور گسست در اتحادیه‌های جهانی  در شرایط  فعلی، بروز تمایلات ملی و نژاد پرستانه در مواجهه با بیماری کرونا و فروپاشی بسیار سریع آرامش مورد ادعا در کشورهای مدعی توسعۀ فرهنگی،  وقوع اضطراب شدید در رفتارهای انسانی، آشکارشدن جدی ضعف‌های نظام  و نهادهای سلامت قدرت‌های بزرگ و پریشانی  و سردرگمی نظام  بین‌الملل  و نگرانی‌های عمیق از تداوم این بحران و عواقب آن و ظهور تضعیف اخلاق بشر مدرن در این رویارویی بزرگ،  همه حکایت از ضرورت بازسازی فرهنگ جوامع بشری درجایگاه سیال‌ترین، ظریف‌ترین و با ظرفیت‌ترین لایۀ هویت انسانی دارد تا معنای وجودی توسعه را به شکل مطلوب‌تری در قاموس فرهنگ محقق سازد.

در چنین چشم‌اندازی از تجدید حیات توسعه، فارغ از مباحث حاکمیت ملی و سرزمینی و نگرش‌های منفعت‌جویانه، باید بیش از هر چیز توسعۀ انسانی، عادلانه و اخلاقی باشد. کرونا ویروس نشان داد که برای تحقق این امر باید بیش از هرچیز به ابعاد فرهنگی و توسعۀ انسانی متمرکز باشیم. بر این اساس توسعۀ فرهنگی و انسانی تنها دارای وجوه عینی، آموزشی و زرق و برق نهادها و مراکز علمی- فرهنگی  و تلاش برای حل مسائل روزمره نیست، بلکه فهم وجوه معنایی و ناب انسانی و اخلاقی و دینی مقولۀ فرهنگ باید مورد اهتمام جدی قرار گیرد.

  تضعیف موقعیت جهان کنونی و چالش عظیم ایجاد شده در تاریخ بشر در مواجهه با ویروس کرونا تاکنون نشان داده است که جهان مدرن و فرامدرن چقدر در جریان توسعۀ مورد ادعای خود ضعیف است و این ضعف بیش از آنکه ناشی از فقدان توانایی‌های انسان در خلق صنعت و ابزار و فنآوری‌های تجربی و عینی باشد، تا حدود زیادی ناشی از ناشکیبایی و ناتوانی در غفلت از ظرفیت‌های وجودی  انسان است. اضطراب و درد عمیق در وجود بشریت ناشی از عدم درک اعتبار و اطمینانی است که در وسعت  معنایی و محتوایی نهفته در اعماق  وجود انسان قرار دارد، اما این نقیصه تا زمانی‌که ققنوس زیبای فرهنگ، معنا و ظرفیت وجودی انسان را با فّر شکوه‌مندانۀ خود احساس آرامش  نبخشد و به زیبایی، جوانی و شادابی نرساند و به امید و اعتماد نوسازی  مطمئن نکند، رفع نخواهد شد و توانش اتساع و وسعت اتصال جاودانگی وجود متعالی انسان را در حیات مادی خویش درک نخواهد کرد.

کرونا نشان داد که بشر در مواجهه با بحران‌های نوین در هر سطحی از توسعۀ غیرمعنامحور که قرار داشته باشد، با تنش و چالش‌های جدی مواجه خواهد شد و با رنجوری و دست‌پاچگی و یأس مواجه خواهد شد. در این بحران عیان شد که حاکمیت نظرگاه اقتصاد محور و توسعۀ ابزاری در قالب نگرش‌های متعدد موجود در جهان فعلی، به‌ویژه در پرتو نگرش‌های غالب لیبرال و نئولیبرال  هر یک جداگانه تا کنون توسعۀ فرهنگی را با محدویت و اعمال نگره‌های اقتصادی و ابزاری خود به اسارت کشیده‌اند و انسان و توسعۀ انسانی و فرهنگی را در کمند کمیّت‌نگری‌های رایج و کاسب‌کارانۀ خود به دام انداخته است. پیدا است که از این دریچۀ تنگ‌نظرانه، تعالی و تعمیق جستجوی معانی انسانی را نمی‌توان به معاینه دید.

توسعه بدون عطف توجه به ابعاد فرهنگی وجودی انسان شعار و ادعایی گزاف و بی‌محتوا و غیرممکن خواهد بود و تنها با عطف توجه به آشتی دادن برنامه‌های عینی و تجربی فرهنگ با ابعاد معنایی و معنوی و اخلاقی  انسان است که زیربنای اساسی توسعۀ فرهنگی را محقق خواهد کرد. توسعۀ بیرونی  نیز همچنان  به وسعت وجودی انسان  متکی است و تنها با فهم سیال و روان و با معنای فرهنگ است که  به ایجاد توازن توسعه در ابعاد مختلف آن، به ویژه عدالت و توسعۀ فرهنگی و آموزشی جهان توفیق خواهیم یافت. این امر البته  باید به دور از تعارضات رایج و منفعت‌طلبی‌های نژادی، طبقاتی و ملی و به دور  از فریب‌کاری‌های سیاسی و نمادین و تبلیعی به نام توسعۀ فرهنگی، و با پرهیز از سلطه‌گری‌های رایج، در یک مشارکت واقعی و با همکاری همگانی جوامع بشری و نظام بین‌الملل با ماهیتی انسانی  و اخلاقی صورت بگیرد.

در چنین فرآیندی از توسعۀ فرهنگی باید معیار تعالی و ترقی انسان و وصول او به ظرفیت‌های واقعی وجودیاش باشد،  در این صورت گشایش افق‌های انسانی و معنامحور توسعه می‌تواند ضامن تحقق توسعۀ همه جانبۀ متوازن اخلاقی و انسانی باشد تا ققنوس فرهنگ وجودی انسان با رویکردی با نشاط و امید آفرین، گرمای تحقق درون‌زای خود  را نشان دهد و انسان مضطرب امروز را  با قامتی استوار و امیدبخش به تجدید حیاتی فرهنگی و شکوه‌مند در زندگی جهانیش  در سایۀ اندیشۀ متعالی، معنوی و فرهمند انسانی به آرامشی نسبی برساند. شاید چنین تحلیلی نوعی آرمان‌شهرگرایی فرهنگی برای بشر تلقی شود، ولی وضعیت کنونی و وجود همین آرزو و تحقق برخی از ابعاد این اندیشه، در زوایای زندگی و حیات انسان امروزی، توان تحقق وجودی  چنین آرزویی را نشان می‌دهد. به امید آن روز به یاری خالق توانایی که  «و علم آدم الاسماء کلها». (۹)

یادداشت‌ها:

  1. در این مورد رجوع شود به: جیمز هال، فرهنگ نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمۀ رقیه بهزادی، انتشارات فرهنگ معاصر، چاپ اول، تهران : ۱۳۸۰
  2. افسانۀ سیمرغ و زال زر و حمایت‌های این مرغ در مواقع سخت از زال و رستم در شاهنامۀ فردوسی به تفصیل آمده است. در این موارد رجوع شود  به آثار: شاهنامۀ فردوسی، هنر ایران از رومن گیرشمن، نخستین انسان و نخستین شهریار  از آرتور کریستن سن و آثار خانم ژاله آموزگار  و مهرداد بهار در باب اساطیر ایران و….
  3. در مورد قصۀ پرندۀ اساطیری همای و سیمرغ بنگرید به فرهنگ‌های لغت فارسی: فرهنگ لغت فرس اسدی، فرهنگ بهدینان، فرهنگ دهخدا، معین، برهان قاطع، غیاث‌الغات  و….
  4. جمیز هال، همان،: ۷۶ و نیز رجوع شود به افسانه و اساطیر مشترک ایران و چین  فصل : بهرام یشت  و اساطیر کهن چین در کتاب زیر:

-کویاجی، ج . ک (۱۳۶۲)،  آیین‌ها و افسانه‌های ایران و چین، ترجمۀ جلیل دوست‌خواه، چاپ دوم، تهران:  شرکت سهامی کتاب‌های جیبی: صص ۳۶-۴۵

– نمادهای  ققنوس یا همان همای یا سیمرغ ایرانی در آثار تمدن‌های بزرگ ایران در تخت جمشید و در سرستون‌های پرسپولیس  و برخی آثار و بقایای تمدنی ایران آمده است در این موارد به  آثار: هنر ایران اثر رومن گیرشمن و نیز آثار مسیو گدار و کتاب‌های فرهنگ نمادهای اساطیر رجوع شود و نیز رجوع شود به جمیز هال صص ۷۶ و۷۷

– نمادهای فرهنگی و اساطیری ایران از همای تا سیمرغ  در آثار عرفانی شعرا و ادبای ایران بازتاب گسترده داشته است برای نمونه اثر عرفانی منطق‌الطیر عطار نیشابوری و شعر شعرای ایران دربارۀ همای سعادت و سیمرغ البرز در کوه اسطورهای قاف.

  1. در این مورد رجوع شود به عمربن بحر الجاحظ، الحیوان، (۱۴۲۴)، وضع حواشیه محمد باسل عیون‌ الشمس، المجلد الرابع، الطبعه الثانیه، بیروت: منشورات دارالکتب العلمیه: صص  : ۷۲-۷۳  در اینجا جاحظ عنقای عربی را همان سیمرغ فارسی قلمداد کرده است، البته وجود این پرندگان را به لحاظ حقیقی انکار کرده  و اشعاری از شعرای عرب درباب قصۀ عنقاء  و  قدرت بال‌های آتشین او ذکر کرده است.
  2. در این مورد رجوع شود به گزاویه دو پوئی (۱۳۷۴)، فرهنگ و توسعه، مترجمان فاطمه فراهانی و عبدالحید زرین قلم، تهران، مرکز انتشارات کمیته ملی یونسکو در ایران و انتشارات علمی و فرهنگی
  3. بنگرید به ارنست کاسیرر (۱۳۶۰)، فلسفه و فرهنگ، ترجمۀ بزرگ نادرزاد، تهران: مرکز ایرانی مطالعه
  4. دوپویی، گزاویه ، فرهنگ و توسعه، ( صفحه ۱۶ )
  5. قر آن کریم، سورۀ بقره، آیۀ ۳۱